بسم الله الرحمن الرحیم
ترجمه وتفسیرسورۀالْمُزَّمِّلُ
سورۀ الْمُزَّمِّلُ در مکۀ مکرمه نازل شده و دارای بیست آیه ودو رکوع می باشد.
وجه تسمیه:
سورۀ «مزمل» به جهت این نام مسمی شد که رسول الله صلی الله علیه وسلم، در آغازین مرحله نزول وحی الهی به سوی ایشان که خود را در جامه میپیچیدند، سخن میگوید. مزمل: یعنی جامه بر خود پیچیده.
معنای لفظی «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ » تقریباً با لفظ سورۀ « مدثر » هم معنا ست، در هردوی این سوره رسول الله صلی الله علیه وسلم با وضعیتی مؤقت وصفت خاصی مورد مخاطب قرار گرفته است، زیرا آنحضرت صلی الله علیه وسلم در آن زمان بنابر شدت خوف وفـزع، سردی شدیدی را احساس می نمود، لذا فرمود، پارچه ای برمن بیندازید، بر او پارچه ای انداخته شد، که آنحضرت صلی الله علیه وسلم پیچیده شد، واین واقعه در صحیحین (بخاری ومسلم ) با روایت حضرت جابر به بنام زمان فترت وحی یاد می گردد، به تفصیل بیان گردیده است.(برای تفسیر بیشتر موضوع مراجعه شود به تفسیر معارف القرآن مؤلف علامه مفتی شفیع عثمانی دیوبندی).
همچنان در شأن نزول سوره المدثر آمده است: 1147- بخاری ومسلم از جابر (رض) روایت کرده اند که:رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: مدت یک ماه در غار حراء معتکف بودم چون زمان اعتکاف را سپری کردم از آنجا خارج شدم به ژرفای دره که رسیدم کسی مرا صدا کرد، من هیچکس را ندیدم ناگهان سر خود را بلند کردم و همان فرشتهای را دیدم که در حـراء نزدم آمده بود. وقتی به خانه رسیدم گفتم: مرا بپیچانید. پس خدا آیۀ « يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» را نازل کرد .(صحیح بخاری 4923 و 4924، مسلم 161 حدیث شماره 257 و 258 ).
سورۀ مزمل:
سورۀ مزمل هفتاد و سومین سورۀ قرآن كریم است كه مكی است و 20 آیه دارد.
تعداد کلمات سورۀ مزمّل:
با در نظرداشت اینکه نظرعلماء در مورد تعداد کلمات این سورۀ مختلف می باشد ولی گفته که: تعداد کلمات سورۀ مزمّل به دوصدو وهشتادوپنج کلمه میرسد.
تعداد حروف سورۀ مزمّل:
تعداد حروف این سوره به هشتصدوسیوهشت حرف میرسد ( بادرنظرداشت رای مختلف علماء).
مباحث طرح شده در این سوره:
-دعوت پیامبر اسلام به قیام شبانه برای عبادت و تلاوت قرآن کریم
-دعوت او به صبـر و شکیبائی و مقاومت و مدارا با مخالفان
-بحثهایی پیرامون معاد، و ارسال موسی بن عمران به سوی فرعون
ـ تخفیف دستورات شدید آغاز سوره به خاطر گرفتاریهای مسلمانان
-دعوت به تلاوت قرآن، و خواندن نماز و دادن زکات و انفاق در راه خداوند متعال و استغفار
مطالب عمده واساسی این سوره:
مهمترين هدف سورۀ مزمل ارایۀ برنامهاى عبادى، اجتماعى و اقتصادى براى آماده ساختن پيامبر صلیاللهعلیه وسلم و مسلمانان است. همچنان در این سورۀ موضعات ذیل مورد بحث قرار گرفته است:
(آداب شب زنده داری (قیام الیل )؛ آداب قرائت قرآن عظیم الشأن؛ بشارت نزول وحی؛ مزایای شب و روز؛ آداب مسلمانی، در یاد الله بودن، از غیر خداوند بریدن، به خداوند اعتماد داشتن، شکیبا بودن، از مردان بد دوری گزیدن، دنبال روزی رفتن، در راه حق جنگیدن، نماز گزاردن، بر فقرا زکات دادن و در راه خداوند وام دادن؛ خداشناسی: خداوند پروردگار ماست، صاحب و مالک شرق و غرب (همه هستی) است، جز او معبود به حقی نیست، یار و یاور بندگان است، وعده او راست است، بر بندگان مطیع پاداش نیک می دهد؛ معاد و روز قیامت با زنجیرهای سنگین و آتش افروخته، طعامهای گلوگیر، عذاب دردناک، لرزش زمین، لرزش کوهها و بالاخره شدت روز قیامت؛فرمان بردن پیامبر صلی الله علیه وسلم و گروهی از مؤمنان در شب خیزی از حکم الهی.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده ومهربان
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿۱﴾
ای جامه بر خود پیچیده! (۱)
«ٱلۡمُزَّمِّلُ» «جامه برخود پیچیده».
از فحوای آیۀ مبارکه چنین می شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای آغاز یک رسالت وماموریت عظیم بشری دعوت شده که انجام این رسالت وماموریت بدون خود سازی قبلی نا ممکن است. بناءً درآغازبهتر می دانم که به شأن نزول اولین سورۀ اشاره بعمل آرم .
شأن نزول اولین آیه این سوره:
1143ـ بزار و طبرانی به سند واهی از جابر(رض) روایت فرموده اند: قریش در دار ندوه جمع شدند و گفتند: باید برای این شخص نامی بگذاریم تا مردم از او روگردان شود. برخی از آنها گفت: این مرد کاهن است. عدهای گفت: کاهن نیست. عدهای گفت: مجنون است. عدهای گفت: مجنون هم نیست. عدهای گفت: ساحر است. تعدادی سخن آنها را نفی کردند و گفتند: او ساحر هم نیست. نبی کریم صلی الله علیه وسلم صحبتهای آنان را شنید لباس پوشید و خود را در آن پیچاند. پس جبرئیل امین آمد و آیة « يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ، يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» را تلاوت کرد. (اسناد این جداً ضعیف است، بزار 2276 «کشف» [طبرانی در «معجم اوسط» 2096] از جابر روایت کرده اند. هیثمی در «مجمع الزوائد» 11443 میگوید: در این اسناد معلی بن عبدالرحمن واسط کذاب است. «تفسیر شوکانی» 2771 به تخریج محقق. ) (تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی ترجمه از عبد الکریم ارشد فاریابی).
1144- ابن ابوحاتم ازابراهیم نخعی روایت کرده است: وقتی که آیۀ « يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ» نازل شد، رسول الله صلی الله علیه وسلم خود را در چادر پیچانده بود.
(مراجعه شود به: تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف: شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی).
خوانندۀ محترم!
از علنی شدن دعوت اسلام تاهنوز چند روز وچند ماه محدود سپری نگردیده بود، که موسم حج فرا رسید، سران مشرکین قریش تشویش داشتند که دسته زایرین عرب یکی پس از دیگری به سرزمین مکه بر آنان وارد میشوند، بناءً لازم وضروری دانستند که طرح شعارهای جدید تبلیغاتی را در بین این گروه علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم ودین جدیدش، مطرح نمایند، این تبلیغات با شعار واحد وهدف واحد در بین زایرین بطور منسجم وتاثیر گزار را مطرح وتبلیغ نماید، هدف اساسی این شعار ها باید این باشد تا شخصیت رسول الله صلی الله علیه وسلم زیر سؤال برده شود، واز جانب دیگر مجالی برای تبلیغات رسول الله صلی الله علیه ومسلمانان باقی نه ماند، ودین جدید باید در بین زایرین امکان نفوذ را نداشته باشد.
سران مشرکین قریش رهبران ذی فهم خویش را به اصطلاح به جلسه اضطراری دعوت نمودند، وهمه؛به نزد ولیدبن مغیره رفتند.
ولید بن مغیره مخزومی یکی از علماء معروف ویکی از جمله فصیحان مشهور قریش بشمار می رفت، او پدر خالد بن ولید وکاکای ابو جهل بود، شخص سخن سنج و با استدلال بود که مشهور به حکیم عرب بود.
سران قریش بعد از اینکه به نزد ولید بن مغیره تشکیل جلسه دادند، وی در خطاب به سران قوم گفت: در این خصوص، همگی اجماع کنید و یک سخن شوید، و هر یک به راه های جداگانه نروید، تا درنتیجه ناخواسته یکدیگر را تکذیب کنید و در برابر آراء و نظرات یکدیگر قرار گیریید! گفتند: تو خود بگو که چه باید گفت و چه باید کرد! و برای ما یک نقطه نظر واحدی شعاری مطرح کن که همه همان را بگوییم! گفت: بلکه بعکس، شما بگویید تا من بشنوم! گفتند: میگوییم: که (رسول الله صلی الله علیه وسلم ) کاهن است! گفت، نه به خدا، او کاهن نیست! ما بسیار کاهنان را دیدهایم، این با وردها و سجعهای کاهنان بسیار متفاوت است! گفتند، میگوییم: مجنون است! گفت: او مجنون نیست! ما مجنون ها را مشاهده کردهایم و نیک میشناسیم که جنون چیست. هیچیک از علائم جنون از قبیل عوارض جسمانی، درگیریهای عاطفی و روانی، و حالات وسواس و نابسامانی را در وجود او نمییابیم! گفتند: میگوییم: شاعر است! گفت: او شاعر نیست! ما انواع مختلف شعر: رجز و هزج و قریض و مقبوض و مبسوط را خوب میشناسیم، این شعر نیست! گفتند: میگوییم: ساحر است! گفت: وی ساحر هم نیست! ما جادوگران و جادوهایشان را زیاد دیدهایم، نه دمیدنی در کار او هست، و نه گره زدنی! گفتند: پس چه بگوییم؟ گفت: به خدا! سخنان وی شیرنی خاصی دارد، و از آب و رنگی کم نظیر برخوردار است، ریشهای سترگ دارد، و شاخههایی پربار، هر یک از این سخنان را که شما بخواهید مطرح کنید بر همگان معلوم میشود که باطل است، باز هم از همه بهتر همین است که بگویید: ساحر است! گفتاری آورده است که سحر است، میانۀ شخص را با پدرش، با برادرش، با همسرش و با خاندانش برهم میزند! قریشیان همین رأی و نظر را از او گرفتند و پراکنده شدند.(سیرةابنهشام، ج 1، ص 271؛ بیهقی و ابونعیم نیز در دلائل و دیگر آثارشان آوردهاند.)
مؤرخین در برخی از روایات می نویسند؛ زمانیکه ولیدبن مغیره تمامی پیشنهادات قریشیان را رد کرد، گفتند: آن رأی و نظر بی حرف و سخن خودت را به ما ارائه کن! ولید گفت: مهلتی به من بدهید تا در این باره کمی فکر کنم! مدتی اندیشید و اندیشید، تا در نهایت همان رأی و نظری را که اخیراً از او نقل کردیم، برای آنان ابراز کرد.
خداوند متعال نیز شانزده آیه از سورۀ مدّثّر (آیات 11 تا 26) را در ارتباط با ماجرای این مباحثات قریش و اظهارنظر ولیدبن مغیره نازل فرموده است که تفصیل آن در سورۀ مدثر بیان گردیده است.
به هر حال، شورای قریش به این تصمیمگیری انجامید، و قریشیان در پی اجرای آن برآمدند. در موسم حج، سر راه مردم نشستند، و هرکس که بر آنان میگذشت، او را از گرایش به دین جدید برحذر میداشتند، و قضیۀ دعوت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را برای او مطرح میکردند.(سیرة ابنهشام، جلد 1، صفحه 271.)
از سوی دیگر، رسول الله صلی الله علیه وسلم شخصاً به دیدار حجاج عربی می رفت از جمله به بازار مشهور عکاظ و مجنّه و ذوالمجاز تشریف می برد، وآنان را به دین جدید دعوت می نمود .
ولی در مقابل؛ ابولهب از پشت سر آن حضرت صلی الله علیه وسلم میآمد و میگفت: که این شخص از دین برگشته و دروغسازاست !.(این کار ابولهب را امام احمد در مسند خود روایت کرده است: ج 3، ص 492؛ ج 4، ص 341؛: البدایة والنهایة، ج 12، ص 449-450. ).
مؤرخین می نویسند: نتیجه این شد که آن سال، همۀ کسانی که از قبائل مختلف عرب به حج رفته بودند، با اطلاع کافی از اخبار دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم ، از موسم حج بازگشتند، شهرت دعوت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم سراسر بلاد عرب را در بر گرفت.
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۲﴾
شب برخیز مگر کمی (از آن را). (۲)
الله تعالی خطاب به پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: برای ادای نماز، شب را جز کمی بپاخیز؛ زیرا نماز شب، یاوری در برابر مشکلات دعوت و مشقّتهای زندگی است و از جملۀ بهترین عبادات به شمار میرود.
در آیۀ مبارکه رسول الله صلی الله علیه وسلم به قیام لیل مأمور می شود،قیام لیل در جنب اینکه ازجملۀ بهترین عبادت بشمار می رود، بلکه کمک کننده در برابر مشکلات دعوت و مشقّتهای زندگی نیز می باشد.
قابل تذکر است که قیام لیل فقط بر رسول الله صلی الله علیه وسلم فرض بود. صحابی جلیل القدر جابربن عبدالله (رض) دربارۀ شأن نزول این ایۀ مبارکه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مجاور حراء گردیدم (بنا بر عادت ایشان) و چون مدت مجاورتم را در آن به سر رساندم، از کوه پایین شدم، بناگاه صدای را شنیدم که مرا می خواند پس بهجانب راست خویش نگریستم ولی چیزی را ندیدم و بهجانب چپ خویش نگریستم، باز هم چیزی را ندیدم و بهپشت سرم نگریستم، باز هم چیزی را ندیدم پس سرم را بهسوی آسمان بلند کردم دراین وخت دیدم؛ همان کسی که در حراء نزدم آمده بود، در میان آسمان و زمین برتختی نشسته است از هیبتش ترسیدم و بیدرنگ خود را به خانه رساندم و گفتم: مرا در جامه درپیچید، مرا در جامه درپیچید». به دنبال آن پروردگار با عظمت «يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ » را نازل کرد.
قیام اللیل:
ازفحوای آیات قرآنی، واحادیثی نبوی به این حقیقت میرسیم که: بعد از فرایض، واجبات و سنن، مهمترین عبادت و نمازی که مسلمانان به ادای آن در شرعیت اسلامی مکلف گردیده اند، نماز تهجد، یا« قیام اللیل » است.
قابل تذکر است که: قیام در راستای خودسازی و قرب الهی، و در جهت اصلاح و اعتلای روح و روان و تندرستی ظاهری و باطنی انسان سازندهترین و مؤثرترین نقشی را ایفا میدارد.
تهجـد:
کلمۀ تهجد از ریشۀ ( ه ج د ) است. اصل هُجود به معنای «خوابیدن » است، اما در تأکید دیگری این کلمه از اضداد چون درلغت به دو معنای « در شب خفتن » و «در شب بیدار شدن » آمده است.
نام های تهجد:
علماء تهجد را با نامهای متعددی یاد ومسمی نموده اند که از آن جمله میتوان: صلاة اللیل ( نماز شب )، قیام اللیل ( شببیداری)، صلاة التطوع باللیل ( نماز نفل شبانه)، صلاة السحر( نماز سحر)، نماز پاکان، نماز أنبیاء وغیره نام برد.
تهجد در لغت، مصدر و از باب «تفعّل» است و از هجد یهجد هجوداً مأخوذ است. میگویند: هجد و أهجد، یعنی خوابید. و این کلمه در زبان عربی از اضداد است؛ یعنی دو معنای متضاد دارد، هم به معنی خوابیدن در شب است و هم به معنای از خواب بیدار شدن. (جوهری، الصحاح:۲/۵۵۵).
تهجد در اصطلاح فقهی:
تهجد در اصطلاح فقهی همان شب زندهداری میباشد که غرض برپا کردن نماز شب، تلاوت قرآن عظیم الشأن، ذکر الله تعالی وطلب مغفرت بعمل می اید. برخی از علماء در تعریف اصطلاحی تهجد فرموده اند :« هو صلاة التطوع باللیل» نماز نفلی که در شب خوانده میشود.
هکذا تعدادی از علماء میان نماز شب (قیام اللیل) و نماز تهجد فرق گذاشتهاند و گفتهاند: خواندن نوافل از مغرب آغاز و تا طلوع صبح صادق، را قیام اللیل ویا هم نماز شب می نامند،ولی نمازنفلی که بعد ازخواب شب ادا میشود، آنرا بنام نماز تهجد مسمی داشته اند.
ولی برخی از علماء هر دو را به یک معنا گرفتهاند. البته آموزش و روش پیامبر و عمل بیشتر علماء بر همین بوده است که بعد از خوابیدن پاسی از شب بیدار میشدند و نماز تهجد میخوانند.
صحابی جلیل القدر هریک علقمهبن قیس و اسودبن یزید رحمهماالله در مورد نماز تهجد میفرمایند: «إنما التهجد بعد نومة» نماز تهجد درحقیقت آن است که بعد از خواب اداء شود.(المروزی، قیاماللیل:۱۹)
یادداشت ضروری:
حکم نماز تهجد در نزد بسیاری از علمای اسلامی، براساس روایتی که از حضرت عائشه رضیاللهعنها نقل میفرمایند همین است که: در ابتدا نماز تهجد بر تمام امت فرض بود و حدود یکسال پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم و اصحاب، آن را بهطور فرض میخواندند و بر آن پایبند بودند، سپس نرمی و آسانی بعمل آمد و فرضیت آن نسخ و تبدیل به نفل شد.(ابنالجوزی، زادالمسیر:۴/۳۵۳).
«متجهد » :
متجهد به شخصی گفته میشود که در طول شب از خواب بیدار میشود و شروع به خواندن نماز نافله میکند، آن شخص را در اصطلاحی فقهی « متجهد » و نمازی که وی به جا می آورد نماز « تهجد » مینامند.
تعداد رکعات نماز تهجد:
مطابق احادیثی رسول الله صلی الله علیه وسلم ، کمترین رکعات نماز تهجد دو رکعت بوده و حداکثری برای آن وجود ندارد. هر چقدر که بیشتر خوانده شود، نماز گزار ثواب و پاداش بیشتری کمایی مینماید.
ولی مطابق حدیثی که از حضرت بی بی عایشه روایت گردیده آمده است: « ما کان رسول الله صلی الله علیه و سلم یزید فی رمضان و لا فی غیره علی إحدی عشرة رکعة » ( متفق علیه)(پیامبر صلی الله علیه و سلم چه در رمضان و چه در غیر رمضان بیش از یازده رکعت نمیخواند).
ولی در روایتی دیگر وارد شده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:«صلاة اللیل مثنی مثنی فاذا خفت الصبح فاوتر بواحدة » (روایت بخاری) (نماز شب دورکعت دورکعت میباشد و اگر بیم از طلوع صبح داشته باشی پس با یک رکعت نماز وتر آنرا خاتمه بده).
بنابراین بایدگفت که : نماز شب را بصورت نمازهای دورکعتی خواند، هر چند رکعات زیادی خوانده شوند، و سپس در آخر با یک رکعت نماز وتر آنرا خاتمه داد، ولی بر طبق روایتی که از حضرت بی بی عایشه رضی الله عنها ذکر شد، سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم اینست که یازده رکعت نماز شب خوانده شود، یعنی ابتدا چهار بار نماز دورکعتی میخواند که مجموعاً میشود 8 رکعت، و سپس دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر میخواند.
و طوریکه در فوق متذکر شدیم ، نماز شب بعد از نماز عشاء ( خفتن ) شروع میشود و تا قبل از طلوع فجر صادق خاتمه میابد، ولی بهتر است بعد از نماز عشاء خوابیده شود و سپس در یک سوم آخر شب نماز شب خوانده شود زیرا وقت نزول الهی است و دعاء مستجاب است.
بهترین وقت برای ادای قیام ( تهجد ):
بهترین وقت برای ادای نماز تهجد مطابق احادیثی پیامبر صلی الله علیه وسلم ، بعد از نماز خفتن (عشاء) شروع شده، و تا طلوع فجر صادق ادامه دارد.
پیامبر صلی الله علیه و سلم در این مورد میفرماید:« إن الله زادکم صلاة ، وهی الوتر ، فصلوها بین صلاة العشاء إلی صلاة الفجر »(خداوند نمازی را بر شما افزوده، که نماز ووتر هست، پس آنرا بین نماز عشاء و نماز صبح بخوانید).
و بهترین وقت شب ثلث اخیر (یک سوم پایان شب) میباشد که وقت نزول الهی است (نزولی که لایق به جلال و کمال خداوند هست و کیفیت آنرا نمیدانیم)، و دعاء در اینوقت مستجاب هست.
در حدیثی پیامبر صلی الله علیه و سلم آمده است :«إن الله تعالی ینزل کل لیلة إلی السماء الدنیا، حتی یبقی ثلث اللیل الأخیر، فیقول: هل من تائب فأتوب علیه؟ هل من مستغفر فأغفرله؟ هل من سائل فیعطی سؤاله؟ حتی یطلع الفجر»
( خداوند متعال، در هر شب به سوی آسمان دنیا فرود میآید تا آنکه چون یک سوم اخیر شب باقی میماند، میگوید: آیا توبه کاری هست تا بر وی توبه بپذیرم؟ آیا آمرزشخواهی هست تا بر وی بیامرزم؟ آیا درخواستکنندهای هست که خواسته وی داده شود؟ تا آنگاه که طلوع صبح می دمد ».
ولی قابل تذکر است که اگر نماز گزارخوف آنرا داشته باشد که مباد در آخر شب نتواند برخیزد و نماز وتروتهجدش را بجاء ارد، بهتر است قبل از خوابیدن نمازش را بخواند، طوریکه حکم پیامبرصلی الله علیه وسلم دراین موردبه وضاحت چنین بیانکر گردیده است: « من خاف أن لا یقوم من آخر اللیل فلیوتر أوله، ومن طمع أن یقوم آخره فلیوتر آخر اللیل ، فإن صلاة آخر اللیل مشهودة، وذلک أفضل».
یعنی:( کسیکه از بیدار شدن در آخر شب بیم دا شته باشد ،پس دراول شب نماز وترش را بجاء آرد ، و کسیکه برخود اعتماد داشته باشد که میتواند در آخیر شب بیدار شود پس آخر شب نمازش را بخواند، زیرا نماز آخر شب مشهود است (ملائکه آنرا مشاهده میکند) و این بهتر است).
بهترین وافضل ترین طریقه همین است که: در ابتدای شب بخوابد و سپس در ثلث اخیر شب برخیزد و نمازتجهد ویا قیام لیل خویش را بجاء آرد.
طوریکه میدانید: شب از وقت آذان مغرب شروع میشود و تا آذان فجر ادامه دارد، لذا میتوان این ساعات را تقسیم بندی نمود تا وقت یک سوم اخیر شب را برای نماز تهجد خویش معلوم کرد.
نمازتهجد بر پیامبر واجب است:
بلی طوریکه یاد آور شدیم که نماز تهجد بر پیامبر صلی الله علیه وسلم واجب میباشد، زیرا پروردگار با عظمت در این مورد در (آیات 1-4 سوره مزمل ) خطاب به آنحضرت فرموده است: «یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا * نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» ( ای جامه بر خود پیچیده، شب را زنده بدار، مگر اندکی را، نیمه ای از آن را یا اندکی از نیمه کم کن یا اندکی بر نیمه بیافزای و قرآن را شمرده و روشن بخوان.)
شیخ عبدالرحمن سعدی رحمه الله در تفسیر این آیات می نویسد:
« در این جا خداوند او را به عبادت های فرمان داد که مخصوص او هستند. سپس او را دستور داد تا در برابر اذیت و آزار قومش شکیبا باشد، و او را دستور داد تا فرمان الهی را آشکارا اعلام نماید و به صورت علنی آن ها را به سوی خداوند دعوت کند.
پس پیامبر را به بهترین عبادت ها که نماز است و در بهترین وقت ها که شب است فرمان داده است و از آن جا که خداوند نسبت به پیامبر لطف و مرحمت داشته است او را به زنده نگاه داشتن تمام شب فرمان نداده است:« قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» شب را زنده بدار جز اندکی از آن را. سپس اندازۀ آن را بیان کرد و فرمود:« نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا» نیمی از شب را زنده بدار یا از نیمه ی آن اندکی بکاه. یعنی یک سوم آن را زنده بدار. « أَوْ زِدْ عَلَیْهِ» یا بر نصف بیافزا. یعنی حدود دو سوم شب را زنده بدار. « وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» و قرآن کریم را چنان که باید شمرده و شیوا بخوان، چون اگر قرآن با ترتیل خوانده شود تدبر و اندیشیدن در آن حاصل خواهد شد و دل ها را تکان خواهد داد و انسان را بر عبادت خدا با آیات او و آمادگی کامل برای عبادت تحریک خواهد کرد».
فضیلت تهجد در قرآن کریم:
در قرآن عظیم الشأن بصورت کل 112 مرتبه در 45 سوره دربارۀمقام ومنزلت نماز و امر به اداء آن آمده است واز آنجمله در 17 آیه آیاتی درباره نماز شب ( قیام اللیل ) و دعوت بندگان برای برپا داشتن آن آمده است که این نشانه ای از اهمیت فوق العاده خلوت شبانه معبود با خالق خویش است.
ولی لفظ « تهجد » صرف یکبار در قرآن عظیم الشأن وآنهم در( آیه ی 79 سوره ی اسراء ) بکار گرفته شده است: « «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحمُوداً» (یعنی پاسیاز شب را زنده بدار! باشد که پروردگارت تو را به مقامی محمود و نیکو برساند.)
ولی قرآن عظیم الشأن در مورد سایر نوافل که د ر قیام لیل وشب زنده داری بعمل می اید در آیات متعددی بدان اشاره نموده که : این آیات عبارتند از: (اسرا 79، فرقان 64، سجده 16و 17، طه30، ص 37 و 38، زمر 9، ذاریات 17و 18، طور 48، مزمل2و3و4و6، دهر 25 و 26، فجر3).
فضیلت تهجد دراحادیثی نبوی صلی الله علیه و سلّم:
فضیلت و فواید نماز تهجد دراحادیثی متعددی ذکر گردیده، وپیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وسلم ، در ملاقات های متعددی خویش بر اهمیت نماز تهجد تأکید بعمل آورده است.
پیامبر صلی الله علیه وسلم صحابه کرام را به ادای نماز تهجد ( قیام اللیل ) توصیه فرموده ، ودر مورد فواید دنیوی نماز تهجد ( قیام اللیل ) تأکیداتی بعمل آورده است که ذیلآ توجه شما را به برخی از آن جلب مینمایم:
1ـ در حدیثی آمده است: «علیکم بقیام اللیل فإنَّه دأبُ الصالحین قَبلَکُم»؛ نماز شب را بر خود لازم بگیرید، زیرا مواظبت بر آن، شیوه و روش نیکانِ قبل از شما بوده است.(ترمذی:۳۵۴۹).
نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا ﴿۳﴾
(بر خیز) نیمی از شب یا اندکی از آن کم کن(۳)
در آیۀ مبارکه می فرماید : (و آن مقدار كم از شب) نصف شب است (يعنى نصف از شب را نماز بگذار) يا از نصف هم كمى بكاه و تقليل بده. طوریکه در فوق هم یاد آور شدیم که؛ خواندن نماز (قیام لیل ) هکذا تلاوت قرآن عظیم الشأن در قیام لیل بهترین وسيله براى ايجاد آمادگى روحى و كسب انرژى بشمار می رود.
أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا ﴿۴﴾
یا اندکی بر آن بیافزای و قرآن را با تدبر و تأمل، شمرده وشیوابخوان. (۴)
«ترتيل»:ترتیل بصورت کل چهار باردرقرآن عظیم الشأن بکار رفته که از آنجمله در دوآیۀ مبارکه هریک (آیۀ 32 سورۀ فرقان وآیۀ 4 سورۀ مزمل ) میتوان یاد آور شد.
ترتيل در آيۀ 32 سورۀ فرقان به معنای نزول تدريجی و پی در پی قرآن کریم است كه با وجود تدريجی بودن نزول آن، آيات و سوره هايش هماهنگ و دارای يك هدف اند.
در (آيۀ 4 سورۀ مزمل) به پیامبر صلی الله علیه وسلم ومسلمانان هدایت بعمل آمده است که قرآن عظیم الشأن را با ترتيل باید تلاوت کرد.
مفسرین منظور از« ترتيل » را در اين آيه قرائت شمرده كه همراه با آشكار كردن حروف و كلمات بدون زياده روی و اشباع حركات خوانده می شود.
تلاوت قرآن عظیم الشأنبايد طبق نظم تَبَینْ كلمات وچینش جملات و ترتيب آيات بدون پس و پيش، هويدا و گشاده خواندن، تأنی و مكث در قرائت و نهايت دقت در ادای حروف و حركات وچینش نيكوی كلمات،اداء كردن حروف و رعايت وقف ها، تلاوت با صدای نيكو و حزين، پيوسته و شمرده خواندن بدون شتاب و كشش شبيه به غنا باشد؛ يعني به گونه ای تلاوت شود كه حروف پشت سر هم و جدا از هم به گوش برسد.
نباید فراموش کرد که: تلاوت قرآن عظیم الشأن بخصوص با ترتیل نور است و هرقدر که تلاوت با تدبر همراه باشد، نورٌعلی نور می گردد.
قرآن عظیم الشأن را باید با تدبّر تلاوت کرد: طوریکه می فرماید: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؟» (سورۀ النساء آیۀ 82 ) (آيا در [معانى] قرآن نمى انديشند).
واقعاً هم قرآن کتاب اندیشه و عمل است و باید آن را بررسی و وارسی کرد و تنها به تلاوت ظاهری آنا نباید اکتفاء کرد .(مراجعه فرماید به سورۀ های : نساء / ، اسراء / ، فرقان / ، ق / ، قمر / و یوسف ).
طوریکه یاد آور شدیم: تدبّردر قرآن کریم از جملۀ موضوعاتی است که قرآن عظیم الشأن بدان اهتمام خاصی نموده است. طوریکه در (آيۀ 29 سورۀ ص ) با زیبای خاصی می فرماید: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» (قرآن كتاب مباركى است كه ما آن را به سوى تو نازل كرديم تا در آياتش تدبّر شود و خردمندان پند گيرند.).
قاری قرآن باید بداند ودرک کند که چه چیزی را تلاوت میکند، زمانیکه قاری بر مفاهیم آیات تلاوت شده اگاهی داشته باشد، گفته می توانیم که؛ چنین تلاوت می تواند در رشد معنوى، اخلاقى، تقوا و پرهیزگارى انسان نقش مؤثری را ایفا نماید.
آنعده از انسانهای که؛ تدبّر را در تلاوت قرآن مراعات نمی نماید وخدا ناخواسته با قرآن برخوردى سطحى می نمایند، مورد توبيخ الله تعالی قرارمىگيرند. طوریکه می فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(سورۀ محمد/۲۴) ما باید قرآن را با تدبر بخوانیم اما در این راه باید مراقب این امر باشیم که مبادا وسوسههای شیطان مبنی بر اینکه چرا قرآن را میخوانی هنگامی که معنای آن را نمیدانی؟ به سراغ ما بیاید و این موجب شود تا تلاوت قرآن کریم را کنار بگذاریم.
باید به عرض رسانید: که تلاوت یک جزء از قرآن عظیم الشأن به ترتیل بهتر از خواندان دو جزء که بدون ترتیل تلاوت گردد، زیرا طوریکه درفوق بعرض رسانیده شد که هدف از تلاوت قرآن تدبر در آن میباشد که در ترتیل این هدف بهتر حاصل میشود.
تدبر در قرآن به معنای اندیشیدن در مقاصدی است که قرآن برای بیان برای بشریت آمده است.
إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا ﴿۵﴾
به یقین ما به زودی کلام سنگین به تو القا خواهیم کرد. (۵)
«قَوْلاً ثَقِیلاً»:
واقعاً قرآن عظیم الشأن کلام سنگین وبا عظمت است. قرآن عظیم الشأن با زیبایی واعجازی خاصی در (آیۀ 21 سورۀ حشر ) می فرماید:« لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (اگر ما این قرآن (عظیم الشأن) را بر کوه نازل میکردیم، مشاهده میکردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی میگشت.) سبحان الله
حضرت بی بی عائشه (رض) در حدیثی می فرماید: «من میدیدم که وحی در روز بسیار سردی بر رسول الله صلی الله صلی علیه وسلم نازل میشد و در حالی از ایشان قطع میگردید که از پیشانی مبارکش عرق سرازیر بود».
چنانچه در بالا گفته آمدیم قرآن کریم که کلام الهی است به هر دو اعتبار (درک معنا و فهم، و تحقق بخشیدن معارف) ثقیل است، اما از حیث فهم معنایش ثقیل است، برای این که کلامی الهی است که پیامبر اسلام محمّد مصطفی صلی الله علیه وسلم آن را از خدای متعال گرفته، و معلوم است چنین کلامی را نمی فهمد، مگر نفوس طاهر از هر پلیدی، نفوسی که از هر سببی قطع امید کرده و تنها به خدای سبحان که مسبب الاسباب است دل بسته؛ کلامی است الهی و کتابی است عزیز که ظاهر و باطنی دارد، تنزیل و تأویلی دارد؛ تبیان برای هر چیز است، و سنگینی آن از حال و وضع رسول الله صلی الله علیه وسلم مشهود بود، همه می دیدند که چه حالتی هنگام دریافت وحی به حضرتش دست می داد.
إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا ﴿۶﴾
بی تردید شب زنده داری در تزکیه و اصلاح نفس مؤثرترودر سخن استوارتراست.(۶)
«نَاشِئَةَ » «شب زنده داری، برخواستن از خواب».
« وَطْئًا» «سنگینی، موافقت».
«أَقْوَم» از ماده «قیام» به معنى پابرجاتر و صافتر است.
«قیل» به معنى «سخن گفتن» است که در اینجا اشاره به ذکرالله و تلاوت قرآن است.
تعبیر به «أَشَدُّ وَطْئاً» یا به معنى مشقت و زحمتى است که قیام و عبادت شبانه دارد، و یا به معنى تأثیرات ثابت و راسخى است که در پرتو این عبادات در روح و جان انسان پیدا مىشود (البته معنى دوم مناسبتر است). ولی بصورت کل باید گفت که: عبادت شبانه تأثير ماندگارترى در روح دارد. قیام لیل عامل ثباتقدم و تقويت عقيده مؤمن مىشود.
مفسرین می فرمایند که:این احتمال، نیز وجود دارد که به معنى توافق بیشترى است که در این لحظات در میان قلب، چشم و گوش انسان و بسیج همه آنها در مسیر عبادت پیدا مى شود.
حسن البناء مفسر کبیر جهان اسلام ( متولد 14 اکتوبر 1906 وفات 12 فبروری 1949) در رسالهی «المناجاة» می نویسد:
«ای برادر، بهترین وقت مناجات و راز و نیاز زمان خلوت تو با الله است، آن هم در موقعی که شب پردههای سیاه خود را بر زمین میکشد، و ستارگان ظاهر میشوند و مردم در خواب فرو میروند، ولی خلوت گزینان بیدارند و با حضور قلب پروردگارشان را یاد میکنند. پس در آن لحظات عجز و ناتوانی خود را ببین، پروردگارت را به بزرگی یاد کن و از ترس هیبتش گریه کن تا دلت آرام گیرد. به مراقبت او آگاه باش، در دعا اصرار کن، در استغفار بکوش و احتیاجاتت را به پیشگاه ذاتی عرضه کن که از هیچ چیز درنمی ماند، و وقتی اراده میکند که چیزی وجود پیدا کند به او میگوید شو پس میشود. تو هم خیر دنیا و آخرت و آمال خود را از او بخواه و برای سرزمین و خاندانت دعای خیر کن.«وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَكِيمِ »(سورۀ آل عمران:
آیه 126 ) (... هیچ پیروزی و فتح نیست، مگر از جانب خداوند غالب و فرزانه).
در شب زنده داری و مناجاتِ پرورگار، چنان انس و الفتی نهفته است که ناراحتی و خستگی احساس نمیشود.پیامبر صلی الله علیه وسلم در شب زنده داریها و عبادات طولانی پاهای مبارکش ورم میکرد، ولی چون در انس الهی غرق بود متوجه درد و رنج آن نمی شد.
صالحان میگویند: هیچ لذتی در دنیا مانند لذت نعمت های آخرت نیست، مگر لذتی که از شیرینی مناجات در دلِ شب زندهداران پیدا میشود، پس شما نیز بکوشید که این لذت را بچشید. (مراجعه شود : کتاب :نماز شب تألیف ؛بسام عطیه فرج مترجم:عبدالغنی براهویی ).
إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا ﴿۷﴾
چون تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت. (۷)
«سَبۡحا»تلاش فراوان، مشغله و جنبش وبصورت کل اشتغال به امور زندگی و حرکت در راه انجام کار تبلیغ و مأموریّت که از جانب پروردگار داده شده است. سعی وتلاش رساندن وحی آسمانی درجامعه که تعداد زیادی شان در حال غرق شدن هستند، به شنا پر قوت ضرورت دارد.پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وسلم باید به این مأموریّت و رسالت بزرگی خود را آماده سازد.
در آیۀ (إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً). ازینکه همیشه مصروف هدایت خلق، ابلاغ رسالت پروردگار، و حل مشکلات زندگى جمعى و فردى هستى، و مجال کافى براى عبادت و نیایش حاصل نمیشود، بنابراین عبادت شبانه را جانشین آن کن.
برخی از مفسرین در تفسیر این آیۀ مبارکه می فرماید: «چون در طول روز وظایف سنگین، تلاش و کوشش فراوان بر دوش دارى، باید با عبادت شبانه خود را تقویت کنى، و آمادگى لازم براى این فعالیتهاى بزرگ و گسترده را از آن قیام شب به دست آورى».
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا ﴿۸﴾
ونام پروردگارت را یاد کن و از هر چیز صرف نظر کرده و به سوی اومتوجه شو. (۸)
«تَبَتَّلْ» به معناى بريدن از هواى نفس و توجه كردن به الله تعالی است.عبادت شبانه و ذكر روزانه، مقدّمه اى براى انقطاع كامل به سوى خداوند است.
درآیۀ مبارکه «أذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ»: نام پروردگارت را ببر و به یاد او باش. ذکر خدا بکن. «تَبَتَّلْ»: کناره گیری کن. مراد دوری از مردم و با تمام وجود متوجّه خدا شدن و در خلوت شبها به عبادت پرداختن است.
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا ﴿۹﴾
(همانا) او پروردگار مشرق و مغرب و (همه جهات) است که هیچ معبودی (بر حق) به جز او نیست، پس او را نگاهبان و وكيل خود قرار ده. (۹)
قرآن عظیم الشأن به رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: از پیمودن راه حق نترسید و به الله توکل کنید، او را نگاهبان و وكيل خود قرار ده، از نیروی باطل نترسید او را نگاهبان و وكيل خود قرار ده و در تمام امور خود فقط به او تکیه کن.
و به خدا توکل کنید.
قرآن عظیم الشأن همه ای پیامبران که؛ بعد از نوح علیه السلام آمده اند، را مثال می آورد که آنها به مردمی که با آنها مخالفت می کردند و سد راه آنها می شدند، می گفتند: «وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»( سورۀ ابراهیم: 12)؛ « و چرا بر الله توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر الله توکل کنند.» این آیه در کمال صراحت، توکل را به صورت یک امر مثبت ذکر می کند. و بدان که او ضامن وعده خویش به پیروزی توست.
پروردگار ما در (آیۀ 159 سورۀ آل عمران ) می فرماید: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ» ((ای پیامبر! ) همین که عزم کردی و تصمیم گرفتی، به الله اعتماد کن و کار خود را دنبال کن.».
قرآن عظیم الشأن نشستن دست زیر الاشه را نهی نموده و می فرماید کار خود را بکن و به الله تعالی توکل کن. همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در زمان اتخاذ تصمیم نهایى باید قاطع بود.
بنابر این پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دو دلى و آرای پراگنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت. از فحوای آیات قرآنی معلوم می شود؛ که به هنگام تصمیم نهایى باید بر خدا توکل داشت؛ یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسایل عادى، استمداد از قدرت بى لایزال پروردگار را نباید فراموش کرد.
وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا ﴿۱۰﴾
و در برابر آنچه آنها (دشمنان) می گويند صبر کن و به شیوۀ نیکو از ایشان دوری نما. (۱۰)
«مَا یَقُولُونَ»: هدف از آن یاوه سرایهای کافران و مشرکان است.
«اهْجُرْهُمْ» «هَجْراً»در اصل به معنای «قطع کردن» و نقطه مقابل «وصل» است (معجم المقاييس اللغة، جلد6صفحه 34 ) خواه این قطع ارتباط با بدن باشد یا با زبان یا با قلب؛ چنانکه « وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ: آنان را در بستر رها کنید» (سوره نساء : آیۀ 34 ) منظور جدایی جسمانی است. یعنی در مسیر دعوت گاهی لازم است به گونه محترمانه و شایسته، از بدگوئی دشمنان رویگردان شد، و بدون عتاب و انتقام موقّتاً به ترک ایشان گفت.
ابوالدرداء (رض) میگوید: «ما بر روی گروههایی از مردم میخندیم در حالی که دلهای ما آنان را لعنت میکند».
در همه کارها وشؤن زندگی باید به الله توکل کرد، وظیفه و رسالت خویش به توکل واعتماد به الله انجام بده، آن وخت در خواهی یافت که چطور مساعدت الله تعالی به همراه ات است « ... فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیم »خدا غالب و قاهر است، اگر بخواهد، هیچ قدرتی در مقابل او نیست و حکیم است و کارهایش حکیمانه و بر اساس مصلحت است، بی جهت کسی را تأیید نمی کند.
وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا ﴿۱۱﴾
و مرا با این تکذیب کنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها راکمی مهلت ده. (۱۱)
در جمله «ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ» آیه متذکره الله تعالی پیامبر صلی الله علیه وسلم در برابر ياوه گويىهاى دشمن به دلدارى می پردزاد، طوریکه، از جمله: «وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ» معلوم می شود که؛ اشخاصیکه به تكذيب رسالت و وحی قرآنی پیامبر ایستاده اند، عبارت از سران و اشخاص مرفّه و خوشگذران قریش می باشند، بناءً پروردگار باعظمت می فرماید:اگر شما قادر به مقابله با صاحبان ثروت و قدرت نیستید، مطمین باش که الله تعالی قادر به مقابله با آنان است.
واز فحوای کلمه زیبای «مَهِّلْهُمْ » در آیۀ متبرکه معلوم میشود که مهلت دادن به مخالفان، سنّت الهى می باشد.
اگر الله تعالی به كافران متنعم خوشگذران وصاحبان ثروت مهلت مىدهد، نشانه رضايت او نيست بلكه این مهلت تا زمانی که روزقيامت فرا رسد. در آیه بعدی با زیبای خاصی می فرماید: « مَهِّلْهُمْ ... إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً » نباید كافران به كاميابىهاى زودگذر خویش مغرور شوند، زيرا غل و زنجير و آتش که برافروخته و غذايى گلوگير در انتظار شان است. به یاد داشته باشید که تبديل کردن زندگی مرفاه دنیای شان به عذابى دردناك، براى قدرتى كه كوه را به خاگستر تبديل میكند، كارى آسان است. «أُولِي النَّعْمَةِ ... طَعاماً ذا غُصَّةٍ ... كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا»
شأن نزول:
مفسرین می نویسند که: این آیه درباره سران قریش و رؤسای مکه ـ یعنی کسانی که علیه دعوت کمر بسته بودند، نازل گردید.(تفسير انوار القرآن (جلد سوم) سورۀ مزمل نوشته: عبدالرؤوف مخلص)
إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا ﴿۱۲﴾
بی گمان نزد ما غل و زنجیرهای سنگین و (آتش سوزان) دوزخ است.(۱۲)
«أَنكَالا» :(انکال ): بندها و زنجیرهای گران و سنگین یا انواع عذاب سنگین برای کافران در آخرت است.
وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا ﴿۱۳﴾
و (نزد ما) غذایی گلوگیر و عذاب دردناک است(۱۳)
«ذَا غُصَّة » «گلوگیر».
و در نزد ما برای کافران بدکار، طعام گلوگیری آماده شده که در حلق میچسپد، به سختی و دشوار از گلو پایان می رود ، و در ضمن همراه این طعام، عذاب دردآوری نیز مهیّا شده که قابل طاقت و تحمّل نمیباشد.
يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا ﴿۱۴﴾
در آن روز كه زمين و کوهها به لرزه درآیند و کوهها به تودههای پراگنده و تپههای ریگ روان تبدیل میگردند. (۱۴)
«كَثِيبا مَّهِيلًا» «تودهی شن نرم روان».
قرآن عظیم الشأن برای کفار ومشرکین می گوید: دوره تكذيب حق و خوشگذرانى، مدّت زيادى طول نمیكشد و فرصت آنان در دنيا اندك «مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا»است.تبديل رفاه دنيا به عذابى دردناك، براى قدرتى كه كوه را به ریگ تبديل میكند،«أُولِي النَّعْمَةِ ... طَعاماً ذا غُصَّةٍ ... كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا » كارى آسانی است. واین تبدیل کردن كوه ها به ریگ روان، بيانگر عظمت لرزش زمين و زلزله قيامت است. «تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا».
إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا ﴿۱۵﴾
ما پيامبری به سوی شما فرستاديم که بر شما گواه است، همان گونه که به سوی فرعون رسولی فرستادیم. (۱۵)
«رَسُولاً»: مراد حضرت محمّد صلی الله علیه وسلم است. فلسفه بعثت در همه زمانها وادوار یکی بوده و يكى است، وسرپيچى از فرمان رسول الله صلی الله علیه وسلم ، سبب مصیبت برای انسان می گردد.
بشر امروزی پس از سر درگمیهای بی شمار که به آن مواجه اند، باید این نکته را در یابد که سعادت و امنیت فقط در پرتو تعالیم پیامبران الهی که فرستادگان خدا و رهبران واقعی و دوستداران حقیقی بشر هستند میسر است.
پیامبران و تعلیمات ارزشمند آنان که سرچشمهی علمی الهی است. به شاهراه سعادت نایل شده است و در صورتی که انسان از آن استفاده نماید در دنیا و آخرت به اوج خوشبختی میرسد. باید اذعان کنیم که گذشت زمان نتوانسته است و نخواهد توانست اندکی از خاصیت جاودانه تعالیم پیامبران بکاهد.
فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا ﴿۱۶﴾
پس فرعون به مخالفت و نافرمانی آن رسول برخاست، (لذا) اورا شدیداً مجازات کردیم . (۱۶)
«وَبِيلا » «سخت، شدید».
ضرورت بشريّت به پيامبران و رسایل آسمانی
خواننده محترم !
ابن سینا در رساله مشهور خویش بنام « ابن سینا، الاهیات من کتاب الشفاء » درباره ضرورت ارسال پیامبران می نویسد:
« انسان در زندگی با حیوانات تفاوت دارد و دارای زندگی اجتماعی است. هر کدام از انسانها قسمتی از نیازهای زندگی را به عهده میگیرند و چون لزوماً باید با هم زندگی کنند و دارای داد و ستد باشند، به قانون نیازمندند، قوانینی که مطابق با عدالت و تأمین کننده حقوق تمام انسانها باشد. حال که انسان به قانون احتیاج دارد، اگر قانونگذار خود وی باشد دومشکل پیش میآید:
1ـانسان احاطه به تمام مصالح و مفاسد ندارد.
2ـ هر کس ممکن است در مقام قانونگذاری مصالح و منافع خود را در نظر بگیرد و طبعاً قانون را به دل خواه خود وضع کند؛ چرا که خودخواهی فطرتاً در انسان وجود دارد.
پس ضروری است، از طرف خداوند متعال که عالم؛ قادر و حکیم است، قانونی برای بشر تنظیم شود که در معاملات و داد و ستدها و زندگی وی عدالت اجتماعی را تأمین نماید. و از آنجا که خدای متعال موجودی مجرد است و بالاتر از آن است که با انسانها تماس و ارتباط داشته باشد، پس باید انسان کاملی که از عالم غیب مطلع و حقایق به او وحی میشود، واسطه بین انسان و خدا باشد و حقایق و قوانین واقعی را به بشر ابلاغ کند. طبیعی است که در قانون خداوند دو اشکال فوق نیست؛ زیرا که خداوند در این قانون حظ و بهرهای ندارد تا بگوییم به نفع خود، قانون وضع میکند، و همچنین به تمام شئون عالم و مصالح و مفاسد احاطه کامل دارد.
این استدلال شیخ الرئیس، اگرچه بسیار متین و محکم است، اما شیخ در اینجا فقط نظر به زندگی مادی انسان داشته، و ضرورت ارسال پیامبران را از این نگاه بیان کرده است. در حالی که نیاز بشر، بیش از این زندگی مادی است و برای هدف بالاتر و والاتر خلق شده است که همان رسیدن به کمال و سعادت اخروی است.
قرآن عظیم الشأن در این باره میفرماید: «و ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ». (سوره ذاریات، 56.»( من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند. (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند).
پرستش خدا ارتباط با او است و ارتباط با خدای متعال سبب تکامل انسان است و تکامل انسان موجب سعادت ابدی است.
بنابراین نیاز انسان و جوامع بشری به پیامبران، برای این است که به دستورات و قوانینی که الله تعالی برای انسانها وضع کرده، دسترسی پیدا کنند تا در پرتو آن هم در زندگی مادی و این جهانی از تضییع حقوق، ظلم، تجاوز و ... نجات یابند و هم با تذکر پیامبران و ارائه راههای رسیدن به کمالات واقعی، به هدف خلقت نائل آیند.
شیخ ابن قیم الجوزیه (۶۹۱-۷۵۱هجری قمری) در مورد ضرورت مردم به پیامبران وتعلیمات ایشان، می فرماید :
«از اینجا فهمیده میشود که بندگان بیش از هر ضرورتی، نیازمند شناخت پیامبران، تعالیم و برنامه ها وشریعتی هستند که با خود آوردهاند، باید اخبارشان را تصدیق و فرمانهایشان را اطاعت کنند؛ چرا که در دنیا و آخرت، هیچ راهی بسوی نیک بختی و رستگاری نیست، جز به دست پیامبران وجود ندارد و هیچ راهی برای تشخیص و شناخت دقیق پاک ونا پاک یافت نمیشود، مگر از طرف آنها؛ و فقط به وسیله آنها، رضای الله متعال بدست میآید؛ از این، رو اخلاق نیکو و کردار و گفتار پاک و درست، تنها راه و روش و شریعت آنهاست؛ پس ایشان معیار برتری هستند و گفتار و اخلاق با آنها سنجیده میشود و با پیروی از آن گمراهان از هدایت یافته گان جدا میشوند؛ نیاز بشر به آنها، از نیاز بدن به روح، نیاز چشم به نور، و نیاز روح به زندگی، بیشتر است؛ خلاصه هر ضرورت و نیازی فرض شده باشد، نیاز بشر به پیامبران خیلی از آن بیشتر است.
شخصی را تصور کن که تو را راهنمایی میکند، اگر برای یک چشم به هم زدن، تو را راهنمایی نکند، قلبت فاسد میگردد و به مانند یک ماهی است که از آب فاصله گرفته و در ظرفی گذاشته شده باشد، حال بندهای که قلبش از پیامبر و آموزههایش، فاصله گرفته باشد، نیز چنین و شاید بیشتر از این است؛ امّا تنها قلبی این را درک میکند، که زنده باشد، زیرا مرده احساس درد نمیکند.
حال اگر سعادت دنیا و آخرت انسان، به هدایت و برنامهی پیامبرمان صلی الله علیه وسلم وابسته است، بر هرکسی که دلسوز و خیرخواه خویش است، و میخواهد نجات یابد، واجب است که آن قدر از هدایت و راه و روش و سیره و احوال ایشان، یاد بگیرد که از جاهلان جدا گردد و در شمار پیروان و حزب ایشان قرار گیرد. فضل و بزرگی هم در دست الله متعال است و به هرکس بخواهد میبخشد، و الله متعال دارای فضل بزرگی است. (زاد المعاد (1/15)
همچنان عالم شهیر جهان اسلام، شیخ الاسلام ابن تیمیه می فرماید:«رسالت آسمانی برای بندگان ضروری است، و نیازشان به آن بیشتر از نیاز به هر چیز دیگری است. رسالت الهی روح، نور و حیات جهان است؛ اگر جهان فاقد نور، حیات و روشنی باشد، جز فساد چه چیزی در آن هست و کدام خیر و صلاحی در آن باقی میماند؟! دنیا تاریک و ملعون است، مگر جایی که خورشید رسالت در آن تابیده باشد. انسان هم مادامی که خورشید رسالت در قلبش تابش نکند و به روح و حیات آن نایل نگردد، در تاریکی به سر میبرد و مرده محسوب میشود؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
«أَوَ مَن كَانَ مَيۡتا فَأَحۡيَيۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورا يَمۡشِي بِهِۦ فِي ٱلنَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُۥ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ لَيۡسَ بِخَارِج مِّنۡهَاۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلۡكَٰفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ »(سورۀالأنعام: 122).
«آیا - دل-مردهای که زندهاش کردیم و نوری فرارویش قرار دادیم، که در پرتو آن نور در میان مردم راه برود، مانند کسی است که در تاریکیها به سر میبرد و نمیتواند از آن بیرون آید؟ این گونه، کردار کافران در نظرشان آراسته شد.»
این توصیف مؤمن است، در اصل مرده بود ودر تاریکی جهل بسر میبرد، ولی الله متعال با روح رسالت آسمانی و نور ایمان، او را زنده کرد و برایش نوری قرار داد که در میان مردم با آن راه برود، ولی کافر هم چنان دارای قلب مرده است و در تاریکیها بسر میبرد».
وی در ادامه میگوید: «الله متعال رسالتش را روح نام گذاری کرده، چون اگر روح نباشد، زندگی هم وجود ندارد؛ همانگونه که میفرماید:
«وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحًا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورًا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَاۚ وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(سورۀالشوری: 52).
«و همانگونه - که بر پیامبران گذشته وحی کردیم- قرآن حیاتبخش را نازل نمودیم. پیشتر تو نمیدانستی که کتاب و ایمان چیست؟ ولی آن - وحی- را نوری قرار دادیم که با آن، هریک از بندگانمان را که بخواهیم، هدایت میکنیم و مسلمأ(تواي پیامبر) به راه راست هدایت میکنی».
در اینجا الله متعال دو اصل را یادآور میشود: روح ونور؛ روح زندگی، و نور روشنایی است».
همچنین میگوید: «الله متعال وحی را، که زندگانی و روشنایی قلبهاست، به آب باران تشبیه میکند که از آسمان فرود میآید و زمین را زنده میکند. هم چنین به آتشی تشبیه میکند، که نور از آن حاصل میگردد. همانگونه که در این آیه میفرماید:أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌۢ بِقَدَرِهَا فَٱحْتَمَلَ ٱلسَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا ۚ وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِى ٱلنَّارِ ٱبْتِغَآءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَٰعٍۢ زَبَدٌ مِّثْلُهُۥۚ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ ٱللَّهُ ٱلْحَقَّ وَٱلْبَٰطِلَ ۚ فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَآءً ۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمْكُثُ فِى ٱلْأَرْضِ ۚ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ ٱللَّهُ ٱلْأَمْثَالَ.(سوره الرعد ایه 17 )
«- الله متعال- از آسمان آب باران نازل کرد و بدینترتیب در هر درهای به اندازهای گنجایش و ظرفیتش سیلاب جاری شد و آنـگاه بر روی سیلاب کفهای زیادی نمایان گشت. چنان که از فلزاتی که برای بهدست آوردن زیور آلات و وسایل زندگی ذوب میکنند، کفی همچون کف سیلاب پدید میآید؛ بدین سان الله، حق و باطل را مثال میزند. ولی کفها از میان میروند و آنچه به مردم سود میرساند، در زمین میماند. الله اینگونه مثال میزند».
شیخ الاسلام بعد از بیان این آیه فرمود: «الله متعال علم را به آب نازل شده از آسمان تشبیه نمود؛ چون قلب با علم شرعی زنده است، همانگونه که زنده بودن بدن وابسته به آب است، همچنین قلبها را به رودخانهها تشبیه فرمود؛ چون قلب جایگاه علم و دانش است، همچنان که رودخانهها محل آب است؛ برخی قلبها گنجایش علم فراوانی دارد، همانگونه که برخی درهها و رودخانهها، آب زیادی را در خود جای میدهند. برخی دیگر از قلبها، جای کمی برای علم دارند، همان طور که برخی از رودها، جای کمی برای آب دارند.
الله متعال بیان میدارد، که به خاطر درهم رفتن و مخلوط شدن آبها، مقداری کف روی سیلاب میآید، ولی آب، آن کفها را دور انداخته و از خود جدا میکند و همه پنهان میشوند و آنچه برای مردم مفید است، در زمین قرار میگیرد. قلبها هم به همان صورت، با شهوات و شبهات آمیخته میشوند، سپس مخفی شده و میروند و ایمان و قرآنی که برای مردم و صاحب قلب، سودمند هستند، در آن مستقر شده و جای میگیرند. الله متعال فرمود: « وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِى ٱلنَّارِ ٱبْتِغَآءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَٰعٍۢ زَبَدٌ مِّثْلُهُۥۚ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ ٱللَّهُ ٱلْحَقَّ وَٱلْبَٰطِلَ ۚ فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَآءً ۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمْكُثُ فِى ٱلْأَرْضِ ۚ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ ٱللَّهُ ٱلْأَمْثَالَ»(سورۀالرعد: 17).
«چنان که از فلزاتی که برای بهدست آوردن زیور آلات و وسایل زندگی ذوب میکنند، کفی همچون کف سیلاب پدید میآید؛ بدین سان الله، حق و باطل را مثال میزند».
سپس شیخ الاسلام رحمه الله بیان کرد که این دو مثال هردو نظیر دارند آنهم دو مثالی که در سورهی بقره الله متعال میفرماید: « مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لا يُبْصِرُونَ (17)صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ (18) أَوْ كَصَيِّبٍ مِنْ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنْ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ (19) »(سوره البقرة: 17-19).
«مثال این گمراهان، همانند کسی است که آتشی بر میافروزد؛ همین که آتش اطرافش را روشن میکند، الله نورشان را از میان میبرد و آنان را در انبوهی از تاریکیها رها مینماید؛ به گونهای که توانائی دیدن هیچ چیزی را ندارند.
- در حقیقت انسانهای کَر، گنگ و کوری - هستند که به راه حق- باز نمیگردند. یا همانند کسانی هستند که گرفتار بارانی توفنده و آکنده از تاریکی و رعد و برق شدهاند و از ترس مرگ انگشتانشان را در گوشهایشان قرار میدهند، تا از صدای صاعقه، در امان بمانند. و الله، بر کافران احاطهای کامل و مطلق دارد».
بعد از اینکه شیخ مؤمن را توصیف کرد، میگوید: «امّا کافران در تاریکیهای کفر و شرک به سر میبرند و زنده نیستند اگرچه دارای حیات حیوانی باشند، ولی حیات روحانی و عالی ندارند که سبب آن ایمان است و به وسیلهای آن بنده به سعادت و رستگاری دنیا و آخرت نائل میگردد؛ زیرا الله متعال پیامبرانش را بین خود و بندگان واسطه قرار داده تا از طریق آنها سود و زیان را به آنها معرفی کند و آنچه برای زندگی این دنیا و معادشان ( بازګشت) مصلحت است، تکمیل گرداند. همگی آنان مبعوث شدهاند تا مردم را به سوی الله متعال دعوت کنند و راه رسیدن به او را به آنها نشان دهند و عاقبت و فرجام شان را بعد از رسیدن به الله متعال، تبیین کنند».
سپس شیخ الاسلام اصولی را بیان مینماید، که بدانها اشاره میکنیم:
اصل اوّل: اثبات صفات، توحید، قَدَر و بیان نعمتهای الله متعال در مورد اولیاء الله متعال و دشمنان او، یعنی همان قصههایی که الله متعال برای بندگان خود ذکر فرموده و ضرب المثلهای که گفته است، را در بر میگیرد.
اصل دوم: دربرگیرنده جزئیات قوانین، امر، نهی، مباح و بیان آن چه الله متعال می پسندد و نمی پسندد، میباشد.
اصل سوم: شامل ایمان به آخرت، بهشت، دوزخ، پاداش و مجازات، است.
سپس بیان میدارد که «مدار و محور آفرینش، خوشبختی و رستگاری به این اصول وابسته است و جز از طریق پیامبران راهی برای شناخت این اصول وجود ندارد؛ زیرا عقل به تنهایی قادر به هدایت بسوی جزئیات این اصول و شناخت حقیقت شان نیست، اگرچه در مجموع بتواند نیاز و ضرورت آنها را هم درک کند؛ مانند مریضی که میداند نیازمند پزشک و مداوا است، ولی جزئیات مریضی و نوع دوا مورد ضرورت اش را نمی داند. (ابن تیمیه، مجموع الفتاوای (9/93-96).
فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا ﴿۱۷﴾
پس اگرشما کفر ورزید، چگونه خود را از (عذاب شدید الهی ) حفظ می نمایید،در آن روز که کودکان را پیر میگرداند ؟! (۱۷)
«شِيبًا» «پیران».
«ولدان» جمع «وليد»، به معناى كودكى است كه تازه متولد شده (مراجعه شود به سورۀ نساء وسورۀ: شعراء ). نوجوانان (مراجعه شود به سورۀ: انسان).
«شِیباً»: «شيب» جمع «اشيب»، به معناى شخص پير و سفيد مو است. آيه 17 را دو گونه میتوان معنی كرد:
الف: سختى روز قيامت به اندازۀ است كه كودك تازه متولد شده را پير میكند.
ب: آن روز به اندازۀ طولانى است كه كودك به پيرى میرسد. این کنایه از شدت ترس و هراس آن روز است زیرا غم و پریشانی نیروی انسان را ضعیف و او را به طور زود هنگام پیر و فرتوت میکند.
از فحوای جمله : «فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ» آیۀ متبرکه معلوم میشود که:در قيامت، راه گريزى از دوزخ براى كفّار وجود ندارد. همچنان صاحبان قدرت در دنيا، گرفتار عذاب سخت الهى شدند و نتوانستند ازخود دفاع كنند، چه رسد به عذاب آخرت!
السَّمَاءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا ﴿۱۸﴾
آسمان به سبب (هول) آن روز از هم شکافته میشود (چون) وعدۀ او حتما شدنی است. (۱۸)
«مُنفَطِرٌ»: شکافته.
«وَعْدُهُ»: هدف از آن حوادث روز قیامت است که الله تعالی از آنها خبر داده است. (مراجعه شود: سورۀ نساء / ، انفال / و ، اسراء / و احزاب ).
إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿۱۹﴾
قطعاً این (قرآن ) هشدار وتذکری است، پس هرکس که بخواهد راهی به سوی پروردگار خود در پیش بگیرد. (۱۹)
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۲۰﴾
در حقيقت پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند نزديك به دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را [به نماز] بر مى خيزيد و خداست كه شب و روز را اندازه گيرى مى كند [او] مى داند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد پس بر شما درگذشت، پس آن مقداراز قرآن کریم را (درنماز ) که ميسر مى شود بخوانيد [خدا] مى داند كه به زودى در ميانتان مریضان خواهند بود و [عده اى] ديگر در زمين سفر مى كنند [و] در پى روزى خدا هستند و [گروهى] ديگر در راه الله پيكار مى نمايند پس هر چه از [قرآن] ميسر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد وبه الله قرض الحسنه بدهید (در راه او به اخلاص انفاق کنید). و کارهای نیکی را که برای خودتان پیش میفرستید آن را نزد الله بهتر و با پاداش بیشتر خواهید یافت. و از الله مغفرت بخواهید که یقینا الله آمرزندۀ مهربان است.) (۲۰)
«ثُلُثَيِ»«دوسوم».
«يَضۡرِبُونَ» «سفر میکنند».
«فِي ٱلۡأَرۡضِ» «درزمین».
اسباب نزول آیة 20:
1145 ـ حاکم از عایشه (رض) روایت کرده است: هنگامی که خدای متعال آیۀ: «يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ،قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا » را نازل کرد. مسلمانان یک سال، تمام شب نماز میخواندند [آنقدر نماز شب خواندند] تا که پاهایشان ورم کرد. پس خدای بزرگ کلام آسمانی فأقر و أما تیسّر منه را نازل کرد(حاکم 2 / 504 از عایشه روایت کرده. اسناد این به خاطر حکم بن عبدالملک ضعیف است، اما حاکم و ذهبی این حدیث را صحیح میدانند.
1146- ابن جریر از ابن عباس (رض) و غیره مثل این روایت کرده است.(طبری 35169 از سماک حنفی از ابن عباس روایت کرده است. اسناد این حسن است به خاطر سماک، وی از راویهای مسلم است.(مراجعه شودبه : تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف: شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی )
پایان
منابع و مأخذ های عمده:
- تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم (تالیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول علامه جلال الدین سیوطی ترجمه از عبد الکریم ارشد فاریابی
- تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤ ف مخلص هروی
-فیض الباری شرح صیح البخاری داکتر عبد الرحیم فیروز هروی
- تفسیر طبری - امام المفسرین
- تفسیر المیزان
- تفسیر پرتوی از قران
- تفسیر القرآن الکریم - ابن کثیر (متوفی سال 774 هـ)
- مفردات الفاظ القرآن،از راغب اصفانی
- تفسیر معارف القران مولف حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور
- تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب (متوفی سال 1387 هـ)
- تفسير نور تألیف دکتر مصطفی خرّم دل
- صحیح مسلم
- صحیح البخاری
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .