بسم الله الرحمن الرحیم
ترجمه وتفسیرسورۀ القیامة
سورۀ قیامه درمکۀ مکرمه نازل شده ودارای چهل آیه و دو رکوع می باشد.
وجه تسمیه:
این سوره به سببی بنام «قیامت» مسمی شد که قسم الهی به قیامت آغاز یافته است، تا شأن آن را بزرگ نموده و بر وقوع حتمی و رد بر منکران آن تأکید گذاشته باشد.
نام سوره: «قیامة »
معانی نام سوره: اینست که کلمۀ قیامت از قیام گرفته شده؛ قیامت به معنى برخاستن، و یومالقیامة به معنى روز برخاستن از قبرها و روز زنده شدن و حشرشدن است.
طوریکه در فوق هم یاد آور شدیم سورۀ قیامه دارایی چهل آیه بوده ، و در مكّۀ مکرمه نازل شده است.
سورۀ قیامت ( قیامة) دارایی ویکصدوشصت وچهار کلمه (بادرنظرداشت اقوال اختلافی مفسرین در این بابت)، و ( 676) حرف دارد، (بادرنظرداشت اقوال اختلاف مفسرین در این بابت) میباشد.
محتوا ومباحث اساسی این سورۀ :
محتوا ومباحث اساسی این سوره را معاد و روز قیامت تشکیل می دهد.
در سوره جز چند آیۀ ایكه دربارۀ قرآن عظیم الشأن و مكذبین بحث بعمل می اورد ، درباقی موارد بحثهایى كه در مورد قیامت در این سوره آمده روی هم رفته در چهار بخش جمعبندی می شوند:
موضوعاتی مربوط به اشراط الساعة (حوادث عجیب و بسیار هولانگیزى كه در پایان این جهان و آغاز قیامت روى مىدهند)؛ موضوعاتی مربوط به وضع حال نیكوكاران و بدكاران در آن روز؛
موضوعاتی به لحظات پر اضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر؛
بحثهاى مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مساله معاد ( روز بازگشت).
ترجمه وتفسیر
سورۀ القیامة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدای بخشایندۀ ومهربان
لَا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ﴿۱﴾
قسم می خورم به روز قیامت (۱)
«لآ أُقْسِمُ»: (در سوره های: واقعه/، حاقّه /،معراج )
قسم خوردن پروردگار با عظمت به روز قیامت برای تعظیم و تفخیم شأن آن میباشد و قطعاً او صاحباختیار است که به هر چیز از مخلوقاتش که میخواهد، قسم یاد نماید.
در نزد پروردگار با عظمت، وقوع قیامت بطور قطعى است و لذا به آن قسم می خورد.
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿۲﴾
و قسم میخورم به نفس لوامه، وجدان بیدار وملامتکر(۲)
«ٱللَّوَّامَة» «ملامتگر».
نفس لوّامه:
بصورت کل باید به عرض برسانم که؛ نفس لوّامه خود نمونه یك قیامت كوچك است و روز قیامت نمونه بزرگ نفس ملامتگر می باشد.
قیامت به منزلۀ وجدان كل جهان است كه در آن به صورت حساب همه انسان ها رسیدگی می شود.
نفس ملامتگر نیز وجدان فردی هر انسان است و قیامتی است كه برای هر كسی در درون خودش بر پا می شود.
قرآن عظیم الشأن برای نفس سه مرتبه بیان می دارد: نفس امّاره، نفس لوّامه و نفس مطمئنّه.
البته نفس امّاره پایین ترین مرتبه نفس است و به معنای نفس فرمان دهنده و به شدت فرمان دهنده است. مقصود همان حالتی از نفس است كه که پیوسته انسان را به بدیها و زشتیها دعوت می کند، در آن هوا و هوس بر انسان غالب است و انسان محكوم هواهای نفسانی خودش است. (ملاحظه شود سورۀ: یوسف )
مرتبۀ دوم نفس لوّامه است به معنای ملامتگر.
« لوّامه » از لوم با فتح لام مشتق است، که به معنای ملامت وسرزنش می آید، هکذا نفس ملامتگر که از آن به عنوان وجدان اخلاقی نیز یاد میکنند، نفس بیدار و آگاهی است که هنوز در برابر گناه مصونیّت نیافته است و گاهگاهی لغزش پیدا میکند و به دامان گناه میافتد، امّا هرچه زودتر به خود میآید و به مسیر سعادت باز میگردد و به ملامت و سرزنش آدمی میپردازد و او را توبه میدهد.
وبه تعریف دیگر ؛ نفس لوّامه قوه ای است در درون انسان كه انسان را در مورد كارهای بد ملامت می كند.این نفس مثل یك قاضی عادل است كه نفس امّاره را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد كه چرا فلان كار را انجام دادی یا چرا فلان كار را نكردی.
حسن بصری (ابوسعید و یا حسن بصری متولد سال 21 هجری در مدینه ومتوفی سال 110 هجری قمری در بصره ) از علمای مشهور جهان اسلام نفس لوامه را به نفس مؤمنه تفسیر نموده ،وفرموده است :والله مؤمن همیشه ودر هر حال نفس خود را ملامت می کند ، ملامتش بر سیئات ظاهر است، ودر حسنات وکار های نیک ، نیز در قبال شأن خداوندی، احساس کمی وکوتاهی می نماید؛ زیرا ادای کامل حق عبادت ، در توان کسی نیست، بنابر این، همیشه کوتاهی خود را درنظر می گیرد وخود را برآن ملامت می کند. (مأخذ: تفسیر معارف القرآن مؤلف علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی سوره آلقیامه )
نفس مطمئنه بالاترین مرتبه نفس انسان است كه نفس آرامش یافته و به حقیقت رسیده است كه هیچ گونه ترس و دودلی و تردیدی ندارد و به آرامش كامل رسیده است.
نفس مطمئنّه، نفس تکامل یافتهای است که نفس امّاره را رام خود کرده است و به مقام تقوای کامل و احساس مسؤولیّت رسیده است و به آسانی لغزش برای او امکان پذیر نیست (برای تفصیل موضوع مرجعه شود به سورۀ : فجر ). به هر حال نفس لوّامه، بعد از وقوع کار نیک یا بد، بلافاصله محکمه ای در درون انسان تشکیل جلسه میدهد و به عنوان قاضی و شاهد مُجری حکم، به حساب و کتاب او میرسد.
طبق توضیحات بالا نفس لوّامه را می توان همان وجدان انسان دانست كه همیشه انسان را به خاطر كارهای بدش سرزنش می كند و به حساب هایش رسیدگی می نماید كه چرا فلان كار را كردی، چرا این كار را انجام ندادی، چرا اینگونه سخن گفتی، چرا اینگونه با مردم برخورد ر كردی. این سؤالات و سرزنش ها را انسان در روز قیامت نیز تجربه می كند. یعنی یك میزان عدل الهی داریم كه در روز قیامت برپا می ود و یك میزان جزئی داریم كه در قلب هر شخصی وجود دارد و آن نفس لوّامه است.
پس دیده می شود که در این متبرکه الله تعالی به ه دو چیز قسم می خورد ؛قسم به ترازوی عدل بزرگ كه قیامت است وقسم به ترازوی عدل كوچك که در درون انسان وجود که نفس كه نفس نفس لوّامه ( ملامتگر) می باشد.
«لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» : شاید بهترین معادل برای نفس لوامه در اصطلاحات ما «وجدان» باشد و کاری که نفس لوامه میکند همان «عذاب وجدان» است. یکی از خصوصیات مهم قیامت، همانا محاسبه ،حسابرسی و مواخذه است؛ و خداوند این ویژگی را در همین دنیا در وجود ما قرار داده است؛ و شاید به همین جهت است که الله تعالی در این آیه و آیه قبل، قسم خوردن به قیامت را در کنار قسم خوردن به نفس لوامه قرار داده است.
همچنان حضرت ابن عباس (رض) وحسن بصری(رض) : در مورد قسم یاد کردن به نفس لوامه می فرمایند: برای اظهار اکرام وشرف آن نفوس مؤمنه ای است که خود شخصاً اعمال خود را مورد محاسبه قرار داده برکوتاهی های خود نادم شده خود را ملامت کنند. (مأخذ:تفسیرمعارف القرآن مؤلف علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی سوره القیامه).
أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾
آیا انسان گمان می کند که ما هرگز استخوان هایش را جمع نخواهیم کرد؟(۳)
در این آیۀ متبرکه الله تعالی می فرماید: که استخوانهای درهم پاشیده انسان را گرد خواهد آورد آنـگاه هر انسانیرا زنده خواهد کرد تا او را مورد محاسبه قرار داده و سپس به او جزای مناسبی داده می شود .
مفسران در بیان شأن نزول آیۀ کریمه می فرمایند :
عدی بن ربیعه به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: ای محمد! به من از روز قیامت بگو که چه وقت به وقوع خواهد پیوست ؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم حقیقت امر قیامت را به وی باز گفتند. سپس او گفت: حتی اگر این روز را به چشم سر هم ببینم، تو را تصدیق نمیکنم و به آن ایمان نمیآورم، عجبا! آیا خداوند متعال این استخوانها را پس از پوسیدن آنها گرد میآورد؟! پس این آیه کریمه نازل گردید. قرآن عظیم الشأن در جواب به این انکارکنندگان می فرماید : الله تعالی نه تنها استخوانها، بلکه قادر است سرانگشتان را بازسازی کند. (مأخذ:تفسیر انوار القرآن :(جلد سوم) نوشته: عبدالرؤوف مخلص هروی سوره القیامه.).
بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّی بَنَانَهُ ﴿۴﴾
بلی! قادریم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب گردانیم (۴)
در آیۀ مبارکه به جواب شخص منکر که در مورد وقوع قیامت سؤال نموده بود گفته شده است: بلی قادریم که [حتّى خطوط سر] انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم!
بَنَانَهُ چیست ؟
كلمه ی « بَنَانَ » هم به معنای انگشتان و هم به معنای سر انگشتان آمده است.اما برخی از مفسرین آن را به«خطوط سرانگشتان » معنی كرده اند.
بر سر انگشت همه ی انسانها خطوط وجود دارد که این خط ها در هر انسان به شکل خاصی خود بوده وبه خطوط سر انگشتان انسان دیگر متفاوت می باشند. حتی در اطفال دوگاندیی، خطوط یک برادر یا یک خواهر با برادر دیگر وخواهر دیگر در حالیکه از لحاظ زمانی ولادت شان چندان متفاوت نمی باشد وهر دو در یک رحم مادر رشد ونمو نموده اند، فرق می کند.
بنابراین اثر انگشت هر کسی امضای طبیعی اوست که هیچ کس نمی تواند آن را جعل ویا هم مشابه آنرا بیاورد. طوریکه اطلاع دارید ؛ ادارات پولیس، امنیتی و جنایی درجهان از اثر نشان انگشت ( فنگرپرنټ- Fingarprint )برای پیدا کردن مجرمین استفاده بعمل می آورند،و ارگانهای امنیتی با انگشت نگاری می تواند صاحب اثر انگشت را پیدا کند.
با کمک همین اثر انگشتها می توان یک شخص را از بین میلیونها انسان شناسایی کرد.
علاوه بر سر انگشتان، برخی ازعلماء بدین عقیده اند که اثر لبهای انسانها هم ازهم متفاوت می باشد. مانند اثر نشان انگشت ها، هیچ دو انسانی یافت نمی شود که اثر لبها و انگشتان عین چیز باشد. سبحان الله
قرآن عظیم الشأن 1400 سال قبل به این رازمعجزه اساء اشاره نموده وفرموده است: «الله تعالی در روز قیامت شما را دوباره بازسازی خواهد کرد و حتی اثر انگشت شما را هم مثل زمانیکه در دنیا بودید دوباره خواهد ساخت.»
دانشمندان می فرمایند که چرا الله تعالی برروی « بَنَانَ » تأكید دارد، و آیا آفرینش آن پیچیده تر از عظام است؟
پس از آن كه كفار اززنده شدن بعد از مرگ و شكل گیری استخوان های پوسیده و خاك شده را به شكل اول آن انكار كردند گفتند: «أاذا متنا و كنا تراباً و عظاماً انا لمبعوثون » (آیه :16 سورصافات ) اگر توجه فرموده باشید :منكرین روز قیامت برای ادعای پوچ انکاری خویش هیچ وخت ، منطق و استدلال صحيحى ندارند و به جاى استدلال فقط استبعاد مىكنند. والبته با تمام دقت برای شان گفت :انكار لجوجانه معاد سبب خوارى در قيامت است.
پروردگار با عظمت ما، با یك اسلوب تأكیدی به آن ها جواب داد كه خداوند نه تنها قادر به جمع آوری استخوان های پوسیده و اجساد خاك شده ی آن ها و اعاده ی آفرینش آن هاست بلكه قادر است، شكل و تصویر سرانگشتان انسان ها را مانند روز اول خلق كند. یعنی اینکه سر انگشتان دوباره مانند روز اول ساخته شود، بمعنی تمام شدن آفرینش تمام جسد انسان است ، طوریکه می فرماید :« قَالَ مَن یحی العِظَمَ وَهِی رَمیمُ» (سوره یس 78).یعنی: گفت: «چه کسی استخوان های پوسیده را زنده می گرداند؟!»بنابراین همان جسم پوسیده او احیاء می گردد و آنگاه روح به جسد او باز می گردد، بنابراین انسان وجود جدیدی بدست نمی آورد.
الله تعالی با زیبای خاصی در (آیه :27 سورۀ روم ( می فرماید: «وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ» «او کسی است که آفرینش را آغاز کرد سپس دوباره آن را برمی گرداند و آن را تجدید می نماید و این کار بر او آسان است».
غرض معلومات باید یاداور شدکه : تشكیل سرانگشت در جنین در ماه چهارم صورت گرفته و در طول زندگی اش ثابت و متمایز می شود و ممكن است كه اثر در انگشت به هم نزدیك باشد اما هرگز یكسان نیست و لذا اثر انگشت یك دلیل قاطع و ممیزی برای شخصیت هر انسان در همه كشورهاست.
ایمان داشتن بعد از مرگ :
ایمان داشتن به زنده شدن بعد از مرگ از بزرگترین اصول ایمان در دین مقدس اسلام به شمار می رود ، و آنچه بر مؤمن واجب است این است که به احوال و حوادث آن ایمان داشته باشد و بداند که بسیاری از جزئیات و کیفیت آن بر بشر نامعلوم است و هنوز علم به آنجا نرسیده و شاید هم هرگز نرسد، بنابراین آنچه بر یک مسلمان واجب است تصدیق و ایمان به زنده شدن مردگان است، هرچند که عقل و علم محدود بشری آنرا توجیه نکند! چرا که عقل وعلم بشری هرگز به تکامل نخواهد رسید، و هنوز هم بسیاری از واقعیتاهی جهان را نه توانسته اند توجیه یا تحلیل کنند، ولی آیا آن واقعیتها انکار می شوند؟ درحالیکه این علم است که هنوز به این حد از رشد و تکامل نرسیده که بتواند آن واقعیتها را تحلیل نماید.
بنابراین در اینجا علم محکوم است نه حقیقت و واقعیتی که علم عاجز از تحلیل آن است!
خالق کائنات، همانکسی که تمام مخلوقات را با جزئیاتشان خلق کرده است، قادر است که مردگان را زنده کند. الله تعالی می فرماید: «ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ»( سوره بقره 56) «سپس بعد از مردنتان شما را زنده می کنیم». پس بر طبق این آیه مبارکه باید ایمان داشته باشیم که خداوند مردگان را زنده میکند و از قبرهایشان خارج می گرداند، همین آیه برای یک مسلمان کافیست.
و حقیقت زنده شدن این است که الله تعالی اجساد قبرها را که در آن حل شده اند، جمع می کند و به قدرت خود آن را برمیگرداند همانگونه که بود سپس به سوی آن ارواح را برمیگرداند و آنها را به سوی محشر برای حکم نهایی سوق میدهد. الله تعالی می فرماید: «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ»( یس 78- 79). «و برای ما مثل می آورد و خلقت خود را فراموش کرده است گفت کیست که این استخوانها را بعد از اینکه پوسیده است، زنده کند».
و از حذیفه رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِنَّ رَجُلًا حَضَرَهُ الْمَوْتُ لَمَّا أَیِسَ مِنْ الْحَیَاةِ أَوْصَی أَهْلَهُ إِذَا مُتُّ فَاجْمَعُوا لِی حَطَبًا کَثِیرًا ثُمَّ أَوْرُوا نَارًا حَتَّی إِذَا أَکَلَتْ لَحْمِی وَخَلَصَتْ إِلَی عَظْمِی فَخُذُوهَا فَاطْحَنُوهَا فَذَرُّونِی فِی الْیَمِّ فِی یَوْمٍ حَارٍّ أَوْ رَاحٍ فَجَمَعَهُ اللَّهُ فَقَالَ لِمَ فَعَلْتَ قَالَ خَشْیَتَکَ فَغَفَرَ لَهُ» بخاری (3479) . «شخصی در آستانه مرگ قرار گرفت و وقتی از برگشت به زندگی دنیا نا امید شد به خانواده اش وصیت کرده که: وقتی مْردم چوب بسیاری برایم گرد آورید سپس آتشی روشن کنید تا گوشتم را از بین ببرد و به استخوانهایم برسد، جسدم را بردارید و آن را خُرد کنید و در روزی بسیار گرم یا روزی که باد بوزد در دریا اندازید. خداوند جسمش را جمع کرد و به او فرمود: چرا چنین کردی؟ گفت: به خاطر ترس از تو. پس خداوند او را بخشید».
این آیه و حدیث بر این امر دلالت دارند که الله تعالی اجساد را برمیگرداند و آنچه جدا شده و در زمین حل شده اند را جمع میکند تا آنجا که به حالت اول همانگونه که بود برمی گرداند پس ارواحشان را به آن برمی گرداند.
بر طبق نصوص دینی خداوند بر زمین آب را نازل می کند پس به وسیله آن اهل قبور می رویند هماگونه که گیاهان می رویند. و دلیل بر آن حدیث ابوهریره رضی الله عنه است که شیخین روایت کرده اند. در آن رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«مَا بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ أَرْبَعُونَ قَالَ أَرْبَعُونَ یَوْمًا قَالَ أَبَیْتُ قَالَ أَرْبَعُونَ شَهْرًا قَالَ أَبَیْتُ قَالَ أَرْبَعُونَ سَنَةً قَالَ أَبَیْتُ قَالَ ثُمَّ یُنْزِلُ اللَّهُ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَیَنْبُتُونَ کَمَا یَنْبُتُ الْبَقْلُ لَیْسَ مِنْ الْإِنْسَانِ شَیْءٌ إِلَّا یَبْلَی إِلَّا عَظْمًا وَاحِدًا وَهُوَ عَجْبُ الذَّنَبِ وَمِنْهُ یُرَکَّبُ الْخَلْقُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (بخاری (4935) ، و مسلم (2955) .
«فاصله بین دو نفخ صور چهل است از ابوهریره پرسیدند:چهل روز است. گفت: نمی توانم چیزی را بگویم به آن علم ندارم. گفتند: چهل ماه است؟ گفت: نمی توانم چیزی بگویم به آن علم ندارم. گفتند: چهل سال است؟ گفت: نمی توانم چیزی بگویم به آن علم ندارم. پیامبر فرمود: سپس خداوند از آسمان بارانی نازل می کند پس مرده ها زنده می شوند همانطور که گیاهان سبز می شوند. تمام اعضای انسان پوسیده می شود مگر یک قطعه استخوانی که عجب الذنب نام دارد که سالم باقی میماند و انسانها در روز قیامت از این استخوان زنده و آفریده می شوند».
این حدیث بر کیفیت زنده شدن دلالت دارد و اینکه اهل قبور در قبرهایشان چهل در فاصله بین دو نفخه می مانند که آن دو نفخ، نفخ مردن و زنده شدن می باشد و راوی منظور از چهل را مشخص نکرده که آن چهل روز، یا چهل ماه یا چهل سال است. آن در بعضی از روایات آمده که چهل سال است. سپس هنگامی که خداوند بخواهد مخلوقات را زنده کند بارانی از آسمان نازل می کند. در بعضی روایت آمده آن مانند منی مرد است پس اهل قبور از آن آب زنده می شوند همانگونه که گیاهان سبز می گردند بعد از اینکه تمام جسم شان جز استخوان عجب الذنب از بین رفت و این شامل انبیاء نمی گردد زیرا اجساد آنها نمی پوسد همانگونه که بیان آن قبلاً گذشت. با این توضیحات حقیقت زنده شدن، و زمان و کیفیت آن روشن گردید و الله اعلم.
رأی صحیح بر بیان زنده شدن دلالت می نماید و زنده شدن تکرار برای خلق کردن است و برای هر عاقلی معلوم است که تکرار برای چیزی آسانتر از خلقت ابتدایی آن است.
بَلْ یرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾
بلکه انسان میخواهد (با انکار نمودن)در مهلتى كه در پیش دارد، فسق و فجور كند. (۵)
در این آیه مبارکه الله تعالی می فرماید که :انسان شک در معاد ندارد، بلکه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از محکمه الهی در روز قیامت ،مصروف گناه وفسق و فجور در تمام عمر خویش در دنیا گردد.
اهمیت ایمان به آخرت :
همانطوریکه ما انسان ها با میل و رغبت خودما بوجود نیامده ایم با میل و رغبت خودمان هم نمی میریم. همه مذاهب بزرگ دنیا می گویند نوعی زندگی پس از مرگ وجود دارد. روز قیامت یکی از باورهای اساسی مسلمانان , مسیحیان و یهودیان است. هندوها هم معاد جسمانی را تقریبا قبول دارند.
ایمان به روز واپسین یکی از ارکان ایمان و عقیدهای از عقائد اساسی دین مقدس اسلام است .مساله بعثت در دنیای پس از مرگ بعد از وحدانیت خداوند پایه دوم عقیده اسلامی میباشد .
ایمان به وقایع عالم پس از مرگ و ایمان به نشانههای قیامت از جمله ایمان به غیبیات است که عقل انسان قادر به درک آنها نیست و جز از طریق وحی نبوی راهی برای شناخت آنها وجود ندارد.
دراصول عقاید اسلامی حیات ازنظر زمانی تا ابد و از نظر مکانی بعد از دنیا در بهشتی که وسعت آن باندازه آسمان و زمین است و یا درآتشی که ظرفیت آن به اندازه انسانهایی است که در طول سالهای متمادی روی زمین زندگی کردهاند، تداوم می یابد (مراجعه شود «الیوم الآخر فی ظلال القرآن» (صفحات 3 الی 4) احمد فائز چاپ خالد حسن الطرابیشی، چاپ اول (1395 ه).
ایمان به الله تعالی و روز آخرت با ثواب و عقاب آن توجیهکننده رفتار انسان به سوی خیر است و هیچ قانونی از قوانین بشر نمیتواند رفتار انسان را همانند ایمان به آخرت راست و متعادل گرداند.
لذا فاصله زیادی است بین رفتار کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد و میداند دنیا مزرعه آخرت و اعمال صالح توشه آن هستند وبین کسی که ایمان به خدا و روز قیامت ندارد.
تصدیقکننده روز جزا بر اساس معیارهای آسمانی عمل میکند نه معیارهای زمینی و به حساب آخرت عمل میکند نه به حساب دنیا (الیوم الآخر فی ظلال القرآن» (صفحه ۲۰)
انسان که تصدیق کننده روز جزا باشد ، در زندگی خویش رفتاری جداگانه دارد. در او استقامت، سعه صدر، نیروی ایمان، پایداری در سختیها، تحمل در مصیبتها به خاطر اجر و ثواب اخروی دیده میشود. او میداند آنچه نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است.
امام مسلم از صهیب (رضی الله عنه) روایت کرده است که پیامبرصلی الله علیه وسلم فرموده است :«عجباً لأمر المؤمن أن أمره کله خیر، و لیس ذلک لأحد إلا للمؤمن إن أصابته سرّاء شکر، فکان خیراً له، وإن أصابته ضراء صبر فکان خیرا له » (صحیح مسلم) کتاب الزهد، باب فی احادیث متفرقه، (۱۸/۱۲۵ –با شرح امام نووی).(کار مؤمن تعجب برانگیز است! زیرا همه کارهای او خیر است و جز مؤمن کسی چنین ویژگیی را ندارد. اگر به خوشی برسد شکرگزار است و اگر به او زیانی وارد شود صبر میکند پس همه اینها برای او خیر است.).
شخصیکه به الله و روز آخرت و حساب و کتاب آن ایمان ندارد تلاش میکند تا تمام مقاصدش را در دنیا محقق سازد، او نفس زنان به دنبال متاع دنیا است و حریصانه آن را جمع میکند وشدیداً مانع رسیدنش به مردم است او دنیا را بزرگترین غم و نگرانی و تنها هدف دانش خود قرار داده است. او همه چیز را به نفع خود مقایسه میکند و به هیچ کس غیر از خود اهمیت نمیدهد و توجه نمیکند مگر زمانی که در این زندگی کوتاه و محدود سودی برای او به ارمغان آورد.
او در زمین حرکت میکند و حد و مرز او تنها زمین و زندگی کوتاه آن است بدین دلیل موازین و معیارهای او متفاوت است و مدام به نتائج منفی میرسد زیرا او از عالم پس از مرگ دور شده است. «بَلۡ یُرِیدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِیَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ، یَسَۡٔلُ أَیَّانَ یَوۡمُ ٱلۡقِیَٰمَهِ »(سورۀ القیامه: آیات 5 الی 6) (بلکه انسان میخواهد در پیشروی خود فسق و فجور کند (بدین خاطر) او سؤال میکند روز قیامت کی میآید).
این تصور جاهلی محدود و تنگ باعث خونریزی، سرقت اموال، غارت و راهزنی میشود چونکه آنان همانطور که قرآن حالشان را به تصویر میکشد به روز قیامت و جزا و پاداش آن ایمان ندارند.«وَقَالُوٓاْ إِنۡ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِینَ» (سورۀ الأنعام:29 ) .(و گفتند حیاتی جز زندگی دنیا وجود ندارد و ما (هرگز) مبعوث نخواهیم شد).
این نوع انسانها حریصترین فرد بر زندگی دنیا هستند زیرا به حیات بعد از مرگ ایمان ندارند همانطور که خداوند در وصف مشرکین قوم یهود و امثال آنان میفرماید: «وَلَتَجِدَنَّهُمۡ أَحۡرَصَ ٱلنَّاسِ عَلَىٰ حَیَوٰهٖ وَمِنَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ یُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَهٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن یُعَمَّرَۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ»(سورۀ البقره:96 ).
(و آنان را حریصترین مردم بر زندگی (دنیا) خواهی یافت حتى طمعکارتر از مشرکان (لذا) هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمرکند در حالی که اگر این عمر به او داده شود. او را از عذاب بدور نمیدارد و خداوند نسبت به اعمال آنان بینا است).
مشرک امید به زندگی بعد از مرگ ندارد و طولانیشدن زندگی دنیایی را دوست دارد و یهودی با علمی که (به حقانیت اسلام) دارد به خزی و خواری خود در قیامت واقف است این نوع انساها و امثالشان بدترین افرادهستند که در بین آنان طمع و حرص، راندن مردم و استثمار آنان و غارت ثروتها به خاطر حرص در تمتع به لذتهای دنیایی ترویج مییابد. لذا در بین آنان انحلال اخلاقی و رفتار حیوانی ظاهر میشود.
پس این چنین انسانهایی وقتی متوجه شوند برخلاف لذتهای زودگذر و آرزوهای بیپایان شان سختیها و شدائد دنیا افزایش مییابد هیچ مانعی را برای خودکشی نمیبینند. وقتی آنان مسئولیتی در عالم پس از مرگ ندارند پس مانعی برای خلاصشدن از این دنیا احساس نمیکنند.
به همین خاطر اسلام اهمیت خاصی برای ایمان به روز آخرت قائل است و تأکیدات فراوانی در قرآن الشأن در این باره و درباره اثبات آن آمده است پس خداوند نادانان را به خاطر دوری از آن سرزنش میکند و پیامبر را مأمور میکند تا سوگند بخورد که حیات پس از مرگ حق است.
یسْأَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَةِ ﴿۶﴾
(با حالتی آمیخته با تردید) میپرسد: روز قیامت چه وقت است؟(۶)
قابل تذکر است ؛ بسیارى از انسانهای که قیامت انکار می ورزند ، آنان مشكل علمى ندارند، بلكه از نظر روانى انكار آنان براى آن است كه به خیال خود راه را براى خواستههاى خود باز كنند.
اگر هر كدام از ما ایمان راسخ و كامل به روز قیامت داشته باشیم، بدون شک و تردید به عبادت خداوند روی میآوریم و مشغول عبادت میشویم و از گناه و زشتیها پرهیز می نمایم و در نتیجه زندگی شرافتمندانه و خوشبخت را نصیب وکمایی خواهم کرد .الله تعالی می فرماید :«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ »(سوره النحل: آیه97 ).(هر کس خواه زن و خواه مرد، کار نیک انجام دهد و او مؤمن باشد، البته به زندگی پاک و خوشایند زنده اش می کنیم. و حتما (نظر) به نیکوترین آنچه عمل میکردند، ثوابشان خواهیم داد.)
شخصی كه ایمان به روز آخرت داشته باشد، میداند كه در برابر هر چیزی محاسبه میشود، شكی نیست كه در هر كردار و گفتار خویش میاندیشد و دقت مینماید، هیچ عملی انجام نمیدهد و هیچ سخنی نمیگوید مگر اینكه راست و درست باشد زیرا كه میداند خداوند در قرآن فرموده است:«وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا » (سورۀالإسراء: 36). یعنی: «آنچه به آن علم و یقین نداری پیروی نكن، زیرا كه گوش و شنوائی و چشم و بینائی و دل و قلب و شعور، از همه اینها انسان مسئولیت دارد و پرسیده میشود».
شخصیکه ایمان به روز آخرت داشته باشد ؛میداند چه اموری در این روز بسیار گرم و سخت اتفاق میافتد و میداند كه هیچ چیزی سبب نجات وی نمیشود مگر عمل صالح، در این صورت به انجام دادن انواع كارهای نیک از قبیل نماز، روزه، صدقه، قرائت قرآن، امر به معروف و نهی از منكر، خوش رفتاری با مردم و رعایت حقوق والدین و همسایهها و ... مبادرت میورزد و درسبقت گرفتن در راه خیرسعی و تلاش مینماید. «سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا كَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أُعِدَّتۡ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ...» (سورۀالحدید: 21). یعنی:(لذا) بهسوی آمرزش از جانب پروردگارتان و جنتی که پهنایش مانند پهنای آسمان و زمین است؛ بشتابید که برای کسانی که به الله و پیغمبران او ایمان آوردهاند، آماده شده است این فضل الله است، به هرکس که بخواهد آنرا میدهد و الله دارای فضل و بخشش بزرگ است.)
وشخصیکه ایمان به روزآخرت داشته باشد می داند که پروردگار باعظمت، چه نعمت هائی جاویدان و همیشگی برای مؤمنان، و چه عذابها و شكنجههای پی در پی و همیشگی برای كافران، آماده كرده است، شكی نیست كه دنیا را حقیر و كوچک شمرده و خاطرجمع و مطمئن میگردد كه دنیا جز خانهای موقت و متاعی زود گذرا نیست پس خود را به خاطر دنیا ناراحت و نگران نمیسازد، در این دنیا پاكدامن و پرهیزگار زندگی میكند و برای رسیدن به منزله حقیقی و جاویدان سعی و تلاش مینماید، و قسم به خدا كه آن منزل (یعنی بهشت) ارزش خستگی و كوشش زیاد را دارد.
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿۷﴾
پس وقتی [است] که چشم [از سختی و هولناکی آن] خیره شود. (۷)
«بَرِق » «خیره شود».كلمۀ «بَرِقَ» وقتیکه كه به چشم نسبت داده مىشود به معناى حالتى برخاسته از ترس و وحشت شدید است.
وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿۸﴾
و ماه تاریک و بی نور گردد. (۸)
«خَسَفَ » «تیره گردد». « یعنی نور و روشنی آن تماما از بین رفته و مجددا به آن برنگردد چنانکه در ماهگرفتگی دنیا به آن برمیگشت.
«خَسَفَ» اگرچه اصطلاح «خسوف» برای ماهگرفتگی شایع شده، اما اصل این کلمه دلالت بر درهم پیچیدن (غموض) و فرو رفتن (غور) میکند و غالبا در مورد زمین هم به کار میرود وقتی که چیزی را چنان در خود فرو ببرد که اثری از شیء باقی نماند، چنانکه چاه «خسیف» هم چاهی است که آبش فرو رود که دیگر نتوان از آن آب برداشت (کتاب العین، ج۴، ص۲۰۱؛ معجم مقاییس اللغة، جلد2، صفحه 180 )
و در قرآن کریم هم این کلمه در این معنای فرو رفتن در زمین (از باب عذاب الهی) مکرر به کار رفته است ( ازجمله سورۀ های نحل/۴۵ ؛ إسراء/۶۸ ؛ قصص/۸۱-۸۲ ؛ عنکبوت/۴۰ ؛ سبأ/۹ ؛ ملک/۱۶).
مفسرین « خسف » با شدت و صلابت؛ و با این توضیحات نتیجه گرفتهاند که خسوف در این آیه، نه صرفاً از بین رفتن نور ماه، بلکه فرو رفتن آن در آفتاب و منحل شدن ماه در آفتاب است و به معنای درهم ریختن نظام مادی دنیوی است [که شاید تعبیری را که در آیه بعد آمده (جُمِعَ الشمس و القمر) بتوان مؤیّد این دیدگاه دانست] (التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۳، ص۵۷-۵۸).
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿۹﴾
و آفتاب و ماه یکجا جمع شود. (۹)
از فحوای این آیه مبارکه چنین معلوم می شود که درروز قیامت نظام موجود جهان، از هم فرو مىپاشد. ماه فقط نور خویش را از دست نمی دهد، بلکه آفتاب هم روشنی خویش را از دست می دهد و وحشت ناشى از وقوع قیامت، وجود انسان را فرامىگیرد.
یقُولُ الْإِنْسَانُ یوْمَئِذٍ أَینَ الْمَفَرُّ ﴿۱۰﴾
و (وقتی روز قیامت برپا شود) انسان میگوید: راه فرار کجاست؟!(۱۰)
«ٱلۡمَفَر» «گریزگاه».
خوانندۀ محترم!
بعد از اینکه اولاد آدم صحنههای هولناک روز قیامت را مشاهده کند، در آن هنگام می گوید: کجاست گریزگاه از نزد خدای سبحان و از حساب و عذاب وی.
حضرت ابوهریره (رض) از پیامبرصلی الله علیه وسلم روایت میكند:« یقْبِضُ اللَّهُ الأَرْضَ یوْمَ الْقِیامَةِ، وَیطْوِى السَّمَاءَ بِیمِینِهِ ثُمَّ یقُولُ أَنَا الْمَلِكُ أَینَ مُلُوكُ الأَرْضِ».(خداوند زمین و آسمان را قبضه مینماید و در هم میپیچاند سپس میفرماید: من پادشاه، هستم پادشاهان زمین كجا هستند؟). (این حدیث امام بخاری در صحیح، كتاب الرقائق (6519)، روایت كرده است.
انسان بعد از اینکه از قبر برخاستند ، بسوی سرزمین محشر سوق داده میشوند. «یوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا، وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا »(سورۀ مریم: 85-86).
قرآن عظیم الشأن در (آیات 34 الی 37 سورۀ عبس ) با قوت خاصی صحنۀ وحشتناک روز محشر را چنین بیان و توصیف نموده است :
«یوۡمَ یفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِیهِ ، وَأُمِّهِۦ وَأَبِیهِ ، وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِیهِ ، لِكُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یغۡنِیهِ»(سورۀ عبس آیات 34-37).
(روزى كه انسان از برادر خود مى گریزد؛ و از مادر و پدر خویش ؛و از همسر و فرزندانش ؛براى هر انسانى در آن روز حال و كارى خواهد بود كه او را به خود مشغول دارد)
آفتاب با آن شدت حرارتش به آنها نزدیک شده و از تمامی بدن آنها عرق سرازیر می شود. طوریکه در حدیث نبوی آمده است:«یعْرَقُ النَّاسُ یوْمَ الْقِیامَةِ حَتَّى یذْهَبَ عَرَقُهُمْ فِی الْأَرْضِ سَبْعِینَ ذِرَاعًا وَیلْجِمُهُمْ حَتَّى یبْلُغَ آذَانَهُمْ» «آنچنان مردم در روز قیامت عرق میكنند كه عرق آنها تفاد ذراع (گز) در زمین فرو میرود، و تا گوشهایشان غرق در عرق میشوند».(صحیح بخاری حدیث شماره (6532))
و در روایت دیگر نیز آمده است كه: «تُدْنَى الشَّمْسُ یوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ الْخَلْقِ حَتَّى تَكُونَ مِنْهُمْ كَمِقْدَارِ مِیلٍ، ... فَیكُونُ النَّاسُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِمْ فِی الْعَرَقِ، فَمِنْهُمْ مَنْ یكُونُ إِلَى كَعْبَیهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یكُونُ إِلَى رُكْبَتَیهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یكُونُ إِلَى حَقْوَیهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یلْجِمُهُ الْعَرَقُ إِلْجَامًا، وَأَشَارَ رَسُولُ اللَّهِ بِیدِهِ إِلَى فِیهِ». «در آن روز آفتاب به مردم نزدیک شده و با اندازه یک میل با آنها فاصله دارد، پس مردم به قدر اعمالشان در عرق هستند كه كسانی تا قوزک (كعب) و كسانی تا زانو، و كسانی تا كمربند، وكسانی هستند كه در عرق غرق شده اند و حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم به دهانش اشاره فرمود، یعنی عرق به دهان آنها نزدیک است».
كَلَّا لَا وَزَرَ ﴿۱۱﴾
هرگز چنین نیست راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد. (۱۱)
«لَا وَزَرَ»«گریزگاهی نیست، پناه گاهی وجودندارد».
إِلَى رَبِّكَ یوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿۱۲﴾
(بلکه) در آن روز قرارگاه [نهایی]بهسوی پروردگار تواست. (۱۲)
ینَبَّأُ الْإِنْسَانُ یوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿۱۳﴾
و در آن روز انسان را از تمام كارهایى كه از پیش یا پس فرستاده خبر داده میشود. (۱۳)
«یُنَبَّأُ»: باخبر گردانیده میشود.
«مَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»: چیزهائی که پیشاپیش فرستاده است و برجای گذاشته است. یعنی همه کارهائی که کرده است و نکرده است.
خوانندۀ محترم!
در زبان پشتو و تعداد از زبانهای جهان مثل داریم که میگوید: «څه چې کرې هغه به ریبئ ، چیزیکه می کاری همانرا درو میکنی » در روز قیامت بعد از اینکه محکمۀ الهی بر پا می شود. در این وخت است که هر شخصی آنچه كه در دنیا فرستاده است میبیند، تمام اعمال كه انجام داده، خواه كوچک باشد و یا بزرگ همه در جلوش مجسم و آشكار میگردد، و هیچ چیزی از آن اعمال بر خداوند متعال پوشیده نشده و نخواهد شد، و تمام اعمال شخص را بطور دقیق و كامل مورد بررسی قرار می دهند .
مهمترین سؤالی که روز قیامت از انسانها بعمل می آید راجع به کفر و شرک است. از آنها درباره معبودهایشان سؤال می شود. خداوند می فرماید: آیه: «وَقِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَعْبُدُونَ ، مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنصُرُونَکُمْ أَوْ یَنتَصِرُونَ». (الشعراء: 92 – 93)(و بدیشان گفته میشود: کجا هستند معبودهائی که پیوسته آنها را عبادت میکردید؟ (معبودهای) غیر از خدا. آیا آنها (در برابر این شدائد و سختیهائی که اکنون با آن روبرو هستید و هستند) شما را کمک میکنند یا خویشتن را یاری میدهند؟).
و راجع به تکذیب پیامبران مورد سؤال قرار می گیرند: طوریکه می فرماید :« وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ ، فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ الْأَنبَاءُ یَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا یَتَسَاءَلُونَ». (القصص: 65 – 66) (خاطرنشان ساز) روزی را که خداوند مشرکان را فریاد میدارد و میگوید: به پیغمبران چه پاسخی دادید؟ در این هنگام (بر اثر حیرت و دهشت) همه خبرها از یادشان می رود (و جملگی دچار فراموشی میشوند و سخنی برای گفتن نخواهند داشت و حتّی ازترس و هراس) نمیتوانند چیزی از یکدیگر هم بپرسند).
در دنیا چه عملی را انجام دادهاند؟
انسان در مورد اعمالی که در دنیا انجام داده است مورد بازخواست قرار می گیرد. «فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِیْنَ ، عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ». (الحجر: 92 – 93) (به پروردگارت قسم ! که حتماً (در روز رستاخیز از آنچه در دنیا مردمان انجام میدهند) از جملگی ایشان پرسوجو خواهیم کرد. (سؤال و بازخواست میکنیم) از کارهائی که (در جهان) میکردهاند).«فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ». الأعراف: 6
((در روز قیامت) به طور قطع از کسانی که پیغمبران به سوی آنان روانه شدهاند میپرسیم (که آیا پیام آسمانی به شما رسانده شده است یا خیر و چگونه بدان پاسخ دادهاید؟) و حتماً از پیغمبران هم میپرسیم (که آیا پیام آسمانی را رساندهاید و از مردمان در قبال فرمان یزدان چه شنیده و چه دیدهاید؟)).
در سنن ترمذی از أبی برزه أسلمی رضی الله عنه روایت شده که پیامبر الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «لا تزول قدما عبد یوم القیامة، حتی یسأل عن عمره فیم أفناه، وعن علمه فیم فعل، وعن ماله من أین اکتسبه وفیم أنفقه؟ وعن جسمه فیم أبلاه؟» جامع الاصول (10/436) وشماره آن: 7969.)(در روز قیامت هیچ کس نمیتواند قدم بردارد تا اینکه در مورد چهار چیز از او سؤال نشود:
1- عمرش را در چه چیزی صرف نمود.
2- مقطع جوانی را با چه چیزی بسر برد.
3- تا کجا به علم و دانشش عمل کرد.
4- مال و ثروتش را از چه راهی کسب کرد و در چه چیزی خرج نمود).
باز در سنن ترمذی از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت شده که رسولالله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لا تزول قدم ابن آدم یوم القیامة من عند ربه، حتی یسأل عن خمس: عن عمره فیم أفناه؟ وعن شبابه فیم أبلاه؟ وعن ماله من أین اکتسبه، وفیم أنفقه، وماذا عمل فیما علم».
(در روز قیامت هیچ کس نمیتواند در حضور پروردگار قدم بردارد تا اینکه در مورد پنج چیز از او سؤال نشود:
1- عمرش را در چه چیز صرف نمود.
2- وقت جوانی را با چه چیزی بسر برد.
3- مال و ثروتش را از چه راهی کسب کرد.
4- مال و ثروتش را در چه چیزی خرج نمود.
5- تا کجا به علم و دانشش عمل کرد).
همچنان پروردگار با عظمت در روز قیامت از نعمتهایی که در دنیا به انسان داده است، سؤال می کند. میفرماید:«ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ». (سوره التکاثر: آیه 8 ) (سپس در آن روز از ناز و نعمت بازخواست خواهید شد).
مقصود از نعمت موارد زیر می باشند:شکم سیر، آب خنک، سایه خانه و مسکن، تعدیل در ساختار جسم و روح و لذت خواب.
سعید بن جبیر رضی الله عنه میگوید:
حتی یک جرعه عسل مورد بازخواست واقع میشود. مجاهد میگوید: تمام لذات دنیوی شامل بازخواست میباشند، حسن بصری میگوید: نعمت صبح و شام نیز از جمله نعمت هایی هستند که انسان در مورد آنها مورد سؤال قرار خواهد گرفت.
ابن عباس میگوید: نعیم عبارت است از: صحت جسم، چشم و گوش. تفسیر ابن کثیر: (7/364)
انواع نعمتهایی که شمرده شدند، از باب تنوع در تفسیر نعمت بود و گرنه نعمتهای خداوند بسیار زیادند و قابل شمارش نیستند: « وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا ».(سوره إبراهیم: آیه 34 )(و اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید (از بس که زیادند) نمیتوانید آنها را شمارش کنید).
در صحیح بخاری از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده که پیامبر الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «نعمتان مغبون فیهما کثیر من الناس: الصحة والفراغ».
(دو نعمت وجود دارند که بسیاری از مردم در ارتباط با آنها دچار ضرر و زیان هستند: تندرستی و فراغت وقت).
معنی حدیث این است که اغلب مردم در شکر و قدردانی از این دو نعمت کوتاهی می کنند، و به مقتضای آن دو، عمل نمی کنند و هرکس به مقتضای آنچه که بر وی واجب است عمل نکند، در خسارت است.
در مسند احمد آمده است که رسولاکرم الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لا بأس بالغنی لمن اتقی الله عز وجل، والصحة لمن اتقی الله خیر من الغنی، وطیب النفس من النعیم».
(کسانی که از معصیت خداوند می ترسند ثروت برای آنها هیچ اشکالی ندارد. تندرستی برای کسانی که از خداوند می ترسند، از ثروت بهتر است، و نفس پاکیزه از جمله نعمت ها است).
بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ ﴿۱۴﴾
بلکه انسان خود به وضع خویش بیناست. (۱۴)
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ ﴿۱۵﴾
اگرچه [برای توجیه گناهانش] عذرهایی پیش کند. (۱۵)
«مَعَاذِیر» جمع معذرت به معناى پیدا كردن چیزى است كه آثار گناه را محو كند، خواه خواه عذر به جا باشد و یا هم عذربىجا.
عذر خواهی گنهکاران درقیامت سودی ندارد :
بر اساس حکم آیات قرآن دنیا تنها جایی است که الله تعالی به ما اختیار داده تا در آن عمل کنیم و در صورت اشتباه وخطا عذرخواهی کنیم. اما قیامت مجالی برای عذرخواهی و توبه وجود ندارد.
خداوند متعال بادرنظرداشت اینکه برای انسان اختیاری داده، دنیا را محلی برای انجام عمل قرار داده و آخرت را محل رسیدگی به اعمال و بر همین اساس اگر انسان با توجه به اختیار خویش گناهی یا ظلمی انجام داد تنها در همین دنیا می تواند عذر خواهی نموده و از عمل خویش توبه نماید. توبه یا همان عذرخواهی از خداوند ، بابی است که تنها در عالم دنیا برای انسان ها گشوده شده و این دروازه امکاناتی با مردن انسان بسته می شود و راهی برای عذرخواهی در عالم قیامت وجود ندارد. پروردگارباعظمت ما می فرماید : « وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَـئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»( برای کسانی که کارهای بد را انجام میدهند، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا میرسد میگوید: «الان توبه کردم!» توبه نیست؛ و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا میروند؛ اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم کردهایم »(آیه 18 سورۀ نساء).
با توجه به نکته اول؛ قیامت مجالی برای عذرخواهی نیست اما این امر منافات ندارد با اینکه مجرمان و گناهکاران وقتی عذاب الهی را می بینند و ترس تمام وجود آنها را فرا می گیرد برای رهایی خود از عذاب شروع به عذرخواهی می کنند کما اینکه در امور دنیوی نیز به همین منوال است. از همین روست که در آیاتی مانند «فیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُون »( آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمیشود.»(سورۀ روم/57 ) و آیه « یوْمَ لَا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار» ( روزی که عذرخواهی ظالمان فایده ای به حالشان نمی بخشد؛ و لعنت خدا برای آنها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است.»(سورۀ غافر/52) در آیه به صورت صریح و روشن بیان شده که معذرت خواهی و توبه ظالمان و گناهکاران در قیامت سودی به حال آنها ندارد.
در انسانها معمول طوری است که برای توجیه كارهاى خلاف خود عذرتراشى مىكند ، طوریکه مثال های آن در قرآن عظیم الشأن با زیبای بیان یافته است:
طوریکه می گویند: «غفلت كردیم: «إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ» (سورۀ اعراف آیه172 )
ودربرخی از اوقات میگویند: بزرگان و سران قوم، ما را گمراه كردند: «هؤُلاءِ أَضَلُّونا» (سورۀ اعراف، آیۀ 38 ). در برخی از اوقات میگویند: شیطان ما را گمراه كرد، امّا شیطان در جواب شان می گوید: مرا ملامت نكنید زیرا خودتان مقصّر هستید: «فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» (سورۀ ابراهیم، آیۀ22 ).
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿۱۶﴾
(ای پیغمبر!پیش از پایان یافتن وحی به وسیلۀ جبرئیل) زبانت را حرکت مده تا در یاد کردن آن شتاب کنی.(۱۶)
رسول الله صلی الله علیه وسلم در هنگام نزول وحی پیش از آنکه جبرئیل علیه السلام از خواندن آن فارغ شود، به خاطر حرص و اشتیاقی که بر حفظ و نگهداری قرآن داشتند، لبها و زبان خود را برای تکرار آن میجنبانیدند، همان بود که این آیه نازل شد.
یعنی: زبان خویش را در هنگام القای وحی به تکرار کردن قرآن نجنبان تا آن را از بیم آنکه مبادا از خاطرت برود، به شتاب فراگیری.
شأن نزول، آیۀ 16:
1156- ک: بخاری از ابن عباس (رض) روایت کرده است: وقتی به پیامبر صلی الله علیه وسلم وحی نازل میشد، آن بزرگوار وحی نازلشده را زود زود میخواند تا سریع حفظ کند. پس الله تعالی آیۀ «لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ » را نازل کرد.
(صحیح است، بخاری 5 و 4927 و 4929 و 5044 و 7534، مسلم 448، ترمذی 3229، نسائی 2 / 149، حمیدی 527، احمد 1 / 343، طیالسی 2628، ابن سعد 1 / 198 و ابن حبان 39 از چند طریق از موسی بن ابوعایشه از سعید بن جبیر روایت کرده اند. «احکام القرآن» 2251 تخریج محقق.)(تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی)
إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿۱۷﴾
چرا كه جمعكردن و خواندن آن بر عهدۀ ماست! (۱۷)
همچنان در ( آیه 114 سوره طه) آمده است که می فرماید :«لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یقْضى إِلَیكَ وَحْیهُ» (قبل از پایان وحى در تلاوت آن عجله نكن.
«جَمْعَهُ»: گردآوردن قرآن. هدف از گردآوردن قرآن در سینه پیامبر صلی الله علیه وسلم می باشد. همچنان در جمله :« إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ» این هدف رامیر ساند که قرآن عظیم الشأن از هر گونه تحریف وتغییر در مصؤنیت می باشد.
«قُرْآنَهُ»: قرائت آن. الفاظ قرآن از جانب الله تعالی بوده ، والله تعالی وعده میفرمایند که تمام آیات را در سینه پیغمبر جمع و حفظ نماید.
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿۱۸﴾
پس هر گاه آن را خواندیم، از قرائت آن پیروى كن! (۱۸)
همانطوریکه قرائت آن را بر زبانش جاری فرماید. به عبارت دیگر، همان گونه که حفظ قرآن در همه دوران در میان مردمان بر عهده الله است، نگهداری آن در سینه پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وسلم و جاری کردن آن بر زبان آن حضرت نیز بر عهده الله تعالی می باشد (ملاحظه شود سورۀ حجر)
کلمۀ (قرآن) مصدر است و به معنی قرائت است.
ثُمَّ إِنَّ عَلَینَا بَیانَهُ ﴿۱۹﴾
سپس (توضیح) و بیانش نیز بر عهده ماست. (۱۹)
«بَیَانَهُ»: توضیح درباره قرآن. رفع اشکال احکام و معانی و تفصیل مجمل آن (برای توصیح بیشتر مراجعه به (تفسیر روحالمعانی).
خواننده محترم !
اگر به وظائف و مسئولیت های پیامبر صلی الله علیه وسلم نظر اندازیم به وضاحت در می یابیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم چند وظیفۀ مهم را بدوش داشت که از جمله :
اول دریافت وحی:
در این هیچ جای شکی نیست؛ که وحی رااز پروردگار با عظمت در یافت می داشت ، وبا رحلت شان ارسال وحی هم خاتمه یافت .
دوم: تبیین و تشریح وحی الهی:
دومین وظیفه که رسول الله صلی الله علیه وسلم آنرا انجام می داد؛ بیان دین و تفسیر آن است، طوریکه قرآن عظیم الشان در (آیه :44 سوره نحل ) می فرماید :«وَ أَنْزَلْنا إِلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم» (و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى).
ملاحظه بفرماید که رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم فقط «بیان وحی» نیست، بلکه تفسیر و «تبیین وحی» نیز از جمله وظایف آنحضرت می باشد.
سوم: اقامۀ دین در جامعه:
از مسئولیت های دیگری پیامبر صلی الله علیه وسلم ، اقامۀ دین در زندگی مردم بود، این بدین معنا است که ؛ پیامبرصلی الله علیه وسلم صرف به بیان وحی و تفسیر دین اکتفا نکرد ،بلکه برای تشکیل حکومتی بر پایۀ دین در مدینه منوره تلاش نمود، امری که در مکّۀ مکرمه محقق نشد و در مدینۀ منوّره به وقوع پیوست.
كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿۲۰﴾
نه،چنین نیست كه شما مى پندارید و دلایل معاد را كافى نمیدانید بلكه شما دنیاى زودگذر را دوست دارید و هوسرانى بىقید و شرط را (۲۰)
خوانندۀ محترم!
قرآن عظیم الشأن در مورد خواست انسان ازنعمت های دنیاوی زود گذر می فرماید :
«مَنْ كانَ یرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً » (آیه 18 سورۀ اسرا )(هر كس پیوسته زندگى دنیاى زودگذر را بخواهد، به مقدارى كه بخواهیم و براى هركه اراده كنیم، در این دنیا بشتاب فراهم مىكنیم، سپس جهنّم را برایش قرار مىدهیم كه با شرمندگى وطردشدگى، وارد آن خواهد شد. )
باید گفت بد ترین خصلت در یک انسان ، خصلت دنیا گرای است ، نه اصل دنیا ، زیرا در آیه متبرکه جمله «كانَ یرِیدُ الْعاجِلَةَ » آمده است .
از دیدگاه وفهم قرآن عظیم الشأن ، دنیاطلبى و دنیاگرایى اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواستهها در دنیا باشد، مورد نکوهش قرآن عظیم الشأن قرار گرفته است . طوریکه می فرماید : «یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»
( سوره روم آیه 7 ) (آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند! ) هکذا در (آیه 29 سورۀ نجم ) می فرماید :«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ یرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا» (پس، از هر كه از یاد ما روىگرداند و جز زندگى دنیا را خواستار نبود، روبگردان. وباز می فرماید : «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» (آیا به جاى آخرت، به زندگى دنیا راضى شدهاید؟ )(ایه 38 سورۀ توبه ).
در این هیچ جای شکی نیست که :خواست انسان بى حدّ و حصر است، بنآ خواست انسانی باید در چهارچوب ارادهى الهى محدود شود.
دنیاطلبان را میتوان به دوگروه تقسیم نمود : گروه اول از جمله کسانی اند که متاسفانه هم دنیا را می بازند وهم آخرت را وبه اصطلاح ؛ «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ» می شوند ، و گروه دیگری کسانی اند :که به بخشی از خواستههاى دنیایىشان مىرسند ، ولی به خسران اخرت مواجه می شوند : «مَنْ كانَ یرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً » (هر كس پیوسته زندگى دنیاى زودگذر را بخواهد، به مقدارى كه بخواهیم و براى هركه اراده كنیم، در این دنیا بشتاب فراهم مىكنیم، سپس جهنّم را برایش قرار مىدهیم كه با شرمندگى وطردشدگى، وارد آن خواهد شد. )ودر جمله:« جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ» واضح می سازد که:«عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ» (پایان دنیاطلبى، پشیمانى و دوزخ است.
وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿۲۱﴾
و آخرت را ترک میکنید. (۲۱)
ایمان به روز آخرت وتأثیر آن برمسلمان:
پروردگار با عظمت ما (در آیۀ 39 ، سورۀ نبأ ) می فرماید:«ذَٰلِكَ ٱلۡیوۡمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ مََٔابًا » (یعنی: «آن است روز حق و هر حقیقتی آشكار میگردد پس هر كسی كه راه نجات خود را میجوید، راه رجوع و بازگشت به درگاه الله را درپیش می گیرد ). روز آخرت مرحله مهم و با اهمیتی در زندگی انسان میباشد، و آن روز نمایان گر آنچه كه برای انسان اتفاق میافتد میباشد، از هنگام مرگ اش تا اینكه در بهشت یا دوزخ مستقر شود.
ایمان داشتن به روزقیامت ، انسان را تشویق می دارد تا به عبادت الله تعالی روی آورد ومشغول عبادت الله تعالی شود واز گناه ومعصیت به پرهیزد ، ودرنتیجه زندگی شرافتمند وبا عزتی داشته باشد.
شخصی كه به روز آخرت ایمان دارد درک می کند كه در برابر هر چیزی مورد محاسبه قرار می گیرد ، شكی نیست كه در هر كردار و گفتار خویش میاندیشد و دقت لازمی را بخرچ می دهد ، هیچ عملی انجام نمیدهد و هیچ سخنی نمیگوید مگر اینكه راست و درست باشد زیرا كه میداندکه خالق اش در قرآن عظیم الشأن فرموده است:«وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا »(سورۀ الإسراء: 36).(یعنی: «آنچه به آن علم و یقین نداری پیروی نكن، زیرا كه گوش و شنوائی و چشم و بینائی و دل و قلب و شعور، از همه اینها انسان مسئولیت دارد و پرسیده می شود».
انسان معتقد به روز آخرت می داند چی حوادثی در این روز به اتفاق می افتد ومی داند كه هیچ چیزی سبب نجات وی نمیشود مگر عمل صالح، در این صورت به انجام دادن انواع كارهای نیک از قبیل نماز، روزه، صدقه، قرائت قرآن، امر به معروف و نهی از منكر، خوش رفتاری با مردم و رعایت حقوق والدین و همسایهها و ... مبادرت میورزد و در سبقت گرفتن در راه خیرسعی و تلاش مینماید.
شخص معتقد به روز آخرت می داند که خداوند چه نعمتهائی جاویدان و همیشگی برای مؤمنان، و چه عذابها و شكنجههای پی در پی و همیشگی برای كافران، آماده كرده است، شكی نیست كه دنیا را حقیر و كوچک شمرده و خاطرجمع و مطمئن میگردد كه دنیا جز خانهای موقت و متاعی زودگذرا نیست پس خود را به خاطر دنیا ناراحت و نگران نمیسازد، در این دنیا پاكدامن و پرهیزگار زندگی میكند و برای رسیدن به منزله حقیقی و جاویدان سعی و تلاش مینماید.
وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿۲۲﴾
در آن روز چهرههایی شاداب (و مسرور) هستند. (۲۲)
«ناضرة» از مادة «نضرة» به معنای طراوات، شادابی و سرور آمده است ،بصورت کل این کلمه ومشتقاتش، سه بار در قرآن عظیم الشأن تذکر رفته است ک(سورۀانسان/11، سورۀ مطففین/24 وسورۀ قیامت/22)، این سه آیه اشاره به پاداشهای خداوند در روز قیامت دارد كه شامل انسانهای مؤمن، مخلص و نیكوكار خواهد شد.
درجای دیگر،علت این سرور و شادابی را رحمتها و نعمتهای خداوند دانسته می فرماید : «تعرف فی وجوههم نضرة النعیم » در چهرههای آنها طراوت و نشاط نعمت رامی بینی ( مطففین/24)بنا بر این، آیۀ شریفه در بارۀ حالت مؤمنان در قیامت است كه با چهرهای شادمان و مسرور در آنجا حاضر میشوند.الی ربها ناظرة، به پروردگارش مینگرد«سوره قیامت/23)
إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿۲۳﴾
و به پروردگار خود مینگرند. (۲۳)
تعدادی از انسانها بر اثر اعمال نیک در روز قیامت صورت نورانی و سفیدی دارند که در واقع انعکاس و ظهوری از اعمال نیک دنیایی آنهاست. قرآن عظیم الشأن به صورت کلّی، بدون اینکه خصوصیات این اشخاص را نام ببرد، این حقیقت را بیان نموده، می فرماید:«روزی که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه شود و امّا روسفیدان در رحمت خدا قرار می گیرند و در آن جاودانند» و همچنین صورت نورانی برخی از این افراد را چنین بیان نموده است :و برخی چهره ها در آن روز روشن و نورانی است، خندان و شادمان است.»
و گاهی به صورت محدودتر می فرماید: مؤمنین در آن روز نورانی هستند:«[روزی که] نور مؤمنان پیشاپیش و سمت راستشان می شتابد، می گویند:پروردگارا! نورمان را برای ما کامل گردان.»
حال باید دید اینان چه کسانی هستند و چه اعمالی انجام داده اند که با چنین چهره هایی محشور شده اند! توجّه دارید که نورانی بودن چهره و داشتن یک صورت نورانی فقط یک نماد ظاهری نیست؛ بلکه نشانه رستگاری ابدی است؛ چنانکه اشاره شد، قرآن می فرماید:«و امّا روسفیدان در رحمت (و بهشت) خدا جاودانه هستند.»
وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ﴿۲۴﴾
و چهرههایی در آن روز گرفته (و غمگین) است (۲۴)
« وُجُوهٌ»: هدف از آن چهرههای کافران و منافقان وگنهگاران می باشد .
«بَاسِرَةٌ»: درهم کشیده. عَبوس. ترش (مراجعه شود به سوره مدّثّر).
پروردگار با عظمت ما بندگانی را از روی عدل دوزخی میکند، و بندگانی را از روی فضل بهشتی میکند، به این معنا که آن اشخاصی که تمام حیات دنیویشان را با کفر گذرانده اند، سزای اعمالشان در روز قیامت نیز این خواهد بود که تمام حیات اخرویشان را از دست داده اند «جزاءا وفاقا » (26آیه سوره نبأ) و کسانی که حیات دنیویشان را در عبادت خداوند گذرانده اند، آنها نیز جزایشان اینست که تمام حیات اخرویشان را در بهشت کسب کنند، ولی این نعمت بخاطر فضل خداوند هست، زیرا بیشتر از آنچه که عبادت خداوند در دنیا کرده اند در بهشت خواهند ماند و در آنجا تا ابد جاویدان خواهند بود.و اینکه خداوند عذاب شدیدی را برای مشرکان و کفار مهیا کرده، در عوض نعمت عظیمی نیز در بهشت برای صالحین آماده کرده، لذا میفرماید: «... فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکْفُرْ ..»(سوره الکهف: 29)، یعنی: (پس هرکه بخواهد ایمان آورد و هرکه بخواهد کافر شود) و میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا » (الشمس: 10 - 9﴾ یعنی: (هر کس آن را (نفس خود را) پاک گردانید، قطعا رستگار میشود و هر کس آن را (نفس خود را) آلوده کرد، قطعا زیانکار میشود.)
تَظُنُّ أَنْ یفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ ﴿۲۵﴾
(چون) یقین دارند که در معرض عذابی کمرشکن قرار خواهند گرفت. (۲۵)
«فَاقِرَة » «آسیبی کمرشکن، مصیبتی سخت».
بعد از اینکه محاسبه كفار و فجار به اتمام برسد و میخواهند مانند مؤمنین بر روی پل صراط (كه از بالای جهنم میگذرد) عبور كنند، فرشتگان به آنان اجازه نمیدهند ونمی گذارند كه عبور كنند، بلكه آنها را با قلاب و زنجیر میكشانند و به داخل جهنم می اندازند.
جهنم! ... چه جهنمی ! ... در حدیث صحیح روایت شده است كه پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودهاند: «جهنم آورده میشود، در حالی كه دارای هفتاد هزار افسار میباشد، با هر افساری هفتاد هزار فرشته میباشد، كه جهنم را میكشانند ...».
به درستی كه آن، منزلگاه پستی، رسوائی، و عذاب وشكست است، منزلی است كه فریادها و آه ونالههای از آن بلند میشود و در آن شکها سرازیر میشود كسانی كه در آن هستند در بدبختی و بیچارگی همیشگی بسر میبرند، در آن انواع و اقسام عذابها و شكنجهها میباشد، آتش سوزان... مارها ... كژدم های بزرگ و نوشیدن آبهای داغ، آن آبی كه با نوشیدن آن تمامی رودهها تكه تكه میشود، و همچنین نوشیدن كثافتها و چركها و خونها، وزقوم كه اگر قطرهای از آن زقوم در دنیا چكیده شود زندگی اهل دنیا تلخ و ناگوار میسازد.
پیامبر اسلام محمدصلی الله علیه وسلم در حدیثی كه امام بخاری و امام مسلم روایت كردهاند، میفرماید: «اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَبِكَلِمَةٍ طَیبَةٍ». «از آتش دوزخ بترسید، گرچه با صدقه دادن نصف دانه خرما باشد، پس اگر كسی نیابد، با گفتار نیكو و كلمه طیبه از آتش بترسد». الله تعالی همه ما را از آتش جهنم نجات دهد وبهشت جاویدان نصیبمان گرداند آمین.
كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِی ﴿۲۶﴾
چنین نیست كه ( ایشان گمان دارند ) او ایمان نمى آورد تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد. (۲۶)
«التَّرَاقِیَ»: جمع ترقوّه، به معنی استخوانهائی است که گرداگرد گلو را گرفتهاند. رسیدن جان به گلوگاه، کنایه از آخرین لحظات عمر است.
وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ ﴿۲۷﴾
و گفته شود: آیا کسی هست که افسون بخواند؟ (۲۷)
و این مریض را از مرگ نجات دهد؟!
«رَاقٖ» «افسوس کننده، تعویذ نویس».
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿۲۸﴾
و (محتضر) یقین کند که زمان جدایی (روح از بدن) فرا رسیده است. (۲۸)
واقعیت اینست که هیچ افسونگر نمی تواند جلو مرگ انسان را بگیرد،واقعاً هم حالت احتضار برای مسلمانان بی نهایت مهم میباشد ، لحظات است که روح از بدان خدا حافظی می گیرد .
در حالت است که :قدم های انسان قریب المرگ سست می شود، انسان دیگر قوت و توازن ایستاد شدن را از دست میدهد ، زمانیکه بخواهد ایستاد شود گاهی به یک سو وگاهی به سوی دیگرسقوط میکند .ودر نهایت قوت وحوصیله راه رفتن را بصورت کل از دست میدهد ، سربینی انسان قریب الموت تقریبآ مایل به کجی میشود ، شقیه ها وفکهای انسان فرو میرود ، پوست روی انسان کشیده میشو د،ورنگ داخل چشم، گوش ها تغییرکرده (مایل به کم رنگی ) میشود، پوست خصیتین دراز میشود ، حالت شدید ترس انسان را می پیچاند، از تنهای سخت در خوف وحراس دارد. در برخی از اوقات از دیدن چیز های عجیب وغریب صحبت بعمل میاورد، ومبتلا به خواب های متنوع واحیاناً ترس آور میگردد.
در وقت جان کندن نفس انسان کوتاه کوتاه میشود این بدین معنی است که انسان در وقت جان دادن زود زود نفس می کشد، همه جسم انسان بخصوص پای ها بی قوت میشود.
دهن ا نسان کج میشود، گوش های بی حواص میشود .
میگویند که اگر انسان ضعیف جسم باشد روح از بدن ان بصورت فوری وتقریبآ به اسانی کشیده میشود، ولی اگر انسان قوی جسم باشد،از حنجره اش صدای مخصوصی شنیده میشود.
قابل یاد آوری است که پس از جداشدن روح از بدن هر عضو بدن به سردی می گرائید ، اول پا ها از حرکت باز می ماند، زیر روح اول از طرف پا ها کشیده می شود وسپس به تدریج از راه دهان بیرون می رود سپس ساقها ، رانها وهمین طور سایر اعضای بدن از حرک باز می ماند.
تشنگی شدید وزاید الوصف، انسان را فرا میگیرد ولب های انسان خشک میگردد، چشم ها زیاتر اوقات باز ودر برخی از انسان بسته می ماند ، مطابق احادیثی نبوی انسان که در احتضار قرار دارد. ملائکه قبض روح را به چشم می بیند، وزیاد علاقه دارد تا اقارب ودوستان اش ، بخصوص زن وفرزندانش که ثمره زندگی اش است ، در کنارش حضور داشته باشند ، در این حالت انسان علاقه زایدالوصفی به آنعده از انسانها نشان میدهد که : بتواند اورا به سوی ارامش دعوت کند ، ووی را از حالت ترس سکرات مرگ آرام سازد . از جمله علما ء صالحین وانسانهای که در تقوای وفضیلت معروف باشند ، میتوانند این وظیفه را بوجه احسن انجام دهد وکمک خوبی را برای شخص محتضر بعمل آرد.
مطابق احادیث نبوی ، كسىیکه در حالت نزع یا به اصطلاح در حالت احتضا ر قرار داشته باشد ، اگرآرامش وسكون براو مسلط باشد وزبانش به بیان كلمــﮥ شهادت حر كت وقلبش به امید به رحم خداوند شاد باشد در بهترین حالت مرگ قرار دارد .
پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید : « إرقبوا المیت عند ثلاث : إذا رشح جبینه ودمعت عیناه ویبست شفتاه فهى من رحمة الله قـد نزلت به و اذا غط غطیط المخنوق واحمر لونه واربدت شفتاه فهى من عذاب الله قد نزل به ». ( به هنگام مرگ شخص ، متوجه سه حالت باشید اگر پیشانیش به عرق نشست واشك در چشمانش حلقه زدولبهایش خشك شد این حالها دراثررحمتى است كه از جانب پروردگار بر او نازل شده است. اما اگر ما نند كسى كه دارد خفه اش مى كنند به غر غر افتاد ورنگش سرخ شد ولبهایش سبز وکبود گردید ه باشد ،این حالت ها نشا نه این است كه او در عذاب قرار دارد.) (راوی حدیث ابو داود2857 ، نسایی 4ـ165 ) ( شیخ آلبانى این حدیث را حسن دانسته است. )
همچنان پیامبراسلام محمّد صلی الله علیه وسلم می فرماید :« هنگامى كه زمان وفات مسلمان فرا رسید ،بعضى از اعضاء بدن او بر بعضى دیگر سلام داده باهم خدا حافظى مى كنند ! و به همدیگر چنین مى گویند:سلام بر تو، تو از من ومن نیز از تو مفارقت مى كنم تا روز قیامت كه با هم همراه( روح ) وحلو ل آن در بدن ، روز رستاخیزهمدیگر را ملاقات كنیم » .
پیامبر صلى الله علیه وسلم زندگى دنیا را خواب ومرگ را بیدارى معرفى داشته ، ومیفرمایدمرگ دریچه اى است براى خروج از عالم خیال و ورود به جهان حقیقت و واقعیت.
مرگ مارا با دنیا تازه اى روبرو مى كند كه همه عوالم آن براى ما شگفت انگیز ورود به این دنیا جدید ، تنها با بر افتادن پرده اى امكان مى یابد كه به دست مرگ فرو افتد.
پیامبر اسلام میفرماید: اى مردم این حقیقت را از خاتم پیامبران بشنوید كه : هر كه مى میرد در حقیقت نمرده است ، واگر در ظاهر پوسیده مى شود در باطن چیزى از ما پوسیده نمى شود بلكه پایدار مى ماند.
پیامبر اسلام در مورد مرد كه فوت كرده بود فرمود:« أصبح مر تحلآ عن الدنیا و تركها لا هلها فإن كان قد رضى فلا یسره أن یرجع إلى الدنیا كما لایسر أحد یرجع إلى بطن أمه » ( او از دنیا رفت وآن را براى ساكنان آن به جا گذاشت . اگر از این سفر راضى باشد ، دوست ندارد به دنیا بر گردد همانگونه كه هیچ یك شما دوست ندارد كه به شكم مادرخویش دوباره برگردید. )
پیامبر اسلام با ذكر این مثال با صراحت توضیح داد كه گسترش آخرت نسبت به دنیا مانند گسترش دنیا نسبت به رحم تاریك مادر است.
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿۲۹﴾
و ساق پاها (از شدت جان دادن) به ساق دیگر بپیچد. (۲۹)
«ٱلۡتَفَّت» «به هم پیچید».
انسان در زندگی خود کمتر متوجه می شود ، با این ساق های که در حیات به گردش می پرداخت ، روزی هم رسید که همین ساق ها او را در کفن میپیچانند.
إِلَى رَبِّكَ یوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿۳۰﴾
( بلی ) آن روز مسیر همه بسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود. (۳۰)
«ٱلۡمَسَاقُ» «راندن، مسیر».
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿۳۱﴾
در آن روز گفته مى شود او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند. (۳۱)
باید به تمام صراحت گفت که : تصدیق همه حقایق دین لازمی وضروری می باشد ، مطمیناً شخصی که یكى از ضروریات دین را تصدیق نكند،وبه انکار آن بپردازد ؛به مفهوم اینست که كل دین را تصدیق نكرده است.
واقعاً چی زیبا ومهم است که در محکمه عدل الهی در روز قیامت، اولین محاسبه در باره نماز می باشد:
روز آخـر که جانگداز بود – اولین پرسش ازنماز بود
لذا اگر نمازمسلمان صحیح بود، به تبع آن بقیهی اعمالش نیز صحیح و درست میباشد و اگر نمازش فاسد بود، بقیهی اعمالش نیز فاسد شده میتواند.
نماز ماشین و محرک اصلی اعمال عبادی در دین مقدس اسلام بشمار می اید، مسلمانیکه به نماز اهمیت قایل باشد، با تمام قوت وصلابت گفته میتوانیم که او با سایر عبادات هم اهمیت قایل بوده وبه ادای آن ارج واحترام خاصی قایل است.
ولی مسلمانیکه نماز برایش بی اهمیت باشد، باید در مورد این انسان حکم کرد که همچو انسانها سایر عبادت را نه تنها انجام نمی دهد و یا هم اگر انجام هم میدهد، آنرا به نیت صحیح بجـاء نیاورده و فایده ای چندان از آن بدست نمی آورد.
نماز از جمله عباداتی است که قرآن عظیم الشان برآن تأکید بیشتر نموده ، بنابر مهم بودن این عبادات است که کلمۀ نماز ومشتقات آن بیشتر از ( 98 ) بار در قرآنعظیم الشان تذکر یافته است.
نماز روح شخصی مسلمان را به مبدا هستی بخش مرتبط و متصل می کند و با این ارتباط روح و جان انسان را زنده،با نشاط و آرام نگاه داشته، و او را برای انجام سایر وظایفورسالتهای فردی و اجتماعی آماده می سازد.
خواندن وبجا آوردن نماز برای یک مسلمان علاوه بر آنکه انجام یک دستور و یک وجیـبـﮥ الهی بشمار میرود،خود مانع از انجام بسیاری از اعمال زشت، ناپسند ومانع پیوستن انسان به سایر گناهان میگردد.
یکی از فواید با عظمت نماز اینست که انسان را از فحشاء ومنکرات نگاه میدارد:«ان الصلاه تـنهی عن الفحشاء و المنکر «.
دومین فایدۀ نماز را میتوان در بعـد سیاسی آن مورد بررسی قرار داد. نماز مسلمانان سراسر جهان را درهر روز پنج بار به سوی قـبـلۀ واحدی،متحد میسازد، وبه آنان شکوه وعظمت می بخشد.
نماز به انسان نیروی عظیمی برای تحمل غمها و مصائب بخشیده وهمین نماز است که بسیاری از امراض صعب العلاج روانی را مداوا بخشیده و انسان را به آینده امیدوار ساخته، قدرت ایستادگی ومقاومت او را در برابر حوادث بزرگ زندگی بالا می برد.
انسان مسلمان در نماز با تمام اعضای بـدن وحواس خود متوجه الله تعالی میشود و از همه اشتغالات و مشكلات دنیوی روی برمیگرداند و بههیچ چیز ی بغیرازپروردگار با عظمت و آیات قرآن كه در نماز بر زبان میآورد، فكر نمیكند. همینرویگردانی كامل از مشكلات زندگی و نه اندیشیدن به آنها، در اثنای نماز، باعث ایجادآرامش روان و آسودگی عقل در انسان نیز میشود.
این حالت آرامسازی و آرامش روانی از بر پا کردن نماز، از نظر روانی چنانچه گفته آمدیم، تأثیر بسزایی در كاهش شدت تشنجات عصبی ناشی از فشار زندگی روزانه و پایین آوردن حالت اضطرابی كه برخی از مردم خاصتاً درین عصر پُر تلاطم، تشویش و هیجان دچار آن هستند، دارد.
در حدیث پیامبر اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم آمده است كه:
«اذا حَزَبَهُ امر فَزِعَ الی الصلاة» ( رسول الله صلی الله علیه و سلم چون از کاری در فشار قرار می گرفـتـند، به سوی نماز پناه میبردند.). و در زیادتری ازمواردزندگی پیامبر اسلام دیده شده است هرگاه امری بر رسول خدا سخت میآمد به نماز میایستادوبه نماز پناه میـبرد، وبه حضرت بلال هدیت میفرمود: « ارحنا بها یا بلال » ( ای بلال، ما را با نماز راحت کن ) (منظور این بود که اقامة نماز را بر پا دارد).
بنابـراین میبینیم که راحتی پیامبربزرگوار اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم درادای نماز بود، و از نماز خواندن حظ و لذت میبرد.
وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۳۲﴾
بلکه دروغ شمرد و اعراض نمود (۳۲)
چرا انسان ازخالق خویش که اورا خلق نموده انکار می نماید :
برخی از انسان ها دانسته یا ندانسته از عقل و منطق فرار کرده و از حقیقت روی می گرداند. وبرای همین گریز خود را از نظرعقلی موجه جلوه می دهند وبدین ترتیب می خواهند وجدان خویش را آسوده سازند ، به اصطلاح دست به خود فریبی می زند و سعی وکوشش می کنند به تمام افکار و اعمال خود لباس عقل و منطق بپوشاند تا آنجا که حتی آنان که خرافات را می پذیرند نیز حاضر نیستند این عمل خود را دور از عقل و منطق بدانند.
برخی از این عوامل عبارتند از :
اولین عامل آن خود پرستی به جای حق پرستی می باشد ، پیروی از خواهشات نفسانی و مقدم داشتن آنها بر حقیقت است. بدین معنا که در موارد زیادی ، چون پذیرفتن حقیقتی با منافع شخصی و گروهی و یا انواع تعصبات انسان برخورد پیدا می کند ، از پذیرفتن آن طفره می رود و در عمل حقیقت را فدای هواهای نفسانی خود می گرداند.
دومین عامل هماناانحرافات اخلاقی است ، این عامل چنان بر انسان تاثیر می گذارد که قلب انسان را آکنده از آلودگی ها ساخته و جایی برای تابش نور معرفت و خداپرستی در آن باقی نمی ماند. طوریکه در (23 سورۀ نجم ) آمده است: «إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ » ([آنان] جز گمان و آنچه را که دلخواه شان است پیروى نمى کنند.)
سومین عامل همانا معرفی غلط الله تعالی است؛ خدایی که برخی ادیان تحریف شده به نام مبدأ هستی و آفریدگار جهان به مردم معرفی کرده اند خدایی است که نه تنها دانشمندان علوم طبیعی، بلکه هر عاقلی از او وحشت داشته و حاضر نیست حتی او را پدید آورنده موجود ساده ای بداند تا چه رسد به این که این همه نظم عمیق را در سرتاسر جهان هستی از پرتو وجود او بداند.
چهارمین عامل سنجش همه چیز با مقیاس علوم مادی است ؛زیرا نیروهای دماغی و مغزی انسان در هر قسمت که بیشتر فعال باشد ، در همان قسمت انکشاف وورزیده و نیرومند می شود ، به همین دلیل سایر موضوعات در فکر او، اصالت خود را از دست داده و به صورت یک رشته امور فرعی نسبت به موضوع تخصصی مزبور جلوه گر می شود؛ به همین جهت می خواهد هر چیز را با همین عینک و از همان دریچه ببیند و با آن قضاوت کند.
پنجمین عامل همانا غرور بیجا می باشد که در طرز تفکر مادی ها نسبت به خدا و جهان ماوراء طبیعت سهم بسزایی داشت این بود که جمعی از مادی مذهب ها – تصور می نمودند که همه چیز رافهمیده، هیچ مجهولی در عالم برای آنها باقی نمانده و علل طبیعی پدیده ها را کشف کرده و دریافته اند که هر حادثه ای علت مادی دارد.
بنابراین اعتقاد به وجود خدا برای حل معماهای جهان هستی لزومی ندارد! البته نتیجه این طرز تفکر و غرور علمی این است که آنها به همه چیزی بی اعتنا شده و به طور کلی به آنچه از پیشینیان به یادگار مانده به فراموشی سپردند.
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یتَمَطَّى ﴿۳۳﴾
سپس بسوى خانواده خود باز گشت در حالى كه متكبرانه قدم برمى داشت(۳۳)
«یتمطی» بدین معنی است: او از روی خودبینی و گردنکشی از اجابت دعوتگر حق، سنگینی و کاهلی کرد.
دورى وفاصله گرفتن از دین و تكالیف شرعی آن ، عامل غرور و سرمستى در انسان می شود .قرآن عظیم الشأن با زیبای خاصی در (آیۀ 31 ، سورۀ مطففین ) می فرماید:
«وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِینَ» (و چون به اهل خود باز میگشتند به سخن مزاح و فکاهی (به نکوهش نماز و طاعت مؤمنان) با هم تفریح میکردند.)
وای بر تو، باز هم وای بر تو. (۳۴)
«أَوْلَی»: سزاوارتر. درخورتر. هدف این است که : سزاوارتر به مرگ و نابودی است.
شأن نزول، آیۀ 34 – 35:
1157- ابن جریر از عوفی از ابن عباس (رض) روایت کرده است: وقتی که الله تعالی آیۀ :« عَلَیهَا تِسْعَةَ عَشَرَ » را نازل کرد. ابوجهل خطاب به قریش گفت: مادرتان در عزای تان گریه کند ابن ابوکبشه به شما اعلان میدارد که خازنان جهنم نوزده نفرند و شما تودههای عظیم مردم را تشکیل داده اید، آیا ده نفر از شما نمیتواند بر یکی از مؤظفین جهنم غلبه حاصل کند. بنابراین، خدا به فرستادۀ خویش وحی کرد که برود و به ابوجهل بگوید: «أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ،ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى »«وای برتو! وای برتو بازهم وای بر تو وای برتو» (طبری 35440 از عطیة عوفی که ضعیف است روایت کرده.)
(تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی).
1158- ک: نسائی از سعید بن جبیر روایت کرده است: از ابن عباس (رض) پرسیدم که آیا این کلام عزیز« أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى » را رسول الله صلی الله علیه وسلم از نزد خود گفته و یا خدا دستورش داده است که بگوید؟ او گفت: ابتدا رسول الله از نزد خود گفته است. سپس الله تعالی به صورت وحی منزل و آیات قرآنی نازل کرده است. (نسائی در «تفسیر» 658، حاکم 5 / 510، طبرانی 12998 به اسناد صحیح به شرط بخاری و مسلم. «تفسیر شوکانی» 2796 به تخریج محقق.).
(تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی).
ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿۳۵﴾
سپس واى بر تو، و باز هم واى بر تو(۳۵)
أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یتْرَكَ سُدًى ﴿۳۶﴾
آیا انسان گمان میکند که به حال خود گذاشته میشود (و با او حساب و کتاب صورت نمیگیرد)؟ (۳۶)
«سُدًى » «بی هدف، بیهوده، رها».
أَلَمْ یكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنَى ﴿۳۷﴾
آیا او نطفهای از منی که در رحم ریخته شده، نبود؟ (۳۷)
«یمۡنَىٰ » «ریخته میشود».
ابو الحسن احمد بن فارس بن زکریا از مشهور ترین زبانشانس عربی در «مقاییس اللغة » در باره منی می فرماید که : منى انسان را منى گویند چون كه خلقت انسان از آن مقدر می شود.
ومنی از نظر اصطلاحى به مایعى اطلاق می شود كه از مردان در هنگام نزدیكى (یا انزال) خارج می شود منى مسمی می نمایند که : معمولا حاوى 200 تا 300 میلیون اسپرماتوزئید است.
قرآن عظیم الشان در چند مبحث سخن از«منى» نموده وخلق انسان را از آن می داند:
«أَفَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُون » ( آیات :58 و59 سوره واقعه )
«آیا آنچه را [كه به صورت منی ] فرومی ریزید دیده اید؟ آیا شما آن را خلق می كنید یا ما آفریننده ایم.»
وباز می فرماید : «وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثی مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنی »( آیات 45 و46 سوره نجم ) «و هم اوست كه دو نوع می آفریند: نر و ماده از نطفه اى چون فروریخته شود.»
وباز در (آیه 37 سوره قیامت ) فرموده است :«وأَ لَمْ یكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنی «مگر او [قبلا] نطفه اى از منى نبود كه ریخته می شود؟»
قابل یاد اوری است : آیاتى كه در بحث «خلقت انسان از آب» مورد استناد قرار می گیرد، بنا بر یك تفسیر نظر به منى دارد. بطور مثال :«وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیءٍ حَی...»( انبیاء/ 30) ، «وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ...»(سوره نور/ 45)، «وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً...»(سوره فرقان/ 54)، «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ» (سوره سجده/ 8) ، «أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ» (سوره مرسلات/ 20)، «خُلِق من ماء دافقٍ» (سورۀ طارق/ 6.)
آفرینش انسان در قرآن عظیم الشأن از «نطفه» یعنی: از آب منی «سپس از علقه» علقه: قطعهای از خون بسته است زیرا نطفه پس از چهل روز به اذن خداوند به قطعهای از خون غلیظ یا جامد متحول میشود «سپس از مضغه» مضغه: قطعهای از گوشت است که خون جامد به آن متحول شده است «شکل داده شده» مخلقه: یعنی پارهای از گوشت دارای صورت واضح، هیأت روشن و خلقت کامل؛ از چشم و دهان و دست و پا و غیره «و شکل داده نشده» غیر مخلقه: مرحلهای است از تطور همان پاره گوشت قبل ازشکلگیری خلقت در آن، که هنوز صورت و هیأت واضحی به خود نگرفته وتصویر آن کامل نشده است.
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿۳۸﴾
سپس از خون بستهای بود که (الله آن را) آفرید باز (خلقت او را) استوار و موزون کرد. (۳۸)
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳۹﴾
پس از آن (قطرۀ منی) دو جفت مذکر ومؤنث را آفرید. (۳۹)
أَلَیسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یحْیی الْمَوْتَى ﴿۴۰﴾
و آیا همین (آفرینندۀ انسانها از منی) قادر نیست که (بار دوم) مُردهها را زنده کند؟(۴۰)
در حدیث شریف به روایت ابوهریره (رض) آمدهاست که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «هر کس از شما سورۀ « لَآ أُقۡسِمُ بِیوۡمِ ٱلۡقِیٰمَةِ» (سورۀالقیامة: 1] را میخواند و به فرموده حق تعالی: «أَلَیۡسَ ذَٰلِكَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یحۡـِۧی ٱلۡمَوۡتَىٰ» (سورۀالقیامة: 40) میرسد، باید بگوید: بلی! نه چنان است که پروردگار ما بر زنده کردن مردگان توانا نباشد بلکه او بر آن تواناست».
همچنین در حدیث شریف آمده است زمانیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم این آیه را می خواندند، میفرمودند: «سبحانک وبلی: پاک و منزه هستی پروردگارا! نه چنان است که توانا نباشی بلکه تو توانا هستی». همچنین در حدیث شریف آمده است: «هر کس از شما سوره « وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیۡتُونِ» (سورۀ:التین: 1)را میخواند و به آخر آن، یعنی: « أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡكَمِ ٱلۡحَٰكِمِینَ» (سوره :التین: 8) میرسد، باید بگوید: نه چنان است که پروردگار ما احکم الحاکمین نباشد بلکه من بر این امر از گواهانم: (بلی و أنا علی ذلکم من الشاهدین... ) و هرکس سورۀ (مرسلات) را میخواند و به آیۀ :« فَبِأَی حَدِیثِۢ بَعۡدَهُۥ یؤۡمِنُونَ» (سورۀالمرسلات: 50) میرسد، باید بگوید: (آمنا بالله) به خداوند أ ایمان آوردیم» . (تفصیل موضوع را میتوان درتفسیر انوار القرآن (جلد سوم) نوشتۀ : (عبدالرؤوف مخلص مطالعه فرماید .) و(تفسیر معارف القرآن تألیف علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی ـ سورۀ القیامه ) مطالعه فرماید .
پایان
منابع و مأخذ های عمده:
- تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم (تالیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول علامه جلال الدین سیوطی ترجمه از عبد الکریم ارشد فاریابی
- تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤ ف مخلص هروی
-فیض الباری شرح صیح البخاری داکتر عبد الرحیم فیروز هروی
- تفسیر طبری - امام المفسرین
- تفسیر المیزان
- تفسیر پرتوی از قران
- تفسیر القرآن الکریم - ابن کثیر (متوفی سال 774 هـ)
- مفردات الفاظ القرآن،از راغب اصفانی
- تفسیر معارف القران مولف حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور
- تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب (متوفی سال 1387 هـ)
- تفسير نور تألیف دکتر مصطفی خرّم دل
- صحیح مسلم
- صحیح البخاری
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .