برای دانلود سوره شعراء همراه با 12 تفسیر و ترجمه فارسی بافرمت پی دی اف اینجا کلیک کنید
تفسيراحمد سوره طارق
تتبع و نگارش : الحاج امين الدين «سعيدي – سعيد افغاني»
مهتمم و ديزاين: الحاج سليم عابد «پيمان»
سوره الطارق
اين سوره در « مكه » نازل شده و داراى 17 آيه است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾ النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾ إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ﴿٤﴾ فَلْیَنْظُرِ الإنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿٥﴾ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ﴿٦﴾ یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿٨﴾ یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿٩﴾ فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلا نَاصِرٍ ﴿١٠﴾ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿١١﴾ وَالأرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿١٢﴾ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿١٣﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿١٤﴾ إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا ﴿١٥﴾ وَأَکِیدُ کَیدا ﴿١٦﴾ فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیدا ﴿١٧﴾
برای دانلود نسخه pdf اینجا کلیک کنید.
معلومات مؤجز:
سورهٔ «الطارق » از جملهٔ سوره های مکی بوده و دارای (1) رکوع، (17 ) هفده آیت، (61 ) شصت ویک کلمه، دارای (184 ) یکصدو وهشتاد وچهار حرف، و (98 ) نودوهشت نقطه است.
اسباب نزول :
ابن ابو حاتم از عکرمه روایت کرده است: ابو اشد بروی پوست دباغی شده می ایستاد ومی گفت: ای گروه قریش، هر کس بتواند مرا از روی این چرم دور کند چنین وچنان چیز ها را به او می دهم. بعد می گفت : محمد ادعا دارد که خازنان ومأمورین دوزخ نوزده نفرند من به تنهایی شما را ده تای آنها نجات می دهم و تمام شما مرا از شر نُه تای آنها نجات دهید. درباره او «فَلْینظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ » نازل شد.
آشنایی با سوره:
موضعات اساسی این سوره بردو محور«معاد و رستاخیز» و« قرآن عظیم الشان وارزش واهمیت آن» می چرخد.
ولی دربدو سوره بعد از قسم های اندیشه آفرین اشاره به وجود مراقبین الهی بر انسان می كند. بعد برای اثبات امكان معاد ( روز بازگشت و قیامت)، به زندگی نخستین وبدو پیدایش انسان از آب نطفه اشاره فرموده ونتیجه گیری می كند .(خداوندی كه قادر است او را از چنین آب بی ارزش وناچیزی بیافریند توانائی بر بازگشت مجدد او را دارد).
در مرحلهٔ بعد به بعضی از خصوصیات روز رستاخیز اشاره كرده، سپس با ذكر قسم های متعدد وپر معنائی اهمیت قرآن را گوشزد می نماید،وسرانجام سوره را با تهدید كفار به مجازات الهی پایان می دهد.
در این سوره با زیبایی خاصی گفته شده است: كه هر كس مراقب ومحافظی دارد كه اعمال او را ثبت و ضبط وحفظ می كند و برای حساب وجزا نگهداری می نماید.
بنابراین انسان هرگز تنها نیست وهركه باشد وهر كجا كه باشد تحت مراقبت فرشتگان الهی ومأموران پروردگار خواهد بود. این مطلبی است كه توجه به آن در اصلاح وتربیت انسان فوق العاده مؤثر است.
انسان درآغاز خاك بود و سپس بعد از طی مراحلی به صورت نطفه درآمدو نطفه نیز بعد از طی مراحل پیچیده وشگفت انگیزی تبدیل به انسان كاملی شد،بنا براین بازگشت او به حیات وزندگی مجدد هیچ مشكلی ایجاد نمی كند.واین ظهور وبروز برای مؤمنان مایة افتخار ومزید نعمت، وبرای مجرمان مایهٰ سرافكندگی ومنشأ خواری وخفت است. چه دردناك خواهد بود كه انسان عمری با آبرو در میان مردم زندگی كند ولی در آن روز در برابر همه خلایق شرمسار وسرافكنده شود، در آن روز نه نیرویی كه بر زشتیهای اعمال ونیات او پرده بیفكند ونه یاوری كه او را از عذاب الهی رهائی بخشد.
وپایان سوره سرمشقی است برای همه مسلمانان كه در كارهای خود مخصوصاً هنگامی كه در مقابل دشمنانی نیرومند و خطرناك قرار می گیرند با حوصله وصبر وشكیبائی و دقت رفتار كنند،واز هر گونه شتابزدگی وكارهای بی نقشه یا بی موقع بپرهیزند.
ترجمهٔ مؤجز:
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشنده مهربان
«وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ» (1)«قسم به آسمان و ستارگانی که شبانگاهان نمودار شوند ».
«وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ» (2)«و تو چه دانی ستارگانی که شبانگاهان نمودار شوند چه هستند؟».
«النَّجْمُ الثَّاقِبُ » (3)«(همان ) ستاره یی در خشنده ».
«إِن كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیهَا حَافِظٌ » (4)« هیچ کس نیست مگر آنکه بر او نگهبان و محافظی (از فرشتگان) است »
«فَلْینظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ » (5)«پس انسان باید بنگرد که از چه چیزی آفریده شده است؟».
«خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ » (6)«از آب جهندة ناچیزی آفریده شده است».
«یخْرُجُ مِن بَینِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ » (7)«(آبی) که از میان استخوان پشت و استخوان سینه برمیآید».
«إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ» (8)«بیگمان او (= الله) بر بازگردانیدن او (پس از مرگ) قادر است ».
«یوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» ( 9) « روزیکه نهآنها آشکار میشود. ».
«فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ» (10 )«آنگاه او نه قوتی داشته باشد ونه یاری دهنده ای ».
«وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ» (11 )«قسم به آسمان پر باران ».
« وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ » (12)«وقسم به زمین شکافنده ».
«إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ » (13 )« بیگمان این (قرآن) سخن جدا کنندۀ حق از باطل است ».
« وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ » (14 )« و آن (سخن) هزل و بیهوده نیست ».
«إِنَّهُمْ یكِیدُونَ كَیداً » (15 ) « بیگمان آنها پیوسته حیله و نیرتگ میکنند ».
«وَأَكِیدُ كَیداً »(16 )« و من (هم) حیله (و تدبیر) میکنم. ».
«فَمَهِّلِ الْكَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیداً » (17 )« پس کافران را مهلت بده، اندکی آنان را رها کن ».
تفسیر مؤجز:
«وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ» (1)(قسم به آسمان و ستارگانی که شبانگاهان نمودار شوند) خداوند متعال در این سوره به آسمان وستارگان قسم یاد کرده بیان می فرماید : بر هر انسان یک محافظ گماشته شده است ، که تمام افعال ، اعمال ، حرکات وسکنات او را می بیند ومی داند ، مقتضای عقلی او این است که انسان بر سر انجام خود بیاندیشد ، که آنچه او در دنیا انجام می دهد ، نزد پروردگار محفوظ است ، واین محفظ بودن جهت محاسبه ای ، که در روز قیامت می باشد ، لذا نباید هر گز از فکر آخرت وقیامت غافل باشد .
طارق: از جمله ستارگان است که مثل سایر ستارگان از طرف شب پدیدار می شود ، واز طرف روز پنهان میشود.
پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیثی فرموده است : «أعوذ بك من شر طوارق اللیل والنهار، إلا طارقا یطرق بخیر یا رحمن» ( پروردگارا! به تو از شر پیشآمدهای ناگوار شب وروز پناه میبرم مگر پیشآمدی كه به خیر میآید، ای رحمان». اعراب میگویند «طرق الباب: در را كوبید».
در حدیث دیگری آمده است كه رسول الله صلی الله علیه وسلم نهی كردند از اینكه مرد مسافر شب هنگام بهطور ناگهانی در منزلش را كوبیده و بر خانوادهاش فرود آید.
«وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ» (2) (و تو چه دانی ستارگانی که شبانگاهان نمودار شوند چه هستند؟.«طارق» از نظر لغت به معناى کوبیدن، و از مادّه «طرق» گرفته شده است. ولهذا به آلت کوبیدن یعنى چکش «مطرقه» گفته مى شود.
عرب به کسى که شبانه دروازه های خانه اى را بکوبد طارق مى گوید. منظور از طارق در آیه همان گونه که در آیه بعد آمده «نجم ثاقب» است. نجم ثاقب ستاره درخشانى است که نورش در چشم انسان نفوذ کرده، و تا اعماق وجودش پیش مى رود.
مفسرین در تفاسیر خویس نوشته اند :
هدف از طارق (نجم ثاقب) هر ستاره درخشانى است که در آسمان مى درخشد. بنآ پروردگار با عظمت نه به یک ستاره، بلکه به تمام ستارگانى که درخشش خاصّى دارند قسم د یاد کرده است. چرا که عظمت این ستارگان براى بشر محسوستر است.
برخی از مفسرین میگویند : هدف از آن ستاره زحل است، چون ستاره زحل دورترین، بالاترین ومرتفع ترین ستاره منظومه شمسى است، که با چشم دیده مى شود. پس از آن اورانوس، نپتون و پلوتون کشف شده است. هر چند این ستاره هاى سه گانه با چشم غیر مسلّح دیده نمى شوند. واخیراً پلوتون را از جمع منظومه شمسى خارج کرده اند، چون حجم کافى یک سیاره را ندارد، بلکه سنگ سرگردانى است که در منظومه شمسى وجود دارد.
دومین علّتى که طارق را به ستاره زحل تفسیر کرده اند این است که این ستاره دارایی خصوصیاتی خاصّى می باشد ،که هنوز دانشمندان پرده از راز آن برنداشته اند. و آن اینکه حلقه هایى در اطراف زحل دیده مى شود که با فاصله، مسطّح و عریض است، و برگرد زحل مى چرخد. آیا این حلقه ها قطعات یخ است که بر گرد آن مى چرخد، یا تکّه هایى از یک سیّاره از هم پاشیده است که قبلا بر گرد آفتاب مى چرخیده، یا چیز دیگرى است؟
سومین احتمال اینکه منظور از طارق ستاره ثریّاست.
«النَّجْمُ الثَّاقِبُ » (3)( ستاره یی در خشنده ).طوریکه در فوق یاد اور شدیم که پروردگار با عظمت ما ، به ستارگانی قسم می خورد که به هنگام شب ظاهر میگردند و نور و درخشش آن ها تاریکی شب و آسمان ها را می شکافد و در زمین دیده می شوند.
صحیح ترین قول نزد اکثریت مفسرین این است که « النَّجْمُ الثَّاقِبُ» همه شامل همه ستارگان می گردد. اگرچه برخی ازمفسرین در تفاسیر خویش می نویسند که هدف از «النجم الثاقب » ستاره « زحل» است که نورش آسمان های هفت گانه را می شکافد و از آن ها می گذرد و دیده می شود.
هکذا برخی از مفسرین بدین عقیده اند که : هدف از «نجم ثاقب» کره ماه است که در حقیقت یکى از ستارگان درخشان نزدیک به ماست. این ستاره، ستاره کوچکى است، ولى چون فاصله آن با ما کم است، آن را بزرگ مى بینیم.
«إِن كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیهَا حَافِظٌ » (4)(نیست هیچ نفسی مگر بر اوست یکی نگهدارنده ). خداوند متعال با ذکر قسم می فرماید : هرکس نگهبانی دارد که کارهای نیک و بدش را ثبت و ضبط می نماید و در برابر کارهایی که کرده و ثبت شده اند سزا و جزا خواهید دید.
این آیه جواب هر دو قسم قبلی است. فرشتگان نگهبان؛ فرشتگانی هستند كه عمل، گفتار و كردار انسان و هر چه را كه از خیر یا شر انجام میدهد، ثبت و ضبط كرده و از آفتها نگهبانیاش میكنند. یا آنها عمل، روزی و اجل وی را حفظ و نگهداری میكنند هر چند نگهبان در حقیقت خدای عزوجل است اما حفظ فرشتگان اثر حفظ ونگهبانی او میباشد زیرا نگهبانی آنان از انسان، به فرمان اوست.
«فَلْینظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ » (5)(پس انسان باید بنگرد که از چه چیزی آفریده شده است؟).این بدین معنی است که : انسان باید در آفرینش وخلقت خود بخصوص آغاز پیدایش خود دقت بعمل ارد . بر انسان لازم است كه تا در امر آغاز آفرینش خود تفكر و اندیشه كند تا قدرت خداوندمتعال را بر آنچه كه فروتر از آن است ـ مانند قدرت وی بر زنده كردن پس از مرگ ـ را بداند.
«خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ » (6)«از آب جهندة ناچیزی آفریده شده است». از آب جهندهای» كه در رحم ریخته میشود ،و آن عبارت از آب منی مرد و آب نطفه زن است زیرا انسان از این دو آب آفریده شده است. هر دو آب را در یك لفظ ذكر كرد، از آن رو كه هر دو آب بههم آمیخته میشوند.
ابن ابو حاتم از عکرمه روایت کرده است : ابو اشد بروی پوست دباغی شده می ایستاد ومی گفت : ای گروه قریش ، هر کس بتواند مرا از روی این چرم دور کند چنین وچنان چیز ها را به او می دهم . بعد می گفت : محمد ادعا دارد که خازنان ومأمورین دوزخ نوزده نفرند من به تنهایی شما را ده تای آنها نجات می دهم وتمام شما مرا از شر نه تای آنها نجات دهید . درباره او «فَلْینظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ » نازل شد .
«یخْرُجُ مِن بَینِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ » (7) (آبی) که از میان استخوان پشت و استخوان سینه برمیآید).
برخی از مفسرین مینویسند که هدف از این آیه اینست که : منظور ازآن منی مرد باشد که از میان کمر و سینه اش بر می آید. و شاید این معنی بهتر باشد چون آب را به جهنده بودن توصیف کرده است و این منی مرد است که جهنده می باشد. و کلمه «ترائب» برای مرد استعمال می شود، و « ترائب» از مردان به مثابه ی دو پستان زنان می باشد. پس اگر منظور زن باشد، می فرمود:« من بین الصلب و الثدیین» یعنی از میان کمر و دو پستان.
«الصُّلْبِ » : استخوان پشت . ستون فقرات . « التَّرَآئِبِ » : جمع تَریبَة ، استخوانهای سینه . فاعل فعل « یخْرُجُ » ضمیر مستتر ( هو ) است كه به ( انسان ) در آیه 5 همین سوره برمیگردد . دو قطب جنین رشد یافته انسان در هفتههای آخر جنینی مابین جناغ و دندههای تحتانی سینه مادر و ستون فقرات پشت مادر قرار داشته و از آنجا حركت در مسیر كانال زایمانی را در موعد مقرر آغاز میكند . ضمیر ( ه ) در « رجعه » نیز به انسان برمیگردد . . . این آیات مسیر زندگی انسان را از بدو انعقاد نطفه تا رستاخیز مرور میكنند .
منی در لغت به معنای «تقدیر و اندازهگیری» آمده است و به «آب مرد» اطلاق شده است، اما در مورد زن به كار نرفته است .
منی 200 تا 300 میلیون اسپرماتوزئید دارد و برخی تعداد آن را بین 2 تا 500 میلیون عدد متغیر میدانند . به نطفه مرد كرمك میگویند كه طول آن 10 ـ 100 مو (هر مو یك میلیونیم متر) كرمك دارای سر و گردن و دم بسیار متحرك میباشد و در هر ثانیه 14 ـ 23 میكرون حركت میكند. اسپرمها داخل مهبل ریخته میشود و از 300 تا 500 عدد آن فقط یكی مورد نیاز است و بقیه وارد زهدان میگردند (توماس، رویانشناسی لانگمس، رضایی، حسن رضا، قرآن و فرهنگ زمانه طبع تهران ).
صاحب نظران درباره خاستگاه منی میگویند: وقتی به كتب لغت مراجعه میكنیم، محل منی را صُلب و ترائب میدانند كه به قسمت پشتی و قدامی ستون فقرات مربوط است، یعنی جای اولیهای كه بیضه و رحم قرار میگیرند. (قبل از شش ماهگی جنین، تخم و تخمدان هر دو در پشت قرار دارند و پس از شش ماهگی در جنس نر هر دو به پایین كشیده شده و در پوست بیضه قرار میگیرند و به وضع عادی در میآیند و در جنس ماده نیز مختصر جابه جا شده و در دو طرف پهلو محاذی لولههای رحم جایگزین میشوند)
نظریه علمی دیگری درباره منشاء منی وجود دارد كه مطابق با لغت و قول مشهور است و آن چنین است:
«منی مرد كه از میان صُلب و ترائب (استخوان پاها) او خارج میشود، در تمام نقاط و مجاری عبور منی ـ از نظر كالبد شكافی ـ در محدوده صُلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد كیسهای پشت پروستات (كه ترشحات آنها قسمتی از منی را تشكیل میدهد) نیز در این محدوده قرار دارند. پس میتوان گفت: منی از میان صلب مرد به عنوان یك مركز عصبی ـ تناسل امر كننده ـ و ترائب او به عنوان رشتههای عصبی مأمور به اجرا، خارج میشوند» (دیاب و قرقوز، رضایی، حسن رضا، بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه)
بنابراین با توجه به كتب لغت، نظرات مفسران و دیدگاه دانشمندان میتوان گفت «صلب» به معنای پشت مرد، به عنوان یك مركز عصبی، و «ترائب» به معنای بین دو استخوان ران است كه كنایه از دستگاه تناسلی مرد میباشد، پس آیه «صُلب و ترائب» با نظرات دانشمندان جنینشناسی همخوانی دارد.
«إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ» (8) (بیگمان خداوند بر باز آفریدنش تواناست».خداوندی که انسان را از آبی جهنده آفریده است، آبی که از این جای سخت و دشوار بیرون می آید ، برای بازگرداندن انسان در آخرت و زنده کردن دوباره او برای جزا و سزا توانا است، مفسیرین در معنی این آیه بصورت کل می فرماید : « همانا خداوند بر برگرداندن آن آب که از کمر جهیده شده است، تواناست.» البته هرچند که این معنی صحیح می باشد، اما این معنی از آیه مدّنظر نیست، به همین خاطر به دنبال آن فرمود:
«یوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» ( 9) (روزی که رازهای نهان آشکار میگردد).
در روزی که خوبی ها و بدی هایی که در دل ها پنهان است بر چهره ها آشکار می گردد . همان طور که خداوند متعال می فرماید:« یومَ تَبیضُ وُجُوهُ وَتَسوَدُّ وُجُوهُ» روزی که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه می گردند.
در دنیا بسیاری از چیزها پنهان و پوشیده می ماند و برای مردم آشکار نمی شود اما در روز قیامت نیکی نیکوکاران و بدی بدکاران آشکار می گردد و همه چیز علنی می شود.
«فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ» (10 )(آنگاه او نه قوتی داشته باشد ونه یاری دهنده ای ).او توانی برای دفاع از خودش ندارد و نه کسی دارد که او را کمک نماید. )
«وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ» (11 ) (قسم به آسمان پی در پی بر گردانند).مفسرین در معنای « رجع » می نویسند که : رجع آن بارانی است که پشت سر هم باشد ، یعنی یک مرتبه ببارد وختم شود ، سپس بر گردد وببارد .
قسم به آسمان باران دار که هر سال از آن باران می بارد و زمین را می شکافد و گیاهان می رویند و به وسیله آن انسان ها و حیوانات زندگی می کنند و همیشه تقدیر و شئونات الهی درآسمان انجام می پذیرد، زمین روز قیامت می شکافد و مردگان از آن بیرون می آیند.
« وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ » (12)(وقسم به زمین شکافنده » كه برای بیرون آوردن گیاهان، اشجار، آتشفشانها و... شكافته میشود و این پدیدهها از آن بیرون میآیند.
«إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ » (13 )( بی گمان که این است کفتاری جدا کننده ). قرآن حق و راست و روشن و واضح است. كه در میان حق و باطل فیصله میكند و جدایی میافگند.
« وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ » (14 )( ونیست یاوه وبیهوده ). قرآن گزافه و شوخی نیست بلکه قرآن کلام جدی است. سخنی است که میان احزاب و اندیشه ها قضاوت می نماید و مجادلات به وسیله ی آن حل وفصل میشود.
در حدیث شریف به روایت علی کرم الله وجهه آمده است كه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «بیگمان فتنهای در پیش است». علی میگوید: گفتم؛ یا رسولالله ! پس راه بیرون رفت از آن فتنه چیست؟ فرمودند: «كتاب الله تبارك وتعالی: راه بیرون رفت از آن فتنه، كتاب خدای تبارك و تعالی است؛ فیه نبأ من قبلكم، وخبر ما بعدكم، وحكم ما بینكم، هو الفصل لیس بالهزل، من تركه من جبار قصمه الله ومن ابتغی الهدی فی غیره أضله الله وهو حبل الله المتین، ونوره المبین، وهو الذكر الحكیم، وهو الصراط المستقیم، وهو الذی لا تزیغ به الأهواء ولا تلتبس به الألسنة ولا تتشعب معه الآراء ولا یشبع منه العلماء ولا یمله الأتقیاء ولا یخلق علیكثیره الرد ولا تنقضی عجائبه، هو الذی لم تنته الجن لما سمعته أن قالوا: ... »
در قرآن خبر پیشینیان شما، خبر پسینیان شما و قضاوت در میان شماست، قرآن سخنی است قاطع و فیصلهكن كه شوخی و بازیچه نیست. هر كس آن را از سر گردن كشی و استكبار فرو گذارد، خداوندمتعال او را كمرشكن میكند و هر كس هدایت را در غیر آن طلب كند، خداوندمتعال او را گمراه میكند. قرآن ریسمان مستحكم خداوندمتعال و نور مبین او و ذكر حكیم و صراط مستقیم است. قرآن است كه هواها با آن به كجی و انحراف نمیگرایند، زبانها بدان التباس و ابهام پیدا نمیكنند، آرا بدان شاخهشاخه نمیشود، علما از آن سیر نمیشوند، پرهیزكاران از آن ملول و دلتنگ نمیگردند و با وجود بسیاری تكرار كهنه نمیشود و عجایب و شگفتیهای آن بهپایان نمیآید و قرآن است كه چون جنیان آن را شنیدند، بیدرنگ گفتند: (ما قرآن عجیبی را شنیدیم كه بهسوی رشد راه مینماید) «جن/2 ـ 1». هر كس به علم قرآن مجهز گشت، پیش تاخت و هر كس به قرآن سخن گفت، راست گفت و هر كس بهسوی قرآن دعوت كرد، بهسوی راه راست هدایت شد».
قران عظیم الشان مشعلى است كه خاموش نمى شود و چراغیست كه روشنى آن فرو نمى نشیند،قرآن كتابیست كه حق و باطل را از هم جدا مى كند، شك و تردید را از اذهان دور مى سازد، خواندن و شنیدن آن قلب را صیقل وجلا ء مى هد، اطمینان و آرامش را به انسان به ارمغان می اورد .
قرآن کتاب رهنمای وچراغ بشریت است ودر زندگی انسان نقش حیاتی واساسی دارد.
قرآن کتابی نیست که فقط برای هدایت انسانها که یکهزار چارصد سال قبل می زیستند نازل ګردیده باشد، بلکه قرآن کتابی است برای بشریت ودر طول تاریخ بشریت تا اینکه بشریت زنده است قرآن مورد رهنمایی ایشان میباشد .
انسان زمانی میتواند به ترقی اصلی وواقعی دست یابد ،که به هدایات قرانی ګوش فرا دهد.
انسان زمانی میتواند به سعادت اصلی وابدی دست یابد که به قرآن کریم و دساتیر آن مراجعه می نمائید.
ای مسلمانان به یاد داشته باشید!
که تجربه زندګی نشان داده است که هر کسیکه در راه قرآن باشد وبا قرآن دوست باشد، آن را بخواهد وبرای آن ارزش واحترام قائل باشد ، مطمین باشید که جواب اعتماد قرآن را بدست خواهید آورد.
قرآن انسان را در زندګی تنها نمی گذارد ، قرآن کتابی است که انسان را در غم وشادی همراهی میکند .
به یاد داشته باشید که قرآن دوست ورفیق نیمه راه نیست، کتابی است که انسانها را به عبادت همراه با روحیه ونشاط وشادی دعوت می نماید.
اگردوست انسان قرآن باشدحتماً طرفدار این دوستی خداست وچه کسی قوی تر ومطمئن تر از پروردګا است؟ وچه کسی قوی تر ومطمئن تر از الله در حمایت از کسی است؟
سراسر این کتاب وعظ ونصحیت وپر از کلام شیرین واحترام به مقام والای انسان است.
عمل به دساتیر ،این کتاب نه تنها موجب وحدت ویکپارچگی مسلمانان رافراهم می سازد ، بلکه اعتماد کلیه انسانهای روی زمین را درخواست می نماید.
قرآن به عنوان تکیه گاه مسلمانان جهان وعامل اتحاد در وحدت مسلمانان بشمار میرود . این کتاب آسمانی نقطه قوت مسلمانان ونقطه ضعف وخار چشم دشمنان اسلام ومسلمانان بوده وخواهد بود.
«إِنَّهُمْ یكِیدُونَ كَیداً » (15 )(همانا ایشان تدبیر می سنجند تدبیر سنجیدنی ).
کسانی که قرآن و پیامبر را تکذیب می کنند سخت نیرنگ می ورزند تا با نیرنگ خودشان حق را شکست دهند و باطل را یاری کنند. خداوند می فرماید:
«وَأَكِیدُ كَیداً »(16 )( وتدبیر می سنجم تدبیر سنجیدنی ).من نیز برای اظهار حق و دور کردن باطلی که آورده اند تدبیر می نمایم. هرچند کافران این را ناپسند بدانند. و مشخص است که پیروز چه کسی است ، چرا که انسان بسی ناتوان تر و حقیرتر است از آن که خداوند توانمند و دانا را شکست دهد.
«فَمَهِّلِ الْكَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیداً » (17 ) ( پس به کافران مهلت بده، اندک زمانی آنانرا رها کن».مدت کمی به کافران مهلت بده که عذاب آن ها را فرا می گیرد. آنان سرانجام کارشان را خواهند دانست.
نقش تخم زن ومرد در جنین:
در آیه «یخْرُجُ مِن بَینِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ » موضوع بحث خلقت واز آنجمله موضوع جنین مورد بحث قرار گرفت:
جنین در لغت به معنای پوشاندن چیزی از حواس است وبه طفل که در شکم مادر ، از آن رو که پوشیده وپنهان است جنین گفته می شود .
در صحیحین حدیثی از حضرت انس رضی الله عنه روایت است که رسولالله صلی الله علیه وسلم فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَکَّلَ بِالرَّحِمِ مَلَکًا، یَقُولُ: یَا رَبِّ نُطْفَةٌ، یَا رَبِّ عَلَقَةٌ، یَا رَبِّ مُضْغَةٌ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَقْضِیَ خَلْقَهُ قَالَ: أَذَکَرٌ أَمْ أُنْثَی، شَقِیٌّ أَمْ سَعِیدٌ، فَمَا الرِّزْقُ وَالأَجَلُ ، فَیُکْتَبُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ».( بخاری (6595) و مسلم (2624).یعنی: خداوند فرشته را مأمور رحم زن حامله میکند و پس از استقرار نطفه فرشته میگوید: پروردگارا! نطفه است، پروردگار عَلَقه (خون بسته) است، پروردگارا مضغه (پاره گوشتی) است.
آنگاه که خداوند متعال اراده فرمود آن نطفه را خلق کند و بیافریند، فرشته عرض می کند: پروردگارا مرد است یا زن؟ بد بخت است یا سعادتمند؟ رزق او چیست؟ عمرش چقدر است؟ همه اینها را در زمانی که آن انسان در رحم مادر است فرشته مینویسد.
هر مرحله چهل روز طول میکشد؛ یعنی چهل روز نطفه، چهل روز علقه، و چهل روز سوم مرحله مضغه (یا تخلیق) گویند، و در انتهای مرحله مضغه ملائکه مامور نوشتن می گردد و از جنسیت نوزاد هم مطلع است.
عبد الله بن مسعود رضی الله عنه می گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «إِنَّ أَحَدَکُمْ یُجْمَعُ خَلْقُهُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِینَ یَوْمًا، ثُمَّ یَکُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذَلِکَ، ثُمَّ یَکُونُ مُضْغَةً مِثْلَ ذَلِکَ، ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ مَلَکًا فَیُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ کَلِمَاتٍ ..». (بخاری:3208).
یعنی: نطفه هر یک از شما مدت چهل روز در رحم مادر، جمع می شود. سپس تا چهل روز دیگر، به شکل خون بسته (علقه) در می آید. و بعد از چهل روز دیگر، به پاره گوشتی (مضغه)، تبدیل میشود. آنگاه، خداوند، فرشته ای را می فرستد و او را به نوشتن چهار چیز، مأمور می کند..
در انتهای مرحله مضغه است که تخلیق روی می دهد، به دلیل فرموده الله تعالی: « فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ» (سوره حج 5).یعنی: ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» (چیزی شبیه گوشت جویده شده)، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم).
مخلقه: یعنی پارهای از گوشت دارای صورت واضح، هیأت روشن و خلقت کامل؛ از چشم و دهان و دست و پا و غیره است.
پس در انتهای مرحله مضغه (که از روز هشتاد شروع می شود و تا صد و بیت روزه طول می کشد) اندک اندک شکل جنین ظاهر می گردد و جنسیت آن نیز به ملائکه مامور خبر داده می شود.
درحالیکه ظاهر آیه آنست که کسی جز الله تعالی جنسیت نوزاد را نمی داند، چنانکه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (سوره لقمان 34).
یعنی: آگاهی از زمان برپایی قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل میکند، و آنچه را که در رحمها(ی مادران) است میداند، و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست میآورد، و هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد؟ خداوند عالم و آگاه است.
حال با جمع بین این آیه و حدیث فوق الذکر نتیجه می گیریم که معنای آیه این است که:قبل از خلقت نوزاد (یعنی قبل از اتمام مرحله سوم یعنی مرحله تخلیق) ، این تنها خدا است که جنسیت او را می داند، ولی بعد از خلقتش (بعد از تخلیق) و بعد از آنکه به فرشته امر شد تا زمان اجل او را ثبت کند و جنسیت جنین به وی خبر داده شد، علم به جنسیت جنین دیگر جزو غیبیات نیست بلکه جزو عالم شهاده است، زیرا ملائکه مامور نیز از جنسیت نوزاد مطلع شده پس از حالت غیبی خارج شده، از اینرو انسان هم می تواند از طریق ابزارآلات پیشرفته جنسیت جنین را بعد از اتمام مرحله مضغه (چهار ماه) از شکل گیری لقاح بداند و لذا دانستن این امر توسط دستگاههای طبی تضادی با آیه قرآن ندارد.
امام ابن کثیر رحمه الله در تفسیر این آیه می نویسد: « جز خدای متعال کسی نمی داند که او چه چیزی می خواهد بیافریند، اما هرگاه به مذکر یا مونث بودن یا بدبخت یا خوشبخت بودن جنین امر کرد، ملائکه موکل او نیز به آن آگاه شده و همچنین (بعد از وی) هرکس دیگری از مخلوقاتش را که بخواهد آگاه می شود».
نکته دیگر اینکه: خدای متعال در آیه مذکور بطور عموم فرموده: « وَیَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ » یعنی: « و آنچه را که در رحمها(ی مادران) است میداند».
در این آیه مخصوصا به جنسیت جنین اشاره نکرده است؛ بلکه فرموده که از احوال جنین آگاه است، و مسلما دانستن جنسیت جنین تنها یکی از موارد احوال جنین است، اما دیگر موارد از قبیل:مقدار زمانی که جنین در شکم مادرش بسر خواهد برد، و مقدار حیاتش، و اعمال او، و مقدار رزقش، و شقاوت یا سعادت او نیز از دیگر مواردی است که داخل در عموم آیه می شود که تنها خداوند متعال از آن آگاهی دارد.
و اما در مورد جنسیت جنین:
جنین از ترکیب رشد یافته ی اسپرم مرد با تخمک زن حاصل می شود، یعنی هرگاه اسپرم مرد، تخمک زن را بارور کرد و لقاح صورت گرفت، این تخمک بارور شده به مرور شروع به تکثیر سلول و رشد می کند و به جنین تبدیل می شود، اما برای آنکه بدانیم که دختر یا پسر بودن جنین چگونه حاصل می شود نخست باید بدانیم که:
هر انسانی (چه زن یا مرد) دارای 23جفت از کروموزوم ها هستند که از بین این 23 جفت، فقط یک جفت آنها نقش تعیین کننده در جنسیت جنین دارد و به آن (Sex Pair) یا (زوج جنسی) گویند، ولی 22 جفت بقیه غیر جنسی هستند.
از طرفی دو نوع کروموزم (X) و (Y) وجود دارد، که (Y) کروموزم نر و (X) کروموزم ماده نام دارد، و این دو کروموزوم تعیین می کنند که آیا جنین مذکر خواهد شد یا مونث؟
اسپرم مردان حاوی دو نوع مختلف از کروموزوم می باشد: برخی از اسپرم ها دارای کروموزم (X) هستند و برخی دیگر دارای کروموزم (Y) هستند.
ولی تخمک زن تنها یک نوع کروموزم دارد و آن نیز کروموزم (X) است.
حال اگر از میان میلیونها اسپرمی که در منی مرد وجود دارد، یک اسپرم از نوع (X) با تخمک زن که همواره از نوع (X) است بارور شود، جنین حاصل دختر خواهد شد (Xx)، و اگر اسپرمی از نوع (Y) با تخمک زن بارور شود، جنین حاصل پسر خواهد شد (Xy).
بنابراین زوج جنسی زنان شامل دو کروموزم (Xx) و زوج جنسی مردها نیز شامل دو کروموزم (Xy) می باشد.
23 جفت از کروموزم های زن 22+ X + 22 + X = 44 + XX
23 جفت از کروموزم های مرد 22 + Y + 22 + X = 44 + XY
و باز نتیجه می شود که: هر زنی دارای یک زوج جنسی شامل دو کروموزم (Xx) و 22 جفت کروموزم غیر جنسی است، و هر مردی دارای یک زوج جنسی شامل دو کروموزم (Xy) و 22 جفت کروموزم غیر جنسی می باشد.
پس بر طبق مطالب گذشته در می یابیم که هرگاه اسپرم مرد از نوع (Y) موفق به بارور کردن تخمک زن شود، فرزند متولد شده به اذن الله تعالی پسر خواهد بود، و هرگاه اسپرم مرد از نوع (X) موفق به بارور کردن تخمک زن شود، فرزند متولد شده به اذن الله تعالی دختر می شود، بنابراین اسپرم مرد نقش تعیین کننده ای در جنسیت جنین دارد، و اگر تعداد اسپرمهای (Y) در منی مرد بیشتر باشد، به همان اندازه احتمال پسر بودن جنین بالاتر می رود، و بلعکس؛ اگر تعداد اسپرمهای از نوع کروموزم (X) در منی مرد بیشتر باشد، احتمال دختر بودن جنین بالاتر می رود، لذا پزشکان سعی می کنند تا از روشهای مختلف برای رسیدن به جنسیت مطلوب، درصد یکی از این اسپرمها را در منی مرد بالا ببرند، و یکی از این روشها بالا بردن حجم منی مرد است، چرا که ثابت شده هرقدر حجم منی مرد زیاد باشد چون اسپرم (Y) در آن بیشتر می شود، بنابراین احتمال اینکه جنین پسر باشد بالاتر می رود.
اسپرم از یک سر و یک دُم تشکیل یافته است که به طور کلی اندازه اسپرم های X اندکی بزرگتر از اسپرم های Y است و این تفاوت اندازه بر روی سرعت حرکت اسپرم ها تأثیر می گذارد چنانچه سرعت حرکت اسپرمهای Yبیشتر از اسپرمهای X است که متعاقباً بر روی جنسیت فرزند تأثیر دارد.
اما باید متوجه یک نکته مهم بود که این تنها نوع اسپرمهای مرد نیست که در تعیین جنسیت جنین تاثیر دارد، چرا که بار الکتریکی روی سطح تخمک و سطح یونی موجود در اطراف تخمک می تواند تا حدودی در جذب اسپرماتوزوئید X و Y نقش داشته باشد.
ما مسلمانان به قرآن عظیم الشان واحادیث نبوی ایمان راسخ و جازم داریم و هرآنچه که آنها بگویند بدون چون و چرا آنرا تصدیق کرده و ایمان می آوریم، حال چه با عقل و فطرت ملحدان جور باشد یا نباشد، و چه با علم خام و ناقص بشری سازگار باشد یا نباشد، چه علم روز آنرا اثبات کرده باشد و یا هنوز کشف نکرده باشد..
چرا که خداوند متعال خود خالق انسان و دیگر مخلوقاتش است و بدون تردید خالق بهتر و بیشتر از هرکس دیگری با خصوصیات مخلوقش علم و آگاهی دارد، بنابراین علم خداوند به خصوصیات جسمی انسانها کامل است و نقصی در آن نیست و هرآنچه در مورد مخلوقاتش بگوید درست و دقیق است، و همینطور پیامبرش نیز از طریق وحی با خداوند متعال در ارتباط است و لذا هرآنچه او بگوید باز مقبول و صحیح است و او بدون اذن الله تعالی حکم نمی کند، بنابراین واقعیت و حقیقت همانست که آنها می گویند و اگر علم با آن سازگار بود این نشانه اینست که آن علم به حقیقت دست یافته و اگر گفته های خدا و رسول در ظاهر با علم روز سازگار نبود، پس باید بدانیم که یا علم هنوز به آن حد بلوغ و تکامل نرسیده که بتواند آن حقیقت را کشف کند و یا آنکه آنچه که علم بر خلاف کلام خدا و رسول می گوید علمی نادرست و اشتباه است، کما اینکه می بینیم در بسیاری از فرضیه های علمی که در چندین دهه جزو ثوابت علمی محسوب می شدند در دنیای امروز رد می شوند و فرضیه جدید ارائه می شود، پس این علم است که با معیار کتاب و سنت سنجیده می شود نه اینکه کلام خدا و رسولش را با علم بسنجیم !
در هر حال ما ایمان راسخ داریم که کلام خدا و رسول الله صلی الله علیه وسلم عین حقیقت هستند و هیچ تضادی با واقعیت علمی ندارند، مگر آنکه علمی ناقص یا نادرست باشد و کسی بخواهد با آن مقایسه کند. مهم برای ما مسلمانان فقط کلام خدا و رسولش است، بعد از آن می گوییم: « سمعنا و اطعنا و آمنا» یعنی : شنیدیم و اطاعت کردیم و ایمان آوردیم.
و کسی که اینگونه نباشد یا فردی منافق است و یا شخصی ضعیف الایمان و جاهل است که هنوز با معنای ایمان به خدا و دینش آگاهی ندارد!
صدق الله العظیم و صدق رسوله نبی الکریم.
فهرست:
معلومات مؤجز
اسباب نزول
آشنایی با سوره
ترجمه مؤجز
تفسیر مؤجز
نقش تخم زن ومرد در جنین
و اما در مورد جنسیت جنین
منابع ومواخذ:
- شرح الدروس المهمة لعامة الأمة. نویسنده: شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز رحمه الله.
- تفسیر راستین تألیف علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
- تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم (تالیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول علامه جلال الدین سیوطی ترجمه از عبد الکریم ارشد فاریابی
- تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص هروی
-فیض الباری شرح صیح البخاری داکتر عبد الرحیم فیروز هروی
- تفسیر طبری - امام المفسرین
- تفسیر المیزان
- تفسیر پرتوی از قران
- تفسیر القرآن الکریم - ابن کثیر (متوفی سال 774 هـ)
- امام سیوطی کتاب »اسباب النزول »
- تفسیر انوارالقرآن تآلیف عبد الروف مخلص
- مفردات الفاظ القرآن،از راغب اصفانی
- جلوه های از اسرار قرآن حکمتیار
- تفسیرمعارف القران مولف حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور
- تفسیر فی ظلال القرآن/ سید قطب (متوفی سال 1387 هـ)
- تفسیر نور تألیف دکتر مصطفی خرّم دل
- تفسیر کابلی (تالیف :شیخ محمود الحسن دیوبندی مترجم : هیاتی از علمای افغانستان )
- صحیح مسلم
- صحیح البخاری
برای مشاهده دیگر تفاسیر بر روی سوره های زیر کلیک کنید.
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .