hvtr_سوره_النبا_تفسیر_احمد-1.jpg

تفسيراحمد سوره نبأ

تتبع و نگارش : الحاج امين الدين «سعيدي  سعيد افغاني»

مهتمم و ديزاين: الحاج سليم عابد «پيمان»

سوره النبا

اين سوره در « مكه » نازل شده و داراى 40 آيه است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ ﴿١ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ ﴿٢ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ ﴿٣ کَلا سَیَعْلَمُونَ ﴿٤ ثُمَّ کَلا سَیَعْلَمُونَ ﴿٥ أَلَمْ نَجْعَلِ الأرْضَ مِهَادًا ﴿٦وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا  ﴿٧ وَخَلَقْنَاکُمْ  أَزْوَاجًا ﴿٨ وَجَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتًا ﴿٩وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا ﴿١٠  وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا ﴿١١ وَبَنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا شِدَادًا ﴿١٢ وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا ﴿١٣ وَأَنْزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا﴿١٤ لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَنَبَاتًا ﴿١٥ وَجَنَّاتٍ أَلْفَافًا ﴿١٦ إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کَانَ مِیقَاتًا ﴿١٧ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا  ﴿١٨  وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ أَبْوَابًا ﴿١٩ وَسُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَابًا ﴿٢٠ إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا ﴿٢١ لِلطَّاغِینَ مَآبًا ﴿٢٢ لابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا ﴿٢٣ لا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلا شَرَابًا ﴿٢٤ إِلا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا ﴿٢٥ جَزَاءً وِفَاقًا ﴿٢٦ إِنَّهُمْ کَانُوا لا یَرْجُونَ حِسَابًا  ﴿٢٧ وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کِذَّابًا ﴿٢٨ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا ﴿٢٩ فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِیدَکُمْ إِلا عَذَابًا ﴿٣٠  إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿٣١ حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿٣٢ وَکَوَاعِبَ أَتْرَابًا  ﴿٣٣  وَکَأْسًا دِهَاقًا  ﴿٣٤ لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا کِذَّابًا ﴿٣٥ جَزَاءً مِنْ رَبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا  ﴿٣٦  رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿٣٧ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿٣٨ ذَلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ﴿٣٩ إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابًا ﴿٤٠

برای دانلود نسخه  pdf  اینجا کلیک کنید.

مقدمه:

قرآن عظیم الشان كتاب الهی و بزرگترین اعجاز جاودانه، آخرین پیام آور الهی و عصاره وچكیدهٔ  ای همهٔ‌ كتب آسمانی است.
قرآن عظیم الشان كتابی است كه غبار كهنگی و فنا هرگز نمی تواند بر صفحات نورانی آن بنشیند و گذشت زمان نه تنها آن را فرسوده نمی كند بلكه روز به روز علوم و معارف آن را هویدا تر می گرداند.

قرآن کریم در مستحكم امت اسلامی است و به این خاطر دشمنان در طول تاریخ همیشه كوشیده اند با انواع دسیسه های شیطانی امت اسلامی را از تعالیم حیات بخش قرآن دور نگه داشته و این كتاب انسان ساز را مهجور و منزوی نمایند.ولی علی رغم تلاش مستمر آنان ، قرآن كریم سر منشأ تمامی تحولات وحركتها و قیامها بوده و درخشش آیات نورانی آن چشم خفاشان زمان را كور كرده است.

نور قرآن پرتو امید ماست «اِنَّ هذَالقُرْآن یهْدِی لِلَّتی هِی اَقْوَم» هیچ منبعی به اندازة قرآن نمی تواند نور ببخشد و قلب انسان را نورانی كند، و هیچ عملی به اندازة قرآن نمی تواند اخلاق انسان را بسازد.
قرآن عظیم الشان شیوه صحیح و سالم زندگی را به ما می آموزد و راه مستقیم حقیقی را به ما نشان می دهد.
 «اللّهُمَّ نَوِّرقُلوبَنا بِالقُرآن » آمین یا رب العالمین .
خواننده
ٔ محترم!
از مهم ترین مسائلى که در جزء سی ام قرآن مجید که اکثریت قریب به اتفاق سوره هـاى آن مـکـى اسـت روى آن تـکـیـه شـده مـسـاءله (قیامت) و شـرح احوال انسان در روز رستاخیز وقیامت به بیان گرفته شده است .

ایـن بـه خـاطـر آن اسـت کـه بـراى اصـلاح انـسان نخستین گام این است که بداند حساب و کتابى در کار است، محکمه  وعدالت گاهی وجود دارد که چیزى بر دادرسان آن مخفى نمى ماند.محکمه اى که نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه .
نـه تـوصـیـه ، واسطه ،و رشـوه در آن کـارسـاز است ، و نه امکان دروغ و انکار و بالاخره هیچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نیست ، یگانه راه نجات همانا  ترک گناه در این دنیا است .
ایـمـان بـه وجـود چـنـین محکمه و دادگاهى ، انسان را تکان مى دهد، و ارواح خفته را بیدار مى کـنـد، روح تـقـوى و تـعهد و احساس ‍ مسؤ ولیت را در انسان زنده مى کند، و او را به وظیفه شناسى دعوت مى نماید.
اصـولا در هـر محیطى فساد رخنه کند عامل آن یکى از دو چیز است : ضعف نیروى مراقبت ، یا ضـعـف تـشـکـیـلات قـضـایـى اگـر مراقبین تیزبین اعمال انسانها را زیر نظر بگیرند، ومحاکم دقیقا به جرائم متخلفان برسند، و هیچ (جرمى ) بدون (جریمه ) نماند، در چـنـیـن مـحـیـطـى مـسـلمـآ فـسـاد و گـنـاه و تـجـاوز و تـعـدى و طـغـیـان بـه حداقل خواهد رسید.
جـایـى کـه زنـدگـى مـادى در پـرتـو مـراقبین و دادگاه هاى آن چنین باشد تکلیف زندگى معنوى و الهى انسان روشن است .
 ایمان به وجود مبدیى که همه جا با او است« لا یعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ»: (بـه انـدازه سـنگینى ذره اى چیزى از علم او مخفى نمى گردد) (سوره سبا - 3) و ایمان به وجود معادى که به مصداق « فمن یعمل مـثـقـال ذرة خـیـرا یـره و مـن یـعـمـل مـثـقـال ذرة شـرا یـره»  (سوره زلزال - 7 و 8) (ذره اى کار خوب و بد به دست فراموشى سپرده نمى شود، و در آنجا در برابر او قرار مى گیرد، چنین ایمانى ، چنان تقوایى در انسان ایجاد مى کند که در تمام زندگى مى تواند راهنماى او در مسیر خیر باشد
.
محور دومی که در جزء‌ سی ام واقعاً قابل دقت وتامل است ، مسئله حمایت های الهی از پیامبرش است ، طوریکه این حمایت قاطع را میتوان  در سوره ضحی ، در سوره انشراح ، در سوره کوثر، در سوره علق و در بسیاری از سوره های دیگر درک نمایم.  ما دراین سوره می بینیم که خدای تبارک و تعالی حمایت و نصرت خودش را نسبت به رسولش اعلام می‌کند که هرگز پشت رسول خود را خالی نخواهد گذاشت.
مبحث دیگری که در جزء‌ سی ام  قابل ذکر است ،  عرض اندام قدرت الهی در مقابل کفار، مشرکان، مکذبان که آنها هم راه به جایی نخواهند برد، می دانیم که پیامبر در مکه به ظاهر در موضع ضعف بود اما در همین سوره های مکی خدای تبارک و تعالی انواع و اقسام اخطارها و انذارها و تهدیدها را متوجه کفار و مشرکین می کند ، که مثال ها ونمونه های این اخطارها  و انذارها را ‌در سوره همزه ملاحظه می کنیم که « ویلل لکل همزه » یا در سوره «مطففین » می بینیم « ویلا للمطففین»  یا در سوره « تبت یدا » می بینیم که« تبت یدا ابی لهب و تب»  یا در سوره « علق»  می بینیم که خدا تهدید می کند « کَلّا لَئِن‌ لَم‌ ینتَه‌ِ لَنَسفَعاً بِالنّاصِیةِ ناصِیةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ »بنابراین،  این سوره ها جزء مهمترین ابزارهای تقویت روحی و روانی برای پیامبر صلی الله علیه وسلم و مومنین بوده در آن فضای سخت مکه و قاعدتاً می تواند عامل آرامش و تقویت روحی و روانی برای مومنان باشد که در هر زمانی و مکانی به تلاوت این آیات و سوره ها مشغول می شوند. بنابراین سوره های جزء سی ام هم در نظر تقویت بنیه های اعتقادی در حوزه های توحید و معاد و هم از نظر بنیه های روحی و معنوی برای تقویت ارتباط انسان با خدای خودش سوره های بسیار مفید و موثری می باشد . امیدواریم که تفسیر وترجمه سوره های که بشکل در سنامه های علمی وتحقیقاتی تحت عنوانی «
تفسیر احمد :تفسیر شریف جزء سی ام» تهیه وترتیب کردیده و در دسترس  شما قرار دارد ،  فرصت خوبی را فراهم کند ، تا این درسنامه های قرآنی  مثمر ثمر برای شما عزیزان واقع گردد.
خداوندأ همۀ ما را مشمول این دعا قرار دهد: «رَبَّنَا لَا تُزِغ
ۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةًۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ »(آل عمران: 8).
معلومات مؤجزدرباره سوره
ٔ النبا:
سورهٔ « النبا» از جملهٔ آغاز جـز 30  سی ام قرآن عظیم الشان است . این سوره از جملهٔ سوره های مکی بوده، دارای (2) رکوع، و(40 )چهل آیت ، و(174 ) یکصدو وهفتاد وچهار کلمه ، و(801 ) هشتصدویک حرف ، و( 363 ) سه صدو شصت وسه  نقطه است.
نامگذاری این سوره به خاطر تعبیری است كه در آیة دوم آن آمده است،وگاه از آن به عنوان سوره «عمَّ» به تناسب آیه نخستین آن تعبیر می شود.

اسباب نزول:
محمد بن جریر طبری
 مؤرخ ومفسر مشهور جهان اسلام  وابن ابو حاتم محدث معروف مسلمانان  از حسن روایت کرده اند:
چون‌ رسول‌ الله ‌‌ صلّی الله علیه و سلّم به‌ رسالت‌ مبعوث‌ شدند و به‌ مردم‌ مكه‌ از یگانگی‌ خداوند جلّ جلاله
 و از زنده‌ شدن‌ پس‌ از مرگ‌ خبر دادند و بر آنان‌ قرآن‌ تلاوت‌ كردند، كفار شروع‌ كردند به‌ سؤال‌ كردن‌ از یك‌دیگر و می‌گفتند: برای‌ محمد چه‌ اتفاقی‌ افتاده‌ است‌؟ او چه‌ چیزی‌ به‌همراه‌ آورده‌ است‌؟ پس‌ خداوند جلّ جلاله  این‌ آیه‌ را نازل‌ فرمود. « عَمَّ یتَسَاءلُونَ ‏ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیم» سپس‌ سؤالشان‌ را با این‌ فرموده‌ خویش‌ پاسخ‌ داد:
وجه‌ تسمیه:
این‌ سوره‌، «عم‌» و «نبأ» نامیده‌ می‌شود زیرا با این‌ فرموده‌ خدای‌ تبارك‌وتعالی:
 « عَمَّ یتَسَاءلُونَ ‏ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیم» ‏كه‌ مراد از آن‌ خبر روز رستاخیز است‌، افتتاح‌ شده‌ است‌.
محتوی سوره:
محتوای این سوره را می توان در چند نقطه ذیل خلاصه وجمعبندی نمود :

 1- سؤالی كه در آغاز سوره از حادثة بزرگ «نبأ عظیم»یعنی روز قیامت مطرح شده است.
 2- سپس به بیان نمونه هایی از مظاهر قدرت خداوند در آسمان وزمین و زندگی انسانها به عنوان دلیلی بر امكان قیامت وحشر  می پردازد.
3- در بخش دیگر قسمتی از نشانه های آغاز رستاخیز را بیان می دارد.
4- در بخش دیگری گوشه ای از عذابهای دردناك طغیانگران را بیان می كند .
5- به دنبال آن قسمتی از نعمتها ومواهب جنت را شرح می دهد.
6- سرانجام با انذار شدیدی از عذاب قریب وسپس ذكر سرنوشت غم انگیز كافران سوره پایان می گیرد.
ترجمه وتفسیر مؤجـز:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام الله بخشنده مهربان

« عَمَّ یتَسَاءلُونَ » ‏(1) «درباره‌ چه‌ از یك‌دیگر می‌پرسند» كافران‌؟
« عَمَّ » از دو حرف « عَنِ» و«ما» مرکب گردیده است ، ما برای استفهام می آید ، در این ترکیب الف از « ما » ساقط گردیده است ، معنایش این است که آنها در چه چیز با همدیگر سؤال وجواب دارند ، سپس خود جواب می دهد که :
«عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»  ‏(2) «از آن‌ خبر بزرگ‌ سؤال‌ می‌كنند» 
«نبا عظیم » به چند معنی توسط مفسرین ،تفسیر گردیده است : قیامت، قرآن، تمام اصول عقاید دینی اعم از مبدا و معاد، ولی قرائن موجود در مجموعه آیات این سوره نشان می‏
دهد که تفسیر آن به « قیامت » از همه برتری دارد.این بدین معنا است  که اهل مکه در خصوص خبر عظیم الشان قیامت ، بحث وسؤال وجواب دارند ، ونسبت به آن ،با هم اختلاف می نمایند.
« الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ ‏» (3) «آنکه خود درآن مختلف اند» 
حضرت ابن عباس (رض ) در حدیثی می فرماید : هنگامی که نزول قرآن عظیم الشان آغاز گردید، کفار مکه در محافل ومجالس خویش نشسته ، نسبت به آن قیاس آرایی می کردند ، در قرآن ، قیامت ، با اهمیت فوق العاده ای ذکر شده است ، وگویا آمدن قیامت نزد اهل مکه از محالات بوده ، بنابر این ، در باره ای آن مباحثی داغی در جریان بود ، عده ای آنرا را تصدیق می کرد ، ووعده ای از آنان به تکذیب آن استدلال می نمودند ، لذا  در ابتدای این سوره ، این وضع آنها را ذکر نمود ، وسپس وقوع آن را بیان کرد ، ونسبت به اشکال واستبعادی که در باره ی وقوع آن داشتند ، جواب داد.
بعضی از حضرات مفسرین می نویسند که :جروبحث ها و این سؤال وجواب ها برای تحقیق واقعیت یابی بعمل نمی آمد، بلکه فقط بخاطر استهزا ومسخره صورت می گرفت .
قرآن عظیم الشان در جواب به آن جمله ای را جهت تاکید دوباره تکرار نمود ، که :
« كَلَّا سَیعْلَمُونَ ‏» (4) «نه‌ چنان‌ است» كه‌ مشركان‌ می‌پندارند «به‌زودی‌ خواهند دانست» حقیقت‌ امر را.
« ثُمَّ كَلَّا سَیعْلَمُونَ ‏» (5) «باز هم‌ نه‌ چنان‌ است‌، به‌زودی‌ خواهند دانست» یعنی: هرگز سزاوار نیست‌ كه ‌درباره‌ قرآن‌، یا قیامت‌ اختلاف‌ كنند زیرا قرآن‌ و باورهای‌ این‌ دین‌ حق‌ است‌ لذا كسانی‌ كه‌ بدان‌ كفر می‌ورزند، به‌زودی‌ فرجام‌ تكذیبشان‌ را خواهند دانست‌.
آن‌گاه‌ خداوند متعال‌ به‌ ذكر برخی‌ از مظاهر قدرت‌ عظیم‌ خود بر آفرینش ‌اشیای‌ عجیب‌ و پدیده‌های‌ شگرف‌ كه‌ خود دلیل‌ قدرت‌ وی‌ بر امر قیامت ، و غیر آن ‌است‌، پرداخته‌ و نه‌ پدیده‌ از آنها را این‌گونه‌ برمی‌شمارد:
« أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَاداً ‏» (6) (آیا نساختیم زمین را گهوارهره  ای ‌؟» 
مهاد: زیرانداز و فرش‌ است‌، همچون‌ گهواره‌ كه‌ برای‌ كودك‌ گسترده‌ می‌شود تا بر آن‌ خوابانده‌ شود.
«وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً ‏ » (7) ( وکوهها را میخ هایی ؟» یعنی: كوهها را مانند میخهایی ‌برای‌ زمین‌ گردانیدیم‌ تا آرام‌ گیرد و نجنبد، همچنان‌كه‌ خیمه‌ با میخ‌ محكم‌ ساخته ‌می‌شود.
«وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً ‏»(8) («و شما را جفتها آفریدیم» یعنی: جفتهای‌ جوره جوره ای )
زن موجودی ظریف، با احساس و عاطفه قوی است كه خداوند متعال او را آفرید تا بخشی از بار رسالت تعلیم و تربیت جامعه را بر دوش گیرد ودر مسیر كمال گام بردارد. خداوند زن را كه مظهر جمال الهی است، آفرید و او را مایه آرامش و سكون همسر قرار داد، تا خانه و خانواده را در سایه عطوفت و رحمت خود بیاراید. چرا كه رحمت و مودت، مایه بقای زندگی است
..
«وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً » ‏(9) ( و خواب‌ شما را مایه‌ آرامش» و آسایش‌ ابدانتان«گردانیدیم» یكی از امور طبیعی مسئله خواب است. خواب در زندگی بشر از چنان اهمیتی برخوردار است كه به طور طبیعی انسانی كه از خواب به هر علتی محروم شود ممكن است بمیرد..
به هر حال انسان به طور طبیعی نیازمند خواب است و بی خوابی عامل مهم در ایستادی قلب و مرگ شخص می شود. برخی بر این منطق می گویند كه انسان از گرسنگی و تشنگی نمی میرد ولی از بی خوابی می میرد. بنابراین یكی از نعمت های خداوندی به بشر مسئله خواب است
..
خواب خوب آن است كه درمحیطی آرام انجام شود و خوابگاه از كم ترین نور برخوردار باشد. از این رو قرآن یكی از آیات بزرگ خداوندی را مسئله گردش روز و شب می داند كه فرصتی برای استراحت و آرامش كامل انسان در شب فراهم می آورد و زمینه را برای تلاش و كار در روز ایجاد می كند..
«وَجَعَلْنَا اللَّیلَ لِبَاساً ‏»(10)( و شب‌ را ساختیم پوششی ) قرآن حقیقت خوابیدن را به معنای خروج روح از بدن برمی شمارد و می فرماید: و هوالذی یتوفیكم باللیل؛ خداوند كسی است كه شما را در شب توفی می كند. (سوره انعام آیه 60) و یا می فرماید: «الله یتوفی الانفس حین موتها والتی لم تمت فی منامها... ویرسل الاخری الی اجل مسمی؛ خداوند كسی است كه جان ها ونفس ها را در هنگام مرگ توفی می كند و می گیرد اگر در خواب نمرده باشد... و آن دیگری را كه نمرده را می فرستد تا زمان مرگ معین و مشخص وی فرارسد. (سوره زمر آیه 42)
در این آیات به بخصوص آیه اخیر به حقیقت مرگ اشاره شده است. در تحلیل قرآنی، مرگ و خواب امری یگانه هستند و هیچ تفاوت بین یكدیگر ندارند. به این معنا كه حقیقت مرگ و خواب این است كه جان انسان  به طور كامل گرفته می شود و جان از كالبد بشری بیرون می رود. از این رو در هنگام خواب ارتباط میان بدن و روح از هم گسسته می شود و خداوند جان ها را از تن ها بیرون می كشد و به جایی دیگر می برد كه بیرون از كالبد و تن انسان و جایی است كه از آن به نزد خود یاد می كند
..
تنها تفاوت میان مرگ و خواب این است كه درهنگام مرگ این ارتباط به طوركلی حذف می شود و هرگونه رابطه و پیوندی میان بدن و روح از بین می رود. تن و جان انسان دراین هنگام دیگر با هم پیوندی ندارند و روح كه از كالبد جدا شده اجازه بازگشت به تن را نخواهد یافت و درهمان جایی كه رفته نگه داشته می شود. اما خواب به گونه ای است كه این پیوند دوباره به طور كامل برقرار می شود و جان به سوی بدن فرستاده می شود تا فعالیت های حیات را رهبر ی کند.
 قرآن هر خوابی را مرگی می داند كه توفی و گرفتن كامل در آن انجام می شود با این تفاوت كه در هنگام مرگ روح نگه داشته می شود ولی در خواب روح تا مدتی كه اجل مسمای فرد است بازگردانده می شود تا تن را مدیریت كند
..
بنابراین حقیقت خواب را همانند مرگ می توان خروج روح از تن دانست. هر خوابی مرگی است كه ادامه نمی یابد و شخص با بازگشت روح به تن دوباره بیدار می شود. از این رو بیداری به معنای بازگشت روح به تن خواهد بود. كسی كه در خواب است هیچ گونه مهار وتسلط  بر تن خویش ندارد و ارتباط میان روح و تن به گونه ای نیست كه در هنگام بیداری است.این بدان معنا خواهد بود كه ارتباط میان روح و بدن ارتباطی از بیروناست و نه ازدرون. این گونه كه شخص از بیرون چیزی و كالبدی را رهبری می كند.
«وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشاً »‏(11) (وساختیم روز را معاشی ؟ )روز یکی از مهمترین موضعات در قرآن عظیم الشان است که پروردگار با عظمت ما به «روز » در دو سوره  قسم  یاد نموده است :
1-  در (آیه 4 سوره شمس )   «وَ النَّهارِ إذا جَلیّها » (قسم به روز هنگامی که جهان را روشن سازد).
2- در (آیه 2 سوره لیل ) «وَ النَّهارِ إذا تَجَلیّ» قسم  به روز هنگامی که جهان را به ظهور خود
  روشن سازد).
مفسرین می نویسند که هدف از قسم پروردگار   به نور و روشنایی، متوجه ساختن انسان است به
  فواید بسیار بزرگ آنها، تا آنکه خدای را شکر نموده و وی را سپاس گوئیم .
قسم
پروردگار به  روز نشان می دهد که در آن، بزرگترین نعمت های الهی قرار دارد چون اگر روزگار همیشه تاریک بود برای آفریده های خداوند امکان نداشت که به طلب معاش خود مشغول شوند و اگر همیشه روز می بود از استراحت  و سکونت و آرامش بهره ای نمی بردند . لذا در دو سوره (شمس و لیل)  موضعات  شب و روز تکرار شده است و این برای بزرگ شمردن اررزش آن دو در باب دلالت بر موارد  حکمت آنها است.
  « قسم پروردگار » یکی از موضعات مهمی است که  در قرآن عظیم  الشان صورت گرفته که در  سوره ( الشمس ، ولیل  وغیره ) در مورد به تفصیل بحث صورت گرفته است ، در اینجا مختصرآ میخواهم بعرض برسانم که :
سور های که در قرآن عظیم الشان  که با قسم شروع می شوند ، این خودش عالمی دارد، اینکه چرا
 خداوند باید قسم بخورد و چرا باید به طبیعت قسم بخورد؟ ما انسانها به الله    قسم میخوریم میگوییم قسم به خدا قسم به قرآن یعنی ما به چیزهایی که خدایی هستند قسم میخوریم خدا چرا باید قسم بخورد؟ الله اصلآ ضرورتی به قسم ندارد.
مفسرین در علت آن می نویسند :که موضوع قسم  بیشتر در سوره هایی که مکی هستند صورت گرفته واین سوره ها در اوضاع واحوالی نازل شدند که افراد مقابل و مخاطب قرآن، میخواهند قرآن را انکار بکنند و بگویند این کلام الهی نیست واز قرآن انکار کنند ، می گویند که : پیغمبر پیغمبر نیست و خداوند با بشر ارتباط برقرار نکرده است. انسان زمانی  قسم میخورد؟ وقتی با منکر رو به رو است وگرنه ما احتیاجی به قسم خوردن نداریم همین طوری میخواهیم هدف خویش را بیان میداریم ، ولی انسان زمان مجبور به قسم  خوردن می شود که احساس میکند ، جانب مقابل حرف اورا باور نمیکند
 یا منکر حرف او  است یا این که اصلا اهمیتی برای حرف او   قائل نباشد .
پس خداوند
 در قرآن کریم که نازل شده و پایین آمده در حد عقول و اندیشه ها و افکار ما قرار گرفته است یعنی کلام عظیم الهی آمده خودش را نازل کرده و پایین آورده به اندازه سطح درک و فهم مخاطبین قرار داده است چون میخواهد با مخاطبانش رابطه برقرار کند و آنها را تحت تاثیر قرار دهد و انکار آنها و استبعاد آنها را( یعنی بعید شمردن آنها) که  بعید میشمارند  خدا با یک بشر ارتباط برقرار کند این استبعاد را خداوند میخواهد بر هم بزند قسم میخورد. یگانه دلیل قسم های الهی در قرآن را مفسرین همین استدلال میدانند. 
«وَبَنَینَا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدَاداً »(12) ( و بر فرازتان‌ هفت‌ آسمان‌ استوار) كه‌ در خلقت‌ و آفرینش‌ خود محكم‌ و نیرومند است‌ .
«وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً ‏»(13) (وساختم چراغ گرم وتابانی ) که هدف از آن آفتاب است.
« وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجاً »‏(14) (و از ابرهای‌ متراكم‌ آبی‌ ریزان‌ فرود آوردیم)
 معصرات: ابرهایی‌ است‌ كه‌ به‌ آب ‌در هم‌ فشرده‌ می‌شود اما هنوز نباریده ‌است‌.
ثجاج: فروریزنده‌ به‌ كثرت‌ است‌.
ابر در قرآن:
قرآن عظیم الشان کلمات مختلفی را برای  ابر بکار برده است که از آنجمله میتوان :
1- سحاب : از «سحب» به معناى كشیدن است. به ابر، سحاب گفته‌اند؛ زیرا در آسمان با باد، كشیده مى‌شود یا به این جهت كه آب را همراه خود مى‌كشاند. سحاب، اسم براى مطلق ابر، اعمّ از ابرهاى باران‌زا و بى‌باران است.( مفردات، ص‌399، «سَحَب» )
این کلمه نُه بار درقرآن عظیم الشان ذکر شده است : ( سوره بقره  آیه 164 ،آیه  57 اعراف ؛ آیه 12 رعد ؛ آیه 40 نور؛ 88آیه  نمل ؛ آیه 48 روم ؛آیه  9 فاطر ؛آیه  44 طور
‌. )
2- غمام : از «غم» به معناى پوشاندن چیزى است. وجه نام‌گذارى ابر به غمام این است كه نور آفتاب ، یا صفحه آسمان را مى‌پوشاند ( مفردات ص 613، «غمّ»
. )
این کلمه:  چهار بار در قرآن عظیم الشان آمده است (آیات  57 و 210  سوره بقره، آیه 160 اعراف ؛آیه  25 فرقان)
.
3- عارض :از «عرض»، به معناى آشكار كردن است و از آن جهت به ابر، عارض گفته‌اند كه در معرض دید انسان قرار دارد
. این کلمه  دوبار در( آیه 24 احقاف/46 ) آمده است.
4- ظله: از «ظلّ» به معناى سایه، و ابر سایه‌افكن آمده
 ( مفردات ، صفحه ‌536‌، «ظلّ» ).  و در قرآن عظیم  الشان ، بیش‌تر درباره ابرهاى‌عذاب آور به كار رفته است. این کلمه دو‌بار‌به‌صورت مفرد در( آیات 171 اعراف  وآیه  189 شعراء  و یك‌بار به صورت جمع در آیه‌210 بقره)  آمده است..
5- حاملات :از«حمل»است وابررا حاملات گویند؛ چون آب را با خود حمل مى‌كند (مفردات ، ص‌257، «حمل» ) این کلمه یك‌بار در( آیه 2 ذاریات/51 )ذكر شده است
.
6- معصرات: از «عصر» به معناى فشردن (التحقیق، جلد‌8‌، صفحه‌146، «عصر».) وهدف از آن ، ابرهاى باران‌زا است. وجه نام‌گذارى ابرها به معصرات آن است كه باد، هنگام نزول باران ، آن‌ها را مى‌فشرد.
 به عقیده برخى، مُعصِر از اِعصار به معناى طوفان است و به ابرهایى گفته مى‌شود كه به همراه طوفان آورده شده (مفردات ، صفحه‌569‌، «عصر»  )و داراى رگبارى تند و قطرات بزرگ آبند، و‌مؤید آن، صفت «ثجّاجاً» (فراوان و پى در پى) است كه قرآن براى باران‌هایى كه از این نوع ابرها فرو مى‌ریزد، آورده است این کلمه یك بار در( آیه 14 سوره نبأ ) آمده است.
7- مزن :از «مزن» به معناى درخشندگى و بر ابر نورانی (مفردات، ص‌766،
 «مزن »   (
 و آب‌دار اطلاق شده است (القاموس‌المحیط، جلد‌2، صفحه ‌1621، «مزن».   این کلمه  صرف یك بار در آیه 69  سوره واقعه  ذكر شده است.
8- از «صَوْب» به معناى فرو ریختن است كه افزون بر ابر، بر باران نیز اطلاق شده است (مقاییس، جلد ‌3، صفحه ‌317، «صوب » . )
 برخى آن را ابر باران‌زا دانسته ‌اند.این کلمه یك بار در( آیه 19 بقره/2 ) به كار رفته است.
9- سماء :از «سموّ» به معناى رفعت و بلندى است و بر هر چیزى، از جمله ابر كه بر انسان سایه افكند، اطلاق مى‌شود.( الصحاح، جلد ‌6‌، صفحه ‌2382، «سمو»
.) برخى اطلاق آن را بر ابر، مجازى و برخى دیگر، حقیقى دانسته‌اند (مقاییس، جلد ‌3، ص‌98،) «سمو» به گفته برخى، مقصود از «سماء» درجمله : « وانزل من السماء ماء » (سوره بقره آیه 22 ) که در قرآن عظیم الشان چند بار بکار رفته است .
«لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَبَاتاً ‏»(15)(تا به‌سبب‌ آن‌ دانه‌ و گیاه‌ را برویانیم» یعنی: تا به‌سبب‌ آن‌ آب‌ ریزان‌ از ابرها، دانه‌هایی‌ را از زمین‌ بیرون‌ آوریم‌ كه‌ قوت‌ و غذای‌ شماست‌؛ مانند گندم‌، جو و غیره‌. نبات: عبارت‌ از علوفه‌ چهارپایان‌ و سایر گیاهان‌ خوردنی‌ است‌.
«وَجَنَّاتٍ أَلْفَافاً ‏»(16) «و» نیز تا برویانیم‌ به‌ سبب‌ آن‌ آب‌ ریزان‌ «باغهای‌ درهم‌ پیچیده‌ و انبوه ‌را» 
«إِنَّ یوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِیقَاتاً ‏»(17) ( بی گمان که روز فصل میقاتگاهیست)یعنی روزی فیصله وقضاوت  که هدف از آن روز قیامت است حدی موقت ومعین است ، که دنیا هنگام دمیدن در صور ، به پایان می رسد ، وار آیات دیگری چنین معلوم می شود که نفخ صور دوبار انجام می گیرد ، با نفخه   اولی کل عالم فنا می گردد ، وبا نفخه ی دوم باز زنده وبر پا می شوند ، وهنگام نفخه   دوم تمام مردم گذشته وآینده ی کل جهان ، در حضور پروردگار خویش دسته دسته حاضر می شوند .
«یوْمَ ینفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً ‏»(18) ( روزیکه در صور دمیده‌ شودپس بیائید گروه در گروهی )
 صور: بوقی‌ است‌ كه‌ اسرافیل‌علیه السلام  در آن‌ می‌دمد و از آن‌ صدای‌ مهیبی‌ بیرون‌ می‌آید «پس‌ فوج‌ فوج‌ بیایید» یعنی: شما گروه‌ گروه ‌و توده‌ توده‌، هر امتی‌ همراه‌ با پیامبرش‌ از قبرهایتان‌ به‌سوی‌ موقف‌ محشر و عرصه‌گاه‌ حساب‌ می‌آیید.
در حدیثی که از حضرت ابو ذر غفار روایت گردیده   آمده است: در روز قیامت مردم   به سه گروه تقسیم می شوند ، گروهی با شکمی سیر  ملبس به لباس ، در حالیکه بر سواریهای خود سوراند ، در میدان حشر می آیند ، گروه دوم مر دمانی پیاده  هستند که به میدان حشر می آیند ، گروه  سوم کسانی هستند که در حالی که بر روی صورت کشانده  می شوند ، وارد میدان حشر می شوند . ( مظهری به روایت نسائی ، حاکم وبیهقی )
در برخی از روایات افواج به ده گروه ، تشریح شده است ، وبرخی گفته اند که حاضرین میدان حشر با توجه به اعمال وکردار خویش ، به گرو های بی شماری تقسیم می گردند ، در این اقوال هیچگونه تضادی وجود ندارد ، همه را می توان جمع کرد.
«وَفُتِحَتِ السَّمَاء فَكَانَتْ أَبْوَاباً »‏(19) (وشگافته شود آسمان وبشود درهای بی شماری)
«وَسُیرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَاباً »‏(20)«و كوهها روان‌ ساخته‌ شوند و چون‌ سرابی‌ گردند»  یعنی: كوهها از جاهای‌ خود در هوا روان‌ ساخته‌ شده‌ و از جای های خویش که میخ کوب شده بودند  بركنده‌ شوند و چون‌ گردی‌ به‌ هوا پراكنده‌ شوند به‌ طوری‌ كه‌ بیننده‌ می‌پندارد كه‌ آن‌ كوهی‌ است‌ زیرا بر صورت‌ كوه‌ است ‌درحالی‌كه‌ حقیقتا در آنجا كوهی‌ نیست‌ بلكه‌ محضا غباری‌ است‌ و بس‌.
«إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَاداً ‏»(21)«بی‌گمان‌ جهنم‌ كمینگاهی‌ است» هدف از جهنم در اینجا جسر جهنم ، یعنی پل صراط است ، ودر آنجا دو گروه فرشته ی ثواب وعذاب در انتظار ند ، فرشتگانی عذاب اهل جهتم را می گیرند ، وفرشته  های ثواب اهل بهشت را به جایگاهها یشان می رسانند . (مظهری ) .
حسن بصری فرموده است : پل جهنم فرشتگان نگهبان پاسداری می کنند ، هرکسی اجازه نامه رفتن به جنت را در دست داشته باشد ، اورا اجازه می دهند تا برود ، وکسی که این جواز را نداشته باشد ، از او جلوگیری می نمایند . ( مظهری )
«لِلْطَّاغِینَ مَآباً ‏»(22) (كه‌ برای‌ سركشان‌ اقامتگاهی ‌ است.)
«لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَاباً »‏(23)( درنگ کننده در آن قرنها قرنهایی ) عناصر یاغی وباغی، بی خبر از عاقبت طغیان وسر کشی شان ، با بیباکی جلو می روند ، نمیدانند که دوزخ در چند قدمی در کمین شان ، ومنتظر آنان است ، وقرن ها قرن ها در آن درنگ می کنند ، واقامتگاه چند روز مؤ قت  شان نمی باشد ، متناسب با زمانیست که اگر به عناصر طاغی در دنیا میسر می شد ، از سر سرگشی خود در آن باز نمی آمدند ، آنها مصمم بودند همواره در طغیان بسر برند، اکنون باید همواره در دوزخ باشند.
«لَابِثِینَ» جمع لابث به معنای ماندگار ومقیم است ،« أَحْقَاباً» جمع حقبه است که به زمان طولانی گفته می شود ، در تعیین میزان آن ، اقوال مختلفی وجود دارد .
ابن جریر از حضرت علی کرم الله وجهه مقدار آن را هشتاد سال نقل کرده است ، اما بدین شکل که سالی دوازده ماه وماهی سی روز  وروزی هزاز سال است ، که بدین ترتیب حقبه ای بیست میلیون وهشتصدوهشتاد هزار سال می شود.
حضرت ابو هریره ، عبد الله بن عمر ، ابن عباس وغیره مقدار حقبه را بجای هشتاد سال ، هفتاد سال گفته اند ، وبقیه حساب همان  است که در فوق گفته شد . ( ابن کثیر)
در مسند بزار از حضرت عبد الله بن عمر مرفوعآ منقول است ، که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود : « لا یخرج أحدکم من النار حتی یمکث فیه احقابا والحقب بضع وثمانون سنه وکل سنه ثلثمائه  وستون یومآ مما تعدون » یعنی هر کدام از شما که برای مجازات گناهانش در جهنم انداخته شود تا وقتی که چندین احقاب در آن نماند ، بیرون نمی آید ، وحقبه هشتاد واندی سال است ، وهر سالی  سیصدو شصت روز مطابق روز های شماست . ( مظهری )
«لَّا یذُوقُونَ فِیهَا بَرْداً وَلَا شَرَاباً ‏»(24)( نه در آن سردی ای بچشند ونه نوشابه ای)
«إِلَّا حَمِیماً وَغَسَّاقاً ‏»(25) ( مگر گرم آبی وزرد آبی )حمیم: آب‌ جوش‌ است‌ «و چركابه‌ای» كه‌ زردآب‌ و چرك ‌و خونابه‌ دوزخیان‌ می‌باشد.
«جَزَاء وِفَاقاً ‏ » (26)(جزایی‌ است‌ مناسب )  یعنی: این‌ عذابشان‌ موافق‌ و مناسب‌ با اعمال‌ و گناهانشان‌ می‌باشد؛ پس‌ گناهی‌ بزرگتر از شرك‌ و عذابی‌ بزرگتر از آتش‌ دوزخ ‌وجود ندارد و چنان‌كه‌ اعمالشان‌ بد است‌، خداوند جلّ جلاله  به‌ آنان‌ جزایی‌ موافق‌ با آن ‌می‌چشاند.
«إِنَّهُمْ كَانُوا لَا یرْجُونَ حِسَاباً ‏»(27)«آنان‌ بودند كه‌ حساب‌وكتابی‌ را توقع‌ نمی‌داشتند» 
«وَكَذَّبُوا بِآیاتِنَا كِذَّاباً »‏(28)«و آیات‌ ما را سخت‌ تكذیب‌ می‌كردند» یعنی: آنها آیات‌ قرآنی‌ و حجت‌ها و دلایلی‌ را كه‌ خداوند متعال‌ به‌ وسیله‌ پیامبران علیهم السلام بر خلقش‌ فرود آورده‌ بود، سخت‌ تكذیب‌ می‌كردند.
«وَكُلَّ شَیءٍ أَحْصَینَاهُ كِتَاباً ‏»(29) (و هر چیزی‌ را به‌ صورت‌ كتابی‌ ضبط كرده ‌ایم» یعنی: هر چیز را در لوح‌ محفوظ نوشته‌ و به‌شمار آورده‌ایم‌ تا فرشتگان‌ آن‌ را بشناسند. یا مراد اعمال‌ بندگان‌ است‌كه‌ فرشتگان‌ نگهبان‌ آنها را نوشته‌اند.
«فَذُوقُوا فَلَن نَّزِیدَكُمْ إِلَّا عَذَاباً ‏»(30) ( پس‌ بچشید كه‌ جز عذاب‌ هرگز بر شما نمی‌افزاییم)
«إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازاً ‏»(31) (مسلما پرهیزگاران‌ را رستگاری‌ای‌ است)
 مفاز: رستگاری‌ و دستیافتن‌ به‌ مطلوب‌ و نجات‌ از آتش‌ دوزخ‌، یا تفرجگاهی‌ است‌. ابن‌كثیر معنی‌ دوم‌ را ترجیح ‌داده‌ است‌ زیرا خداوند جلّ جلاله  بعد از آن‌ می‌فرماید:
«حَدَائِقَ وَأَعْنَاباً ‏»(32) ( باغ ها وانگور هایی ، مثمر و مشجر .)
«وَكَوَاعِبَ أَتْرَاباً ‏(33)( وجوان حور های همسن وسالی )
«
وَكَأْساً دِهَاقاً»‏(34)( ولبریز جام هایی )
«لَّا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَلَا كِذَّاباً ‏»(35) ( نشنوند در آنجا سخن بیهوده ای ونه دروغ گویی یی )
«جَزَاء مِّن رَّبِّكَ عَطَاء حِسَاباً ‏»(36) (پاداشی‌ است‌ از سوی‌ پروردگارت ، عطای حسابی یی )
«رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا الرحْمَنِ لَا یمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَاباً ‏(37)
( پروردگار آسمان ها وزمین  وهرچه میان آنهاست ، همان بس مهربانی که از او بدست نیارند « مجال » حرف زدنی )
«یوْمَ یقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفّاً لَّا یتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَقَالَ صَوَاباً ‏»(38)
( روزیکه روح وفرشته ها صف بسته بایستند ، وتکلم نکنند مگر کسیکه خدای رحمان به او اجازه دهد ، وگوید سخن صوابی )
حضرت ابن‌عباس‌ رضی الله عنه می فرماید :  «روح‌ فرشته‌ای‌ است‌ عظیم‌ كه‌ در آفرینش‌  خود از بزرگترین‌ فرشتگان‌ می‌باشد».
 ابن‌مسعود رضی الله عنه می‌گوید: «روح ‌فرشته‌ای‌ است‌ بزرگتر از آسمانها و زمین‌».
نسفی‌ می‌گوید: «قول‌ جمهور این ‌است‌ كه‌ روح: جبرئیل‌علیه السلام
 است‌». به‌قولی: «روح‌ لشكری‌ از لشكریان‌ خدای‌ عزوجل‌ است‌ كه‌ فرشته‌ نیستند». به‌قولی ‌دیگر: «آنان‌ ارواح‌ بنی‌آدم‌اند كه‌ در صفی‌ می‌ایستند و فرشتگان‌ در صفی ‌دیگر و این‌ امر در میان‌ دو دمیدن‌ اسرافیل علیه السلام  ـ قبل‌ از آن‌كه‌ ارواح‌ به‌ اجسام‌ برگردانده‌ شوند ـ روی‌ می‌دهد». 
« ذَلِكَ الْیوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآباً ‏»(39) ( اینست  همان روز حق پس هرکی خواهد راه باز گشتی بسوی پروردگارش پیش گیرد )
« إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَاباً قَرِیباً یوْمَ ینظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یدَاهُ وَیقُولُ الْكَافِرُ یا لَیتَنِی كُنتُ تُرَاباً ‏»(40)(هرآینه‌ ما شما را از عذاب‌ نزدیكی‌ هشدار دادیم‌، روزی‌ كه‌ انسان آنچه‌ را دو دست ‌وی‌ پیش‌ فرستاده‌ بود» از خیر یا شر «بنگرد و كافر گوید: ای‌ كاش‌ من‌ خاك‌ بودم)  ابن‌كثیر نقل‌ می‌كند كه:  خداوند جلّ جلاله  چهارپایان‌ را برای‌ انتقام ‌گرفتن‌ از همدیگر گرد می‌آورد و بعد از آن‌كه‌ از یك‌دیگر انتقام‌كشی‌ می‌كنند به‌ خاك ‌تبدیل‌ می‌شوند، در آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ كافر حالی‌ همانند حال‌ آنها را آرزو می‌كند.
 طوریکه در آیات فوق مطالعه نمودیم :كفار ومجرمان هنگامی كه صحنه قیامت ودادرسی پروردگار وجزای اعمال را مشاهده می كنند عكس العملهای مختلفی نشان می دهند كه همگی حكایت از شدت تأثر وتأسف آنها می كند.
گاه می گویند:«وای بر ما از این حسرت كه در اطاعت فرمان خدا كوتاهی كردیم».
وگاه می گویند:«خداوندا؛ما را به دنیا باز گردان تا عمل صالح انجام دهیم».
وگاه می گویند:«ای كاش خاك بودیم وهرگز زنده نمی شدیم».
در آن روز بزرگ یكی از بهترین پاداشهای نیكوكاران ویكی از بدترین كیفرهای بدكاران همین اعمال مجسم آنهاست كه همراهشان خواهد بود .آری ؛كار انسانی كه اشرف مخلوقات است گاه بر اثر كفر وگناه به جائی می رسد كه آرزو می كند در صف یكی از موجودات بی روح وپست باشد.

شدت عذابی  اهل دوزخ :
عذاب و شکنجه آتش بسیار سخت و بیمناک است، آتش دوزخ دارای عذابی چنان سخت و وحشتناک است که انسان را آماده می‌سازد تا بخاطر نجات از آن بهترین دارایی و هستی خود را به‌ عنوان فدیه تقدیم کند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الأرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَی بِهِ أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ» ( سوره  آل عمران: 91 ) (کسانی که کفر می‌ورزند و با کفر از دنیا رخت برمی‌بندند، اگر زمین پر از طلا باشد و (بتوانند برای بازخرید خود) آن را به عنوان فدیه بپردازند، هرگز از هیچ کدام از آنان پذیرفته نخواهد شد. برای ایشان عذاب دردناکی است و یاوری ندارند).
و در جائی دیگر در این رابطه می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» ( سوره  المائدة: 36)(بیگمان اگر همه آنچه در زمین است و همانند آن، مال کافران باشد و (یکایک آنان در آخرت) آن را برای نجات خود از عذاب روز قیامت بپردازند و بخواهند خویشتن را بدان بازخرید کنند، از ایشان پذیرفته نمی‌گردد (و راهی برای نجاتشان وجود ندارد و) دارای عذاب دردناکی می‌باشند). ‏
در صحیح مسلم از حضرت انس روایت شده‌ که‌ رسول
الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «یُؤْتَی بِأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیُصْبَغُ فِی النَّارِ صَبْغَةً ثُمَّ یُقَالُ یَا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَیْتَ خَیْرًا قَطُّ هَلْ مَرَّ بِکَ نَعِیمٌ قَطُّ فَیَقُولُ لَا وَاللَّهِ یَا رَب». مشکاة المصابیح (3/102)(آنچه اهل دوزخ در دنیا داشته اند روز قیامت مهیا می‌شود و سپس در آتش رنگ داده می‌شود. آنگاه سوال می‌شود: ای فرزند آدم! آیا هرگز خیری را دیده‌ای؟ آیا هرگز نعمتی نزد تو بوده است؟ می‌گوید: پروردگارا! سوگند به ذات تو هرگز ندیده‌ام).
این تنها چند لحظه‌ی اندکی است که‌ کفار با مشاهده‌ی آن تمامی لذاید و شادیهای دنیا را فراموش می‌کنند.
در بخاری و مسلم از انس بن مالک روایت شده‌ که‌ رسول
الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ لِأَهْوَنِ أَهْلِ النَّارِ عَذَابًا لَوْ أَنَّ لَکَ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَیْءٍ کُنْتَ تَفْتَدِی بِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ سَأَلْتُکَ مَا هُوَ أَهْوَنُ مِنْ هَذَا وَأَنْتَ فِی صُلْبِ آدَمَ أَنْ لَا تُشْرِکَ بِی فَأَبَیْتَ إِلَّا الشِّرْکَ».( بخاری، کتاب الرقائق، باب: صفة الجنة و النار، فتح الباری:
( 11/416) .( مشکاة المصابیح: ( 3/102)
(خداوند روز قیامت خطاب به دوزخیانی که عذابشان نسبت به‌ دیگران کمتر است، می‌فرماید: آیا اگر از نعمت‌های زمین چیزی می داشتی آن را برای نجات از عذاب دوزخ فدیه می دادی؟ می‌گویند: حتماً. پروردگار می‌فرماید: کمتر از آن را از تو خواستم. در حالی که تو در صلب (پشت و کمر) پدرت آدم بودی، خواستم کسی را شریک من قرار ندهی، اما تو برای من شریک قرار دادی).
شدت آتش و بیم آن، انسان را آماده می‌سازد که‌ تمام دوست و احبابش را بمنظور رهایی از عذاب دوزخ تقدیم کند: « یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ * وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْویهِ * وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنجِیهِ * کَلَّا إِنَّهَا لَظَی * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَی» (سوره  المعارج:11
16.)(‏شخص گناهکار آرزو می‌کند کاش می‌شد برای رهائی خود از عذاب آن روز، پسران خود را فدا سازد. ‏همچنین همسر و برادرش را. ‏ همچنین فامیل و قبیله و عشیره‌ای که او را در پناه خود می‌گرفتند. و حتّی تمام کسانی را که در روی زمین هستند (همگی را فدا کند) تا این که مایه نجاتش شود. ‏ هرگز!  (این تمنّاها و آرزوها بر آورده نمی‌گردد، و هیچ فدیه و فدائی پذیرفته نمی‌شود). این، آتش سوزان و سراپا شعله (دوزخ) است.‏ پوست بدن را می‌کند و با خود می‌برد).‏ ‏ ‏ آری، این عذاب بیمناک و پی در پی، زندگی این گناهکاران  را برای همیشه و بدون وقفه تلخ و ناراحت می‌سازد.
سفر به کرات آسمانی:
آیا امکان سفر به کرات آسمانی ممکن است ویا خیر ! در جواب باید گفت که بلی امکان عبور از جوّ زمین را می توان از «آیه 33 سوره مبارکه الرّحمن» استنباط کرد.

خداوند متعال در این آیه می فرماید: «یا مَعشَرَ الجِنِّ و الِانسِ اِنِ استَطَعتُم اَن تَنفُذوُا مِن اَقطارِ السَّمواتِ وَ الاَرضِ فَانفُذوُا لا تَنفُذوُنَ اِلّا بِسُلطانٍ » یعنی : « ای گروه جن وانس ، اگر توانایی دارید که از نواحی آسمان ها و زمین بگذرید ، بگذرید ، ولیکن نمی توانید بگذرید ، مگر با سلطان» .در این آیه می بینیم گفته شده نمی توانید از نواحی آسمان ها و زمین عبور کنید مگر با سلطان « سلطه یافتن».

یعنی اگر سلطان داشته باشید می توانید عبور کنید . اگر گفته شده بود شما هرگز نمی توانید از نواحی آسمان ها و زمین عبور کنید، در زمان ما که سفینه های فضایی به ماه و نزدیک مشتری می روند این سوال مطرح می شد که چرا فرموده شما نمی توانید از نواحی آسمان ها و زمین عبور کنید؟ ولی می بینیم که در آیه گفته شده: « شما نمی توانید از نواحی آسمان ها و زمین عبور کنید مگر با سلطان.»

برخی از مفسران کلمه «سلطان» را قدرت عظیم مادی و علمی معنی نموده اند و ما در این زمان می بینیم که با پیشرفت علم توانسته اند وسایلی بسازند که از جوّ زمین عبور کنند و به ماه و نزدیک مشتری بروند.

با توجه به این که در زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم کسی احتمال نمی داد که حتی بتواند ده متر از زمین بالا برود ، این آیه یکی از نکات قرآن می باشد.

در داستان حضرت عیسی (ع) نقل شده که ایشان در آسمان دوم هستند. و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ، نیز در معراج به آسمان دوم و بالاتر از آن رفته اند که در ذیل داستان معراج آنحضرت صلی الله علیه وسلم را نقل می کنم که به صعود انسان ها به آسمان ها اشاره کرده است:

«رسول الله  صلّى اللّه علیه وسلم  فرمود: شبى كه تصمیم داشتم به معراج بروم، برایم مركبى حاضر كردند كه از الاغ، بزرگتر و از اشتر، كوچكتر بود. گامهاى تند بر مى‏داشت، چنانكه در هنگام حركت، پاهایش تا نزدیك سرش مى‏رسید. من بر آن سوار بودم و «جبرئیل» هم، مرا همراهى مى‏كرد، مسیر را طى مى‏كردم تا به محلى رسیدم كه «جبرئیل» اشاره كرد تا پیاده شوم و نماز بگزارم و از من پرسید: آیا مى‏دانى در كجا نماز گزاردى؟ گفتم: نه! گفت: در مدینه كه محل هجرت توست، نماز گزاردى. از آنجا، حركت كردم و به محل دیگرى رسیدم. باز اشاره كرد پیاده شو و نماز بگزار.
پیاده شدم و نماز گزاردم! پرسید: مى‏دانى اینجا كجاست؟ اینجا، طور سیناست كه خدا با حضرت موسى علیه السّلام گفتگو كرده است! پس از آن، سوار شده به راه خود ادامه دادم تا به محلى وارد شدم، «جبرئیل» اشاره كرد، پیاده شو و نماز بگزار. پس از فراغت از نماز، پرسید: مى‏دانى اینجا كجاست؟ اینجا «بیت اللّحم» زادگاه حضرت عیسى علیه السّلام است. به دنبال آن، وارد «بیت المقدس» شدم؛ تمام پیغمبران در آنجا حضور یافتند. «جبرئیل» مرا مقدّم داشت تا پیغمبران به من اقتدا كنند.
پس از انجام نماز، مرا به آسمان دنیا بالا برد و در آنجا با حضرت آدم علیه السّلام ملاقات كردم. پس از آن به آسمان دوم رفتم، در آنجا با عیسى علیه السّلام و یحیى علیه السّلام كه پسر خاله یكدیگر بودند، ملاقات نمودم. سپس به آسمان سوم رفتم و در آنجا با یوسف علیه السّلام ملاقات دست داد. بعد از آن، به آسمان چهارم رفتم و در آنجا با هارون- برادر حضرت موسى علیه السّلام- ملاقات داشتم. بعد از آن، به آسمان پنجم رفتم، در آنجا با ادریس علیه السّلام ملاقات كردم. بعد از آن به آسمان ششم رفتم و در آنجا با موسى علیه السّلام ملاقات كردم. بعد از آن، به آسمان هفتم رفتم و در آنجا با حضرت ابراهیم علیه السّلام ملاقات كردم.
پس از آن به بالاى آسمانهاى هفتگانه صعود كردم، به «سدرة المنتهى» رسیدم. » (فضائل الخمسة من الصحاح الستة ج‏1 ص 108)

خلقت جهان در شش روز: 
ابتدا باید بدانیم که منظور از آفرینش جهان در شش روز در آیات قرآن کریم چیست؟ بحث از آفرینش، در هفت مورد از آیات قرآن مجید آمده است، ولی در سه مورد، علاوه بر آسمان و زمین «ما بینهما» (آنچه در میان زمین و آسمان قرار دارد) نیز بر آن اضافه شده است که در حقیقت توضیحی برای جملة قبل است، زیرا همه اینها در معنی آسمانها و زمین جمع است، چون آسمان شامل تمام چیزهایی می‌شود که در جهت بالا قرار دارد و زمین نقطه مقابل آن است.
با توجه به مفهوم وسیع کلمة «یوم» (روز) و معادل آن در زبانهای دیگر، پاسخ این پرسش روشن است، زیرا بسیار می‌شودکه این کلمه به معنی «یک دوران» به کار می‌رود، خواه این دوران یک سال باشد یا صد سال یا یک میلیون سال و یا میلیاردها سال. در قرآن کریم نیز شاهدی که این حقیقت را ثابت می‌کند، وجود دارد.
در قرآن صدها بار کلمة «یوم» و «ایام» به کار رفته است و در بسیاری از موارد به معنی شبانه‌روز معمول نیست، مثلاً تعبیر از عالم رستاخیز به «یوم القیامه» نشان می‌دهد که مجموعة رستاخیز که دورانی است بسیار طولانی به عنوان «روز قیامت» شمرده شده است، از پاره‌ای از آیات قرآن استفاده می‌شود که روز رستاخیز و محاسبة اعمال مردم پنجاه هزار سال طول می‌کشد. در لغت نیز گاهی منظور از «یوم» مقدار زمان میان طلوع و غروب خورشید است و گاهی نیز به مدتی از زمان، هر مقدار که باشد، گفته می‌شود.
بنابراین، خداوند مجموعه زمین و ‌آسمان را در شش دوران متوالی آفریده است، هر چند این دورانها میلیونها یا میلیاردها سال به طول انجامد.
با توجه به آیات: «فصلت، 8 ـ 11» این دورانهای ششگانه به ترتیب زیر است:
1- روزی که همه جهان به صورت توده گازی شکل بود که با گردش به دور خود از هم جدا شد و کرات را تشکیل داد.
2- این کرات تدریجاً به صورت تودة مذاب و نورانی و یا سرد و قابل سکونت درآمدند.
3- روز دیگر منظومه شمسی تشکیل یافت و زمین از آفتاب  جدا شد.
4- روز دیگر زمین سرد و آماده حیات شد.
5- سپس گیاهان و درختان در زمین آشکار شدند.
6- سرانجام حیوانات و انسان در روی زمین ظاهر شد.
امّا در این که چرا خداوند این جهان را در یک لحظه نیافرید، با این که با قدرت بی‌انتهایش می‌توانست همه آسمانها و زمین را در یک لحظه بیافریند، پس چرا آنها را در این دورانهای طولانی قرار داد؟ نکته مهم در پاسخ این پرسش این است که آفرینش اگر در یک لحظه انجام می‌گرفت، کمتر می‌توانست از عظمت و قدرت و علم آفریدگار حکایت نماید، امّا هنگامی که در مراحل مختلف و چهره‌های گوناگون، طبق برنامه‌های منظم و حساب شده، انجام گیرد، دلیل روشنتری برای شناسایی آفریدگار خواهد بود، مثلاً اگر نطفة آدمی در یک لحظه تبدیل به نوزاد کامل می‌شد، آن قدر نمی‌توانست عظمت خلقت را بازگو کند، امّا هنگامی که در طی 9 ماه، هر روز در مرحله‌ای و هر ماه به شکلی، ظهور و بروز کند، می‌تواند به تعداد مراحلی که پیموده است، نشانه‌های تازه‌ای از عظمت آفریدگار از خود بروز دهد.
در واقع آفرینش هستی گام به گام صورت گرفته است و قانون گام به گام، همگام با قانون طبیعی و عقلی است و عقلاء هم آن را مورد پسند و پذیرش قرار می دهد. به هر شکل آفرینش هستی و طبیعت باید با قانون طبیعی همراه باشد، هر چند قدرت و اراده خداوند «کن فیکون» می باشد. و بین این دو منافاتی وجود ندارد. هم خداوند «کن فیکون» باشد و هم در آفرینش هستی بر اساس قانون طبیعی و عقلی که همان قانون گام به گام می باشد پیش رفته باشد.

صدق الله العظیم و صدق  رسوله نبی الکریم. 

 

 

فهرست مطالب:
مقدمه  
معلومات مؤجز
 
اسباب نزول  
 وجه‌ تسمیه
 
محتوا سوره
 
ترجمه وتفسیر مؤجز
 
شدت عذابی  اهل دوزغ  
سفر به کرات آسمانی
خلقت جهان در شش روز

منابع و مأخذ های عمده:
- تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم (تالیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول علامه جلال الدین سیوطی ترجمه

   از عبد الکریم ارشد فاریابی
- تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤ ف مخلص هروی

- فیض  الباری شرح صیح البخاری  داکتر عبد الرحیم فیروز هروی
- تفسیر طبری - امام المفسرین 
- تفسیر المیزان
- تفسیر پرتوی از قران
-  تفسیر القرآن الکریم - ابن کثیر (متوفی سال 774 هـ)

- مفردات الفاظ القرآن،از راغب اصفانی
- جلوه های از اسرار قرآن حکمتیار
- تفسیر معارف القران، حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی  دیوبندی مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور 
- تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب (متوفی سال 1387 هـ)

- تفسیر نور تألیف دکتر مصطفی خرّم دل
- تفسیر کابلی (تالیف :شیخ محمود الحسن دیوبندی  مترجم : هیاتی از علمای افغانستان )
- صحیح مسلم
- صحیح البخاری

 

 

برای مشاهده دیگر تفاسیر بر روی سوره های زیر کلیک کنید.

 

تفسیر احمد سوره نازعات

تفسیر احمد سوره  عبس

تفسیر احمد سوره تکویر

تفسیر احمد سوره انفطار

تفسیر احمد سوره مطففین

تفسیر احمد سوره انشقاق

تفسیر احمد سوره بروج

تفسیر احمد سوره طارق

تفسیر احمد سوره اعلی

تفسیر احمد سوره غاشیه  

تفسیر احمد سوره فجر

تفسیر احمد سوره بلد

تفسیر احمد سوره شمس

تفسیر احمد سوره لیل

تفسیر احمد سوره ضحی

تفسیر احمد سوره شرح

تفسیر احمد سوره تین

تفسیر احمد سوره علق

تفسیر احمد سوره قدر

تفسیر احمد سوره بینه

تفسیر احمد سوره زلزله

تفسیر احمد سوره عادیات

تفسیر احمد سوره قارعه

تفسیر احمد سوره تکاثر

تفسیر احمد سوره عصر

تفسیر احمد سوره همزه

تفسیر احمد سوره فیل

تفسیر احمد سوره قریش

تفسیر احمد سوره ماعون

تفسیر احمد سوره کوثر

تفسیر احمد سوره کافرون

تفسیر احمد سوره نصر

تفسیر احمد سوره مسد

تفسیر احمد سوره اخلاص

تفسیر احمد سوره فلق

تفسیر احمد سوره ناس 

 

بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نيز نظري براي اين مطلب ارسال نماييد:


کد امنیتی رفرش