تفسيراحمد سوره تکویر
تتبع و نگارش : الحاج امين الدين «سعيدي – سعيد افغاني»
مهتمم و ديزاين: الحاج سليم عابد «پيمان»
سوره التكوير
اين سوره در » مكه » نازل شده و داراى 29 آيه است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴿١﴾وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ﴿٢﴾وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ﴿٣﴾وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ﴿٤﴾وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ﴿٥﴾وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ﴿٦﴾وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ﴿٧﴾وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ﴿٨﴾بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ﴿٩﴾وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ﴿١٠﴾ وَإِذَا السَّمَاءُ کُشِطَتْ﴿١١﴾وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ﴿١٢﴾وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ﴿١٣﴾عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴿١٤﴾فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ﴿١٥﴾الْجَوَارِ الْکُنَّسِ ﴿١٦﴾وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ﴿١٧﴾وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ﴿١٨﴾إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ﴿١٩﴾ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ﴿٢٠﴾مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ﴿٢١﴾وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ﴿٢٢﴾وَلَقَدْ رَآهُ بِالأفُقِ الْمُبِینِ﴿٢٣﴾وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ﴿٢٤﴾وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ﴿٢٥﴾ فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴿٢٦﴾إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ﴿٢٧﴾لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ﴿٢٨﴾وَمَا تَشَاءُونَ إِلا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ﴿٢٩﴾
برای دانلود نسخه pdf اینجا کلیک کنید.
معلومات مؤجز :
نام این سوره «التکویر»، یعنی « برخود پیچیدن » است، که از آیهٔ اول این سوره گرفته شده است. این سوره در مکهٔ مکرمه نازل شده و از جمله سورهای مکی میباشد.
سوره تکویر دارای (1) رکوع ، (29) بیست ونه آیت، (104 ) یکصدو وچهار کلمه، (426 ) چهارصدو وبیست وشش حرف و ( 219 ) دوصدو نوزده نقطه می باشد.
آشنایی باسوره:
این سوره با جملات، کوتاه ولی قاطع، جالب، دارای قیافه وهماهنگ با مضامین سوره، بخش اول سوره در باره حالت ابتدایی قیامت و تاریک شدن همه منظومه های شمسی ودر هم ریختن همه چیز وفروپاشی نظام موجود هستی بحث می کند، سپس به موضوع بر خاستن انسانها از قبرها وگروه گروه بسوی خدا شتافتن را ترسیم نموده ، محاسبه ا ی را به نمایش می گذارد واز شنعیترین گناه زمان جاهلیت ، دختران را زنده بگور کرد، یاد اور شده ، صحنه های جنت وجهنم را رقم می زند که با مشاهده آن انسان خودرا درک می کند که چه چیزی را در این دو اقامتگاه نهانی برای خود فراهم کرده است ، سپس با ارائه شواهدی از گستردهء این هستی به حقانیت پیا م اورش استناد نموده ، به مخاطبین دعوت اذعان می کند که اگر پیام این دعوتگر را با پیام دیگران مقایسه کنید وسپس در باره آن قضاوت نمائید ، حتمآ به حقانیت آن پی می برید.
وجه تسمیـه :
طوریکه در فوق یاداور شدیم: این سوره بهسبب افتتاح وآغاز با این فرموده پروردگار با عظمت « إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ » «تكویر» نامیده شد.
تكویر: در هم پیچیدن آفتاب و سپس افگندن و محو كردن روشنی آن است.
فضیلت آن :
در حدیث شریف به روایت ابنعمر رضیالله عنهما آمده است كه رسول الله صلّی الله علیه و سلّم فرمودند: «هر كس دوست دارد كه بهسوی روز قیامت بنگرد چنانكه گویی آن را به چشم سر میبیند پس باید سورههای:« إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ، إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ و إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ » را بخواند .
فضیلت تلاوت این سوره :
در حدیثى از پیغمبراكرم صلی الله علیه وسلم مى خوانیم : « كسى كه سوره اذا الشمس كورت را بخواند خداوند او را از رسوائى در آن هنگام كه نامه عملش گشوده مى شود حفظ مى كند».
در حـدیـث دیگرى مى خوانیم كه به پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم گفتند: چرا این قدر زودآثار پیرى در شما نمایان گشته ؟.
فرمود: « سوره هود، واقعه ، مرسلات ، عم ، و اذا الشمس كورت ، مرا پیر كرد» زیرا آن چنان حوادث هولناك قیامت در اینها ترسیم شده است كه هر انسان بیدارى را گرفتار پیرى زودرس مى كند.
تـعـبـیـراتـى كه در روایات بالا آمده به خوبى نشان مى دهد كه منظور تلاوتى است كه سرچشمه آگاهى و ایمان و عمل باشد.
ترجمه مؤجـز :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام الله بخشنده مهربان
«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ » (1) در آن هنگام كه آفتاب در هم پیچیده شود،
«وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ »(2) و در آن هنگام كه ستارگان بىفروغ شوند،
«وَإِذَا الْجِبَالُ سُیرَتْ »(3) و در آن هنگام كه كوهها به حركت درآیند،
«وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ »(4) و در آن هنگام كه باارزشترین اموال به دست فراموشى سپرده شود،
«وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ »(5) و در آن هنگام كه وحوش (حیوانات )جمع شوند،
«وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ »(6) و در آن هنگام كه دریاها برافروخته شوند،
«وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ »(7) و در آن هنگام كه هر كس با همسان خود قرین گردد،
«وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ » (8) و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود
« بِأَی ذَنبٍ قُتِلَتْ » (9) به كدامین گناه كشته شدند؟!
«وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ »(10) و در آن هنگام كه نامههاى اعمال گشوده شود،
«وَإِذَا السَّمَاء كُشِطَتْ »(11) و در آن هنگام كه پرده از روى آسمان برگرفته شود،
«وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ »(12) و در آن هنگام كه دوزخ شعلهور گردد،
«وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ »(13) و در آن هنگام كه بهشت نزدیك شود،
«عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ »(14) (بلی در آن هنگام) هر كس مىداند چه چیزى را آماده كرده است!
«فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ »(15) سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند،
«الْجَوَارِ الْكُنَّسِ »(16) حركت مىكنند و از دیدهها پنهان مىشوند،
«وَاللَّیلِ إِذَا عَسْعَسَ (17)و قسم به شب، هنگامى كه پشت كند و به آخر رسد،
«وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» (18) و به صبح، هنگامى كه تنفس كند،
«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیمٍ »(19) كه این (قرآن) كلام فرستاده بزرگوارى است ( جبرئیل امین)
«ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَكِینٍ »(20) كه صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والائى دارد!
«مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ »(21) در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است!
«وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ »(22) و مصاحب شما ( پیامبر) دیوانه نیست!
«وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ »(23) او (جبرئیل) را در افق روشن دیده است!
«وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیبِ بِضَنِینٍ »(24) و او نسبت به آنچه از طریق وحى دریافت داشته بخل ندارد!
«وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیطَانٍ رَجِیمٍ »(25) این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست!
«فَأَینَ تَذْهَبُونَ »(26) پس به كجا مىروید؟!
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ »(27)این قرآن چیزى جز تذكرى براى جهانیان نیست،
«لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن یسْتَقِیمَ »(28) براى كسى از شما كه بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد!
«وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ »(29) و شما اراده نمىكنید مگر اینكه خداوند(پروردگار جهانیان) اراده كند و بخواهد!
محتوا سوره :
این سوره در قدم اول سرزنش وملامت افرادی است كه بر اساس یك سری مطالب موهوم بر یكدیگر تفاخر می كردند. وبصورت کل محتواى این سوره را عمدتآ دو محور اساسی را مورد بحث قرار داده است :
1 ـ آیات آغاز این سوره بیانگر نشانه هائى از قیامت و دگرگونیهاى عظیم درپایان این جهان و آغاز رستاخیز است .
2 ـ بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تاثیرش در نفوس انسانى سخن مى گوید، و این قسمت با سوگندهاى بیداركننده و پرمحتوایى همراه است .
سیاق های سوره تکویر:
اگرمحتوی آیات از آیه ( ۱ تا ۱۴ ) ملاحظه شود : موضعات هشدار و انذار ، آگاهی انسان از دستاورد خود در روز قیامت مورد بحث قرار گرفته است .
ودر آن تذکر داده شده که :نظام عادی عالم بر چیده می شود و نظام تعیین سرنوشت بر اساس دستاوردهای خود جای آن را می گیرد.«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ »(١)وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ (٢) وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ (٣) وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ (۴) وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (۵) وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ (۶) وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ (٧) وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ (٨) بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (٩) وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ (١٠) وَإِذَا السَّمَاءُ کُشِطَتْ (١١) وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ (١٢) وَإِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ (١٣) عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ (١۴)»
هکذا از آیه ۱۵ تا ۲۹ – از سخن وحی دوری نکنید و متذکر آن شوید :
آگاهی انسان از دستاورد خود در روز قیامت ، سخن فرشته امین وحی است و رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را از جنیان و شیاطین دریافت نکرده است ، پس چرا از آن دوری می کنید ؟ به جای دوری کردن ، متذکر آن شوید.« فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (١۵) الْجَوَارِ الْکُنَّسِ (١۶) وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ (١٧) وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (١٨) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ (١٩) ذِی قُوَّهٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ (٢٠) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ (٢١) وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (٢٢) وَلَقَدْ رَآهُ بِالأفُقِ الْمُبِینِ (٢٣) وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ (٢۴) وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ (٢۵) فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ (٢۶) إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ (٢٧) لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ (٢٨) وَمَا تَشَاءُونَ إِلا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (٢٩) ».
نکات اخلاقی و اجتماعی سوره تکویر:
1- دفاع از مظلوم، اسلام و کفر ندارد.با اینکه دختران زنده به گورشده مسلمان نبودند ، ولی قرآن از حق آنان دفاع می کند با نوع پرسش خاص که الله از فاعل جرم ( و اذا المؤوده سئلت)
2- با سوأل، وجدان ها را بیدار کنید ( بای ذنب قُتلت)
3- کرامت و بزرگواری، توانایی و مکنت ، داشتن نیروهای فرمان بر و امانت داری ازشرایط لازم برای پیام رسانی و ارشاد است ( کریم ، ذی قوه ، مکین ، مطاع ، امین)
4- گاهی باید تهمت ها را بی جواب نگذاشت و پاسخ داد ( و ما صاحبکم بمجنون)
5- در شیوه تبلیغ، تذکر آری ولی اجبار نه (ذکر للعالمین لمن شاء منکم ان یستقیم)
6- انسان ، نه بی اراده است و نه خود مختار . « و ما تشاؤن الا ان یشاءالله»
7- چون خداوند رب العالمین است و بر همه امور تسلط دارد ، پس خواست انسان نیز مشروط به خواست اوست . « و ما تشاؤن الا ان یشاء الله رب العالمین»
تفسیر سوره تکویـر:
«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ » (1) (هنگامیکه آفتاب درهم پیچیده شود) و مانند پیچیدن دستار و جمع كردن لباس فراهم آورده شود سپس به عنوان اعلامی بر ویرانی جهان، پرتاب گردد.
حسن بصری در تفسیر خویش می نویسد: که «کورت » از تکویر مشتق است که به معنای بی نور بودن می آید، وبه معنای اند ختن وافکندن نیز می آید که بیع بن خخثیم چنین تفسیر نموده است ، که مقصود از آن این است که آفتاب در در بحر انداخته می شود ، ودر اثر حرارت آن کلیه بحر ها ودریا آتش می گیرند ، در میان این دو تفسیر هیچگونه تعارضی وجود ندارد ، بدین شکل که اول نور آفتاب سلب گردد وسپس به بحر انداخته شود.
در صحیح بخاری از حضرت ابو هریره (رض) روایت است ، که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود : آفتاب وماه در روز قیامت به بحر انداخته می شوند ، ودر مسند بزاز آمده است که در جهنم انداخته می شود ، ابن ابی حاتم وابن ابی الدنیا وابو الشیخ نسبت به این آیات چنین نقل کرده اند ، که خداوند در روز قیامت ماه وآفتاب وتمام ستارگان را به به بحر می اندازد ، وسپس بر آن باد تندی می وزد که در آثر آن تمام دریا ها آتش می گیرند، وبدین شکل این هم صحیح است که آفتاب وماه به دریا وبحر انداخته می شوند ، واین نیز درست است که به جهنم انداخته می شوند ، زیرا کلیه ای دریا ها در آن هنگام جهنم قرار می گیرند . ( مستفاد من المظهری والقرطبی ) .
مفسیرین در تفسیر: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ » می افزایند که : نور آفتاب که اکنون در همه جا ساطع است ، تا دور دور را فراگرفته ومیلونها میل دور تر می تابد ، با فرا رسیدن قیامت ، نور گسترده آفتاب ، منقبض گردیده برخود می پیچد واز دیده ها پنهان می شود.
افتاب که منظومه در خشان وتابانیست به تدریج به سردی می گراید ، گرمایی وروشنایی اش را از دست میدهد وبه ستاره تاریک وسردی تبدیل می شود ، همچنان که زمین پس از جدا شدن ازآفتاب وسایر منظومه ها ، نخست گرم وآتشین وروشن ودر خشان بود ، بتدریج به سردی گرائید وبه جرم سرد وتاریکی تبدیل شد که اکنون نور وحرارتش را از آفتاب می گیرد ، فقط در عمق سینه ودر ژرفای دل خود حرارتش را حفط کرده وهمه چیز در درونش در حالت مذاب وغلیان ، ولی سطح بیرونی اش سرد وتاریک ، آفتاب نیز با مرور زمان به این سرنوشت مبتلا خواهد شد.
«وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ»(2) (و هنگامیکه ستارگان تیره گردند). و نور آنها از میان برود. یا «انكدار» آنها به معنی فروافتادن، پراكنده شدن و بهپایان رسیدن عمر آنهاست.
با فرا رسیدن روز قیامت وخاموش شدن مشعل تابان ودر خشان آفتاب ، ستاره ها تیر وتاریک می شوند ، تعداد کثیر از ستارگان که روشن معلوم می شوند در اصل تلریک هستند نور وروشنایی خویش را از منابع دیگری به عاریت گرفته اند .
« وَإِذَا الْجِبَالُ سُیرَتْ »(3) (و آن وقت که کوه ها چون ریگ به حرکت درآیند و سپس چون پشم رنگین به هوا روند. آن هنگام تغییر می کنند و به غباری پراکنده تبدیل می شوند از جای خود برکنده می شوند.
« وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ »(4) (در آن روز مردم گرانبهاترین اموال خود را که در همه اوقات مواظب آن بودند رها می کنند چون چیزی آمده که آن اموال گرانبها را از یادشان برده است )
عشار: شتران رام و مهار كردهای هستند كه فرزندان آنها در شكم آنهاست. این گونه شتران به این دلیل به یادآوری مخصوص شدند زیرا نفیسترین و گرامیترین اموال در نزد اعراب میباشند.
عطلت: یعنی همینگونه رها کردند و بدون شتربان وا نهاده شوند؛ به سبب خوف وهراس عظیمی كه مردم در روز قیامت مشاهده میكنند.
این آیه دلیل بر آن است كه شتران نیز مانند حیوانات دیگر برانگیخته میشوند.
«وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ »(5) (و هنگامیکه حیوانات وحشی در روز قیامت گرد آورده شوند).یعنی: جانوران وحشی و درندگان و جانوران بیابانی در روز قیامت حشر میشوند تا از برخی از آنها برای برخیدیگرقصاص گرفته شود، سپس به خاك تبدیل میگردند. بهقولی: حشر آنها، مرگآنهاست.
« وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ »(6) ( و هنگامیکه ابحار (مانند آتش) افروخته شوند).
و به آتشی شعلهور و زبانهكش تبدیل شوند. البته بعید نیست كه مراد انفجار مواد مذاب آتشفشانی اندرون زمین بر اثر انفجار و زلزلههای عظیم آن باشد چنانكه بعضی از مفسران همچون الوسی بر این نظرند. ابیبنكعب میگوید: «در اثنایی كه مردم در بازارهای خویش به سر میبرند، بناگاه نور آفتاب محو میشود و در اثنایی كه آنان در این حالتاند، بناگاه كوهها از جا بركنده شده و بر روی زمین میافتند پس، از آن حركت و اضطراب عظیمی پدید میآید در این هنگام جنیان وحشتزده بهسوی انسیان روی میآورند و انسیان بهسوی جنیان و چهارپایان و مرغان و درندگان همه درهم می آمیزند».
« وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»(7) «و آنگاه كه جانها قرین همدیگر شوند» یعنی: جانهای مؤمنان با حور عین جفت گردانیده میشوند و جانهای كافران با شیاطین. یا ارواح با اجساد جمع میشوند.
حسن بصری در معنای آن میگوید: «هر كس به گروه خویش ملحق میشود؛ یهود با یهود، نصاری با نصاری، مجوس با مجوس، منافقان با منافقان و همینگونه مؤمنان با مؤمنان پس هر كس با همكیش و همآیین خود پیوند داده میشود».
« النُّفُوسُ » : جمع نَفْس ، جانها و روانها .
« زُوِّجَتْ » : جفت اصل خود گردانده شد ، و به منشأ خویش ، یعنی بدن درآورده شد .
این آیه بیانگر این مطلب است كه پس از مرگِ انسانها ، جانها از پیكرها جدا میگردند و به گونه مستقلّی بسر میبرند ، و پیكرها به خاكها تبدیل و جذب عناصر دیگر میشوند و شكلها و صورتهای تركیبی جدیدی را پیدا میكنند ، با نفخه دوم صور و به فرمان ربّ غفور ، بار دیگر روانها وارد كالبدهای خود میگردند ، و چشم به جهان نو میگشایند و تا ابد به گونه شگفتی زندگی مینمایند .
« وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ »(8) (و هنگامیکه از دختر زنده بهگور شده پرسیده شود).
«بِأَی ذَنبٍ قُتِلَتْ » (9 ) (به کدامین گناه کشته شده است؟).
طوریکه اطلاع دارید تعداد از اعراب ها در دوران جاهلیت ،از سبب عار ویاهم از بیم فقر و نیازمندی دختران خویش را بعد از تولدشان زنده به گور میكردند چرا كه آنان را سربار و مایه ننگ و عار خود میدانستند.
بنابر همین عادت جاهلانه شان بود که پروردگاربا عظمت به این اشخاص انظار داد که ، قاتلان دختران را كه بیهیچ گناهی كشته شدهاند، به محاكمه میكشاند و از علت آن دختران که زنده به گور شده اند ه میپرسد كه بهكدامین گناه كشته شدهاند؟ پاسخ آن دختران این است: بی هیچ گناهی زنده به گور شدهایم! و در اینجاست كه روی حساب با قاتلان است.
این آیه دلیل بر آن است كه اطفال مشركان عذاب نمیشوند زیرا عذاب در برابر گناه است. اطفال به جنت می روند.
فضیلت دختران :
فضیلت دختران چیز پنهانی نیست؛ همانها مادران و خواهران و همسران هستند، و آنها نصف جامعه را تشکیل می دهند و نصف دیگرنیز از آنها زاده می شوند، گویا کل مجتمع هستند. نگاه کنید به : «تحفة المولود فی أحکام المولود» ابن القیم (صفحه 16).
و از جمله چیزهایی که دلالت بر فضیلت دختران می کند؛ اینست که الله عزوجل دختر را هبه ای (برای والدین) نامبرده و آنان را در این آیه بر پسر مقدم گردانده است : «یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَن یَشَاء الذُّکُورَ» (سوره شوری 49). یعنی : «خداوند به هر کس اراده کند دختر میبخشد و به هر کس بخواهد پسر».
و همچنین رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی فضیلت آنان را بیان نموده و احسان و نیکوکاری را در حق آنان تشویق می کند، چنانکه می فرماید : « مَنِ ابْتُلِیَ مِنْ هَذِهِ البَنَاتِ بِشَیْءٍ فَأَحْسَنَ إِلَیْهِنَّ کُنَّ لَهُ سِتْراً من النَّارِ» بخاری (1418) ومسلم (2629).
یعنی : «هر کس که خداوند وی را به وسیله چند دختر، مورد آزمایش قرار دهد (صاحب دختر شود و آنها را درست تربیت کند) و با ایشان به نیکویی رفتار کند، برایش سپری در برابر آتش دوزخ، خواهند شد».(برگرفته از کتاب : « الإیمان بالقضاء بالقدر» محمد بن إبراهیم الحمد صفحه 160.)
بهانهٔزنده به گور کردن دختران:
طوریکه در فوق هم تذکر دادیم در فرهنگ جاهلی عرب، عزت و افتخار را در داشتن فرزندان پسر میدانست و نگهداری دختران را مایه ننگ و به همین دلیل آنها را می کشتند. قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ»؛( سوره نحل آیه 58 ) و چون یکى از آنان را به (تولد) دختر بشارت دهند (از فرط غیظ و غضب) روی های شان سیاه گردد، در حالىکه خشم گلویش را مى فشارد.
«یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»؛( سوره نحل آیه 59 ) از بدى بشارتى که به او داده شده از میان قبیله خود متوارى شود (و نمىداند) آیا او را با سرافکندگى نگاه دارد یا (زنده) در زیر خاکش نهان سازد. هان، بد قضاوتى مىکنند.
قرآن عظیم الشان می فرماید : در زمان جاهلیت عرب وقتى براى ایشان خبر مى آوردند که دختردار شدید از خشم سیاه مىشدند، و از بدى خبرى که به آنان داده شد و از فشار افکار عمومى که آنرا بد مىپنداشتند پنهان گشته، به فکر فرو مىرفتند که آیا این نوزاد دختر را نگه دارند و ذلت و خوارى دختر دارى را تحمل کنند و یا هم زنده به گور شان سازند ،همچنانکه عادت اکثرشان در باره دختران متولد شده این بود.
مفسرین در مورد زنده به گور کردن دختران در زمان جاهلیت دلایل ذیل را عمده می شمارند :
1- دختران نقشی در اقتصاد و تولید نداشته و بار زندگى بودند؛ لذا قرآن میفرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ...»، (سوره انعام آیه 151 ) و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزى مىدهیم.
2- در زمان جاهلیت معمولاً میان قبائل عرب جنگ و درگیری بود و سرنوشت و بقای قبیله در این جنگها رقم میخورد؛ لذا آنان برای این نبردها فرزندان شجاع و دلیر می خواستند، و این از عهده زنان و دختران خارج بود.
3- در جنگها، دختران اسیر میشدند و مورد تجاوز دشمن قرار مىگرفتند؛ از اینرو برای آنکه دچار چنین مشکلی نشوند، خود آنها را زنده به گور میکردند.
اصطلاح دوران جاهلیت :
دوران جاهلیت از مفاهیم مصطلح در اسلام و نامی است که به حالت فکری مردم عرب قبل از ظهور دین مقدس اسلام داده شدهاست. این اصطلاح در قرآن هست اگر چه تفسیرهای متفاوتی از آن شدهاست.
سیرت نویسان و محقیقین نیز در برخی از نوشته خویش این کلمه را برای اشاره به جامعه عربستان قبل ازاسلام بکار میبرند. دردوران جاهلیت مردم شبه جزیره عربستان سعودی بت پرست بودند ، وبرای تعداد کثیری از بت ها مصروف عبادت بودند، و برایش قربانی می نمودند ، با ظهور دین مقدس اسلام آئین بت پرستی برچیده شد.
به طور کلی، آغاز و پایان دوران معروف به جاهلیت مورد اختلاف دانشمندان اسلامی است. برخی آنرا فاصله میان نوح وادریس ، وبرخی از علماء فاصله میان زمان موسی وعیسی دانسته اند ، وبرخی دیگری دوران جاهلیت را عصرعیسی علیه السلام تا محمد صلی الله علیه وسلم پنداشتهاند. به هر صورت پایان این زمان را گاه ظهور محمدصلی الله علیه وسلم و گاه فتح مکه میدانند :(مراجعه شود به کتاب راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، صفحه ۱۶. )
« وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ » ( 10) (و هنگامی که نامه های اعمال که هر بد و نیکی در آن نوشته شده گشوده می شوند و هریک به صاحب آن داده می شود. پس برخی نامه اعمالشان را به دست راستشان گرفته اند و برخی نامه اعمال را در دست چپ یا پشت سر گرفته اند.)
« وَإِذَا السَّمَاء كُشِطَتْ »(11) (و هنگامیکه آسمان (مانند پوست حیوان) برکنده شود).یعنی: پارهپاره گردیده و از جا بركنده شود چنانكه سقف از خانه و پوست از تن گوسفند کشیده میشود.
«وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ »(12) (و هنگامیکه دوزخ برافروخته و شعلهور شود). برای دشمنان الله به فروزشی سخت. قتاده میگوید: «دوزخ را خشم الله و گناهان بنیآدم برافروخته میگرداند».
«وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ » (13) (و هنگامی که بهشت برای پرهیزگاران نزدیک آورده می شود.)
«عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ » (14)(هرکس آنچه را که آماده ساخته است میداند).
یعنی: چون آن امور یاد شده واقع شود، در آن هنگام هر كس با گشودن نامههای اعمال خود میداند كه از خیر یا شرچه آماده كرده است.
در حدیث شریف به روایت عدیبنحاتم آمده است كه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: « عَنْ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ رضي الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا سَيُكَلِّمُهُ رَبُّهُ، لَيْسَ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ تُرْجُمَانٌ فَيَنْظُرُ أَيْمَنَ منه، فلا يرى إلا ما قدم، وينطر أشأم مِنْهُ، فَلَا يَرَى إِلَّا مَا قَدَّمَ، وَيَنْظُرُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَا يَرَى إِلَّا النَّارَ تِلْقَاءَ وَجْهِهِ، فَاتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ، فَمَنْ لم يجد فبكلمة طيبة» . متفق عليه. »( »( هیچ كس از شما نیست مگر اینكه خداوند متعال بهزودی با او سخن میگوید به طوری كه میان او و میان خداوند ترجمانی نیست پس به جانب راست خویش مینگرد و جز آنچه را كه (از اعمال) پیش فرستاده است، نمیبیند و به جانب چپ خویش مینگرد پس جز آنچه را كه پیش از خود (از اعمال) فرستاده است، نمیبیند آنگاه آتش به اوروی میآورد. پس هر كس از شما كه میتواند از آتش بپرهیزد ـ ولو با دادن پارهای از خرمایی ـ ،اگرتوانمندی صدقه خرما را نداشتید با سخن نیکو خود را ازآتش دوزخ نجات دهیدـ ».
وقتی این امور وحشتناک اتفاق افتاد مردم مشخص می گردند و هرکس می داند که برای آخرت خود چه تحفه ای اورده اند ،و خوب و بدی را که انجام داده می داند . چون در روز قیامت آفتاب درهم پیچیده می شود و ماه بی نور می گردد و آفتاب و ماه در آتش انداخته می شوند.
حشر حیوانات درروز قیامت :
مفسرین مطابق آیات قرآنی واحادیثی نبوی می نویسند که : حیوانات نیز دارای روح هستند در روز محشر زنده می شوند ومورد حشر قرار می گیرند، ولی بعدا دوباره نابود می شوند و بهشت و جهنم فقط مخصوص انسان و جن است.در قرآن عظیم الشان آمده است که :«وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ » (سوره انعام 38)
( یعنی: هیچ جنبندهای در زمین نیست و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند مگر آنکه آنها (نیز) گروههایی مانند شما هستند ما هیچ چیزی را در کتاب (لوح محفوظ) فروگذار نکردهایم سپس (همه) به سوی پروردگارشان محشور خواهند گردید. )
و نیز می فرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِن دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَی جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاء قَدِیرٌ » (سوره شوری 29.)( یعنی: از نشانههای ( قدرت) اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از ( انواع) جنبنده در میان آن دو پراگنده است و او هرگاه بخواهد بر گردآوردن آنان تواناست.)
شیخ الاسلام ابن تیمیه با استناد به این دو آیه می گوید: حیوانات ؛همه حشر می شوند چنانکه کتاب و سنت بر آن دلالت دارد. (مجموع الفتاوی 4/248 .)
و چنان که درحدیث صحیح آمده: « إِنَّ اللهَ لَیَقتَصُّ لِلشَّاةِ الْجَلْحَاءِ مِنْ الشَّاةِ الْقَرْنَاءِ» (مسلم 2582 )(الله تعالی قصاص گوسفند بی شاخ را از گوسفند شاخدار می گیرد.)و این دلیل بر حشر شدن حیوانات است.
امام نووی با استناد به حدیث فوق می گوید: این حدیث بر حشر حیوانات در قیامت تصریح دارد،و بازگشت آنها همانند بازگشت انسانها در قیامت،چنانکه الله تعالی می فرماید:« وَإِذَا الْوُحُوش حُشِرَتْ » یعنی : سوگند به روزیکه در آن حیوانات حشر می شوند.
و علما می گویند: مجازات و عقوبت شرط بازگشت و حشر (آنها) نیست و منظور از قصاص در حدیث فوق،قصاص تکلیف نیست،بلکه قصاص بعنوان مقابله بمثل است.
«فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ »(15) (سوگند به ستارگانی که واپس میروند).
« فَلآ أُقْسِمُ » : ( برای تفصیل مراجعه آن شود به سوره : واقعه / 75 ، سوره حاقّه / 38 ، سوره معارج / 40 ، سوره قیامه / 1 و 2 ) .
« الْخُنَّسِ » : جمع خانِس ، واپس روندگان . واپس ماندگان . مراد همه ستارگان است كه با طلوع آفتاب ، از دیدگان ما انسانها ، انگار خویشتن را واپس میكشند ، و به درون لانههای خود میخزند
« الْجَوَارِ الْكُنَّسِ » (16) (ستارگان) سیّارِ نهان شونده). حركت مىكنند و از دیدهها پنهان مىشوند،
« الْجَوارِی » : جمع جاریه ، روندگان . سیارگان . در رسمالخطّ قرآنی یاء آن برای تخفیف حذف شده است . « الْكُنَّسِ » : جمع كانِس ، پنهان شونده .
«وَاللَّیلِ إِذَا عَسْعَسَ » (17 ) (و سوگند می خورم به شب چون روی بیاورد. و گفته شده که «عسعس» به معنی «پشت کننده» می باشد.)
مفسرین می نویسند که :«عسعس اللیل». از الفاظ اضداد است.و ابنكثیر در تفسیر خویش که : (معنای روی آوردن در اینجا مناسبتر مینماید».).
« وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ » (18) (و به صبح وقتی که نشانه های آن آشکار می گردد و روشنایی اش به تدریج سیاهی شب را بشکافد تا این که کامل می گردد و آفتاب طلوع می کند. این ها نشانه های بزرگی هستند که خداوند برای بزرگی و شکوه و محفوظ بودن قرآن از هر شیطان رانده شده ای به آنها قسم خورده است. ).
« تَنَفَّسَ » : نفس كشید . دمیدن گرفت . انگار صبح شخصی است كه از فشار غم رها و نفَس راحتی میكشد . مراد روشن شدن است ( مراجعه شود سوره : مدّثّر / 34 ) .
«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیمٍ» (19 ) (بی گمان قرآن برخوانده ی فرستاده بزرگواری است و او جبرئیل علیه السلام است که قرآن را از سوی خدا نازل کرده است، همان طوری که خداوند متعال می فرماید:
«ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَكِینٍ » (20 ) او نیرومند است و نزد خداوندِ صاحب عرش دارای منزلت والائی است».
»مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ » (21 ) « مُطَاعٍ » : فرمانروا . اطاعت شونده . « ثَمَّ » : آنجا . مراد عالم بالا و ملكوت اعلی است كه اصل آن را الله میداند و بس .
در ملکوت اعلی از جبرئیل اطاعت می شود چون او از فرشتگان مقّرب است و از نظر و فرمانش فرمانبرداری می شود. و امانتدار است و هرچه را به او فرمان دهند بدون کم و کاست و بدون این که از حدودی که برایش مقرر شده است پارا فراتر بگذارد آن را انجام می دهد. این ها همه بر شرافت و عظمت قرآن در پیشگاه خداوند دلالت می نمایند.
خداوند قرآن را با این فرشته بزرگوار که دارای این چنین صفات کاملی می باشد فرستاده است. و عادت بر این است که پادشاهان کسانی را که برایشان گرامی هستند برای رساندن مهم ترین و شریف ترین پیام ها می گمارند. پس وقتی که فضیلت فرشته ی حامل قرآن را بیان کرد فضیلت انسانی را که قرآن بر او نازل شده و به سوی آن دعوت کرده است نیز بیان کرد و فرمود:
«وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ »(22) (و همدم و معاشر شما ( محمّد پسر عبدالّله ) دیوانه نیست ،( و خوب او را میشناسید و به عقل و شخصیت و بزرگی او اعتراف دارید ) .
محمدصلی الله علیه وسلم دیوانه نیست آن طور که دشمنانش که رسالت او را تکذیب می کنند، می گویند و تهمت هایی به او بر می بندند و می خواهند با این گفته ها آنچه را با خود آورده است خاموش کنند. بلکه محمد صلی الله علیه وسلم از همه مردم عاقل تر و راستگوتر است.
« صَاحِبُ » : دوست و رفیق . مُصاحب و مُعاشر . تعبیر صاحب ، اشاره به این است كه او سالیان دراز در میان قریشیان زندگی كرده بود و او را امین مینامیدند ، و تا وحی برای وی نیامده بود او را خردمند و هوشمند و فرزانه میدانستند ، ولی پس از آن دیوانهاش قلمداد میكردند .
« وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ » (23) ( و محمد صلی الله علیه وسلم جبرئیل علیه السلام را در بالاترین کرانه(کنار، طرف، حاشیه) روشن و آشکار که با چشم دیده می شود دیده.)
محمّد به طور مسلّم جبرئیل را در كرانه روشن ( عالم بالا ، در سدرةالمُنْتَهی ، به صورت فرشتگی خود ) مشاهده كرده است ،(رأی محمد صلی الله علیه وسلم جبریل علی صورته التی خلق علیها).یعنی نبی علیه السلام حضرت جبریل را به شکل دید که خدواوند او را به همان شکل خلق نموده است. (تفسیر جلالین )
قابل تذکر است که جبرئیل فقط اوقات نزول وحی بر نبی اکرم صلی الله علیه وسلم وارد می شد؛ چرا که در موارد بسیار در روایات داریم که مثلاً پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم مشغول فلان کار بود که جبرئیل بر او نازل شد. این گویای این مطلب است که جبرئیل در همه حال همراه آن حضرت نبود، اگر جبرئیل در همه حال همراه پیامبر بود دیگر نزول معنی نداشت؛ زیرا نزول به این معنی است که مرتبه بالا بوده و به مرتبه پایین نازل شده و در صورتی که او همراه پیامبر باشد دیگر نزول معنی ندارد.
همراه بودن و نبودن جبرئیل در بشری بودن نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وسلم تأثیری ندارد، مگر جبرئیل، کسی جز حامل وحی به رسول خدا است؟ چه تلازمی بین همراهی جبرئیل و ملک بودن رسول الله (ص) وجود دارد؟!
« وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیبِ بِضَنِینٍ »(24) او ( كه محمّد امین است ، مطالب وحی آسمانی را بر شما پوشیده نمیدارد ، و از اعلام آن دریغ نمیورزد و ) نسبت به شما درباره غیب بخل نشان نمیدهد .
« الْغَیبِ » : مراد وحی ، یعنی هر آن چیزی است كه درباره روز قیامت ، ذات و صفات الله ، بهشت و دوزخ ، فرشتگان ، و غیره از سوی خدا به پیغمبر ابلاغ میشده است .
« ضَنِینٍ » : بخیل . تنگچشم . هدف اصلی آیه این است كه : پیغمبر اسلام در تبلیغ و تعلیم مطالب وحی ، كمترین تعلل و قصوری نمیكند و هر چیزی را كه بداند به شما میآموزد، و مانند كاهنان و ساحران نیست كه آموختههای خود را به دیگران منتقل نكند .
«وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَیطَانٍ رَجِیمٍ »(25 ) (و آن (قرآن) گفتة شیطان رانده شده نیست.
اى غافلان به کجا مى روید؟! ) در آیـات گـذشـتـه این حقیقت روشن شد که قرآن عظیم الشان کلام الله است ، چرا که محتوایش نشان مى دهد که گفتار شیطانى نیست بلکه سخن رحمانى است ، که به وسیله پیک وحى خدا با قدرت و امانت کامل بر پیامبرى که در نهایت اعتدال عقل است نازل شده .
در ایـنـجـا مخالفان را به خاطر عدم پیروى از این کلام بزرگ مورد توبیخ قرار داده بایک استفهام تـوبیخى مى گوید:
«فَأَینَ تَذْهَبُونَ » (26 ) ( پس كجا میروید ؟ ( محمّد با بیان حجّت و رساندن حق و حقیقت بر شما اتمام حجّت كرده است. پس هرجائی وراهی كه بروید، گمراهی و سرگشتگی است ). در آیه بعدی می فرماید :
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ »(27 ) «آن قرآن جز پند و اندرز برای جهانیان نیست».
وبدین ترتیب همه را اندرز مى دهد، هشدار مى دهد، تا از خواب غفلت بیدار شوند.
ـ از آنجا که براى هدایت و تربیت تنها « فاعلیت فاعل » کافى نیست بلکه « قابلیت قابل » نـیـز شـرط است ، در این آیه مى افزاید: قرآن مایه بیدارى است « براى کسى از شما که بخواهد راه مستقیم پیش گیرد.»
«لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن یسْتَقِیمَ » (28 ) «برای کسی از شما که بخواهد راست کردار شود».آیـه قـبل عمومیت فیض هدایت الهى را بیان مى کند، و این آیه شرط بهره گیرى از این فیض را، و تمام مواهب عالم چنین است که اصل فیض عام است ولى استفاده از آن مشروط به اراده و تصمیم است .
اسباب نزول این آیه :
ابن جریر وابن حاتم از سلیمان بن موسی روایت کرده اند : زمانیکه آیه :» لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن یسْتَقِیمَ » نازل شد : ابوجهل گفت: این امر مربوط به ماست؛ اگر بخواهیم، با استقامت میشویم و اگر نخواهیم، نمیشویم! پس خداوند جلّ جلاله نازل كرد: «شما نمیخواهید مگر آنكه خداوند پروردگار عالمیان بخواهد». پس، از تعمق در سبب نزول این آیه به یك نكته مهم میرسیم و آن موقوف بودن مشیت بشری بهمشیت الهی است.
البته این به معنای مجبور بودن انسان نیست زیرا حق تعالی به علم ازلی خود دانسته، سپس اراده كرده و قدرتش را بر آن امر نمایان ساخته است پس علم وی كشف كننده است نه اجبار آور. یعنی خداوند متعال به علم ازلی خود دانسته است كه مثلا زید در زندگی خود چه كارهایی میكند آنگاه تحقق كارهای او را اراده كرده و سپس به قدرت خویش آن كارها را در عرصه واقع نمایان ساخته است.
قضا وقدر :
در مورد تفسیر آیه « وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (یعنی: و شما اراده نمیکنید مگر اینکه خداوند ،پروردگار جهانیان، اراده کند و بخواهد.) مفسرین می فرمایند :این مسئله مربوط است به قضا و قدر و لذا باید فهم عمیقی از قضا و قدر داشت تا مفهوم آیه واضح گردد، و مسئله قضا و قدر بسیار گسترده است و نیاز به درک مسئله دارد و ما توصیه می کنیم که زیاد وارد چنین موضوعاتی نشوید زیرا که علما از پرداختن به این مسائل نهی کرده اند و گاها سوالاتی بدون جواب برای آنها نیز پیش می آید.
ولی اگر بخواهیم اشاراتی مختصر به مسئله قضا و قدر بیافکنیم ، در ابتدا باید مراتب چهارگانه قضا و قدر را و ارتباط آن چهار مرتبه با هم را درک نمود:
1- اول اینکه خداوند سبحان به تحقیق آنچه را که واقع شده است و یا در آینده بوقوع می پیوندد را می داند.
2- خداوند متعال هر چیزی را تقدیر نموده،(در لوح محفوظ)نوشته است.
3- ایمان به اراده برگشت ناپذیر الهی و آن اینکه آنچه را بخواهد خواهد شد و هر آنچه نخواهد،وجود نخواهد یافت.
4- ایجاد و خلق کردن از جانب خداوند است.و آنچه را اراده کند خلق می کند و آنچه را نخواهد خلق نمی کند.
حال با توجه به این مراتب، قضا و قدر تغییر ناپذیر است، ولی شما باید دقت کنید که چون الله تعالی عالم به آینده انسانهاست و از طرفی انسانها را مختار آفریده،بنابراین الله تعالی می داند که مثلا فردا شما چه کارهایی انجام می دهید و الله نیز آن کارها را از روز اول در لوح محفوظ ثبت کرده است و به اصطلاح تقدیر نموده است.
فرض نمایید دو برادر وجود داشته باشند، الله تعالی از ازل می دانست که مثلا یکی از آنها با اراده خود راه شرک و کفر را ترجیح داده و نیز حتی با وجود اینکه راه اسلام را به وی نشان داده و هموار ساخته است، وی با اختیار خود آنرا برنمی گزیند، بنابراین الله تعالی در لوح محفوظ راه شر را که خودش آنرا برگزیده است می نویسد ولی برادر دیگری با اختیار خود تسلیم حق می شود و راه اسلام را برمی گزیند و الله تعالی نیز چون از ازل این موضوع را می داند لذا آنرا در لوح محفوظ می نویسد که این برادر راه سعادت را طی کند، بنابراین انسانها مختارند تا راه شر یا خیر را خود انتخاب نمایند، چنانکه الله تعالی می فرماید:« إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»(سوره انسان 3) یعنی: ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس و کافر.
« وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکْفُرْ»(سوره کهف 29)یعنی: بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!»
حال اگر به آیه مذکور در سوال بازگردیم، متوجه خواهیم شد که بنا به توضیحات فوق، اراده انسانها زمانی کارساز خواهد شد که الله تعالی نیز بدان اذن دهد، یعنی انسانها مختارند تا تصمیم بگیرند و اعمال مورد نظرشان را انجام دهند، بعد از اقدام به تصمیم گیری از سوی خود اراده می کنند تا تصمیم خود را عملی نمایند ولی در این میان هنوز اراده الله تعالی حاکم است و باید الله تعالی اراده نماید تا اراده انسانی که با اختیار خود تصمیم به کاری گرفته است، به مرحله عمل برسد. یعنی اراده انسانها تنها عامل انجام عمل نیست بلکه اذن الله تعالی بر تصمیم انسانها شرط است. فرض نمایید شخصی تصمیم دارد به مسافرت رود و لذا خود را آماده می کند و اسباب سفر را نیز مهیا می سازد در این میان اگر الله تعالی اراده کردند تا اراده آن شخص عملی شود، در اینصورت شخص می تواند به مسافرت برود اگر الله تعالی بنا به حکمت خود چنین اراده ای نداشتند، شخص هرچند که تصمیم به سفر کرده و حتی مقدمات آنرا آماده کرده است ولی موفق نمی شود که به مسافرت خود برود و اینجاست که گفته می شود الله تعالی چنین اراده کردند که اراده شخص تصمیم گیرنده به مسافرت عملی نشود.
خلاصه اینکه برای انجام گرفتن هر عملی از سوی انسانها دو شرط لازم است:
1- ابتدا انسان با اختیار خود تصمیم به انجام عملی می گیرد.
2- بعد از آن الله تعالی باید اراده نمایند تا تصمیم گرفته شده از سوی انسان عملی شود.
لذا اگر کسی تصمیم به انجام عملی نگیرد، عمل نیز صورت نمی پذیرد و همچنین اگر تصمیم گرفت تا عملی را انجام دهد تا اللله تعالی نیز اجازه ندهد عمل وی صورت نمی پذیرد.
و بر همین اساس است که اهل سنت و جماعت معتقد است که الله تعالی خالق اعمال انسانها است و فعلی که ما انجام می دهیم توسط ما کسب می شود ولی خالق آن افعال الله تعالی هستند. ما تصمیم می گیریم و اسباب رسیدن به هدف را مهیا کرده و نتیجه کار بستگی به اراده الله تعالی دارد مانند شخصی که تصمیم به خودکشی کرده و خود را از ساختمانی به پایین می اندازد ولی بعدا متوجه می شویم که او هنوز زنده است و نمرده ویا شخصی که سم می خورد ولی زنده می ماند و این دلیلی است بر اینکه الله تعالی ارداه نکرده بودند تا تصمیم شخص جهت خودکشی عملی شود و اراده شخص جهت خودکشی مورد اذن الله تعالی واقع نشد.
پس، از تعمق در این آیه به یک نکته مهم میرسیم و آن موقوف بودن مشیت بشری بهمشیت الهی است. البته این به معنای مجبور بودن انسان نیست زیرا حق تعالی به علم ازلی خود دانسته، سپس اراده کرده و قدرتش را بر آن امر نمایان ساخته است پس علم وی کشف کننده است نه اجبار آور. و باید دانست که یکی از سنت های الهی اینست که معمولآ اراده ای که انسانها می گیرند، الله تعالی نیز بدان اذن می دهد مگر اینکه مقتضای حکمت ایشان خلاف آن باشد تا انسانها در اوج اختیار باشند و در اعمال خود مختار و مسئول باشند. یعنی خداوند متعال به علم ازلی خود دانسته است که مثلا احمد در زندگی خود چه کارهایی میکند آنگاه تحقق کارهای او را اراده کرده و سپس به قدرت خویش آن کارها را در عرصه واقع نمایان ساخته است. مشیت و خواست او نافذ است و امکان ندارد که چیزی با خواست خداوند مخالفت ورزد. این آیه و امثال آن ردّی است بر دو فرقه قدّریه و جبرّیه که خواست و مشیت خدا را نفی می کنند.
«وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ »(29 ) (درحالیکه نمیتوانید بخواهید مگر آن که خدا، پروردگار جهانیان بخواهد).
خداوند متعال به «الخنّس» سوگند خورده است و آن ستارگانی هستند که از حرکت معمولی ستارگان به سوی مشرق بازپس می روند و آن ستارگان هفتگانه سیار هستند که عبارتند از : « آفتاب »، «مهتاب » ، «زهره» ، « مشتری» ، «مریخ» ، «زحل» و «عطارد». پس این هفت ستاره دو حرکت دارند، یکی حرکت به سوی مغرب به همراه همه ستارگان و افلاک.
و دوم حرکت معکوس از جهت مشرق که فقط این هفت ستاره این گونه هستند.
پس خداوند به این ها در حال بازماندن و حرکت کردنشان و پنهان شدنشان سوگند خورده است، و احتمال دارد که منظور همه ستارگان سیار و غیره باشد.
جبریل آمین حامل قرآن وسایر کتب آسمانی
قبل از همه باید گفت که جَبرَئیل ، یکی از چهار فرشته مقرب در ادیان ابراهیمی است ، رابط میان خداوند و پیامبران به شمار میآید.
در تاریخ یهودیت ومسیحیت ودین مقدس اسلام از نقش جبرئیل بسیار نقل شدهاست.
در میان انسانها جز رسول خدا صلی الله علیه وسلم کسی نمیتواند فرشتگان و از جمله جبرئیل علیه السلام را به صورت و شکل حقیقیشان ببینند، زیرا خداوند چنین قدرتی را به آنها نداده که بتوانند آنها را ببینند. و رسول الله صلی الله علیه وسلم دو مرتبه جبرئیل را با شکل واقعی خود در حالت بیداری ملاقات کرده:
بار اول: سه سال بعد از بعثت. در صحیح بخاری از جابر رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: روزی در حال راه رفتن صدایی به گوشم رسید، سرم را بلند کردم، دیدم همان فرشتهای بود که در غار حراء نزد من آمده بود، روی کرسیای در میان زمین و آسمان قرار داشت، از دیدن آن صحنه دچار ترس و وحشت شدم. به خانه برگشتم و گفتم: روی من چادر یا لحافی بیندازید. بخاری:( 1/27 شماره: 4. )
بار دوم: زمانی که جبرئیل رسولالله صلی الله علیه وسلم را به سوی آسمانها برد (معراج)، و در «سوره نجم» به این دو مرتبه اشاره شده، آنجا که میفرماید:«عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَی * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی *فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی * فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی * مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی *أَفَتُمَارُونَهُ عَلَی مَا یَرَی * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَی * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَی * إِذْ یَغْشَی السِّدْرَةَ مَا یَغْشَی * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَی» (نجم: 5-17.) یعنی: (جبرئیل، فرشته) بس نیرومند آن را بدو آموخته است. همان کسی که دارای خرد استوار و اندیشه وارسته است. سپس او (به صورت فرشتگی خود و با بالهائی که کرانههای آسمان را پر کرده بود) راست ایستاد. در حالی که او در جهت بلند (آسمان رو به روی بیننده) قرار داشت. سپس (جبرئیل) پائین آمد و سر در نشیب گذاشت. تا آنکه فاصله او (و محمد) به اندازه دو کمان یا کمتر گردید. پس جبرئیل به بنده خدا (محمد) وحی کرد آنچه میبایست وحی کند. دل (محمد) تکذیب نکرد چیزی را که او (با چشم سر) دیده بود. آیا با او درباره چیزی که دیده است، ستیزه میکنید؟ او که بار دیگر (در شب معراج) وی را دیده است. نزد سدرة المنتهی. بهشت که منزل (و مأوای متقیان) است در کنار آن است. در آن هنگام، چیزهائی سدره را فرا گرفته بود که فرا گرفته بود. چشم (محمد در دیدن خود به چپ و راست) منحرف نشد و به خطا نرفت، و سرکشی نکرد.
پروردگار با عظمت ما جبریل آمین را در قرآن عظیم الشان به صفتهاى عظیم و بزرگى توصیف فرموده است : چنانكه می فرماید:« فلا أقسم بالخنس الجوار الكنس واللیل إذا عسعس والصبح إذا تنفس إنَّه لقول رسول كریم ذى قوة عند ذى العرش مكین مطاع ثم أمین.»(سوره التكویر 15 ـ 21 ) .(چنین نیست، قسم یاد می كنم به ستارگان باز گردنده، كه بگردش آیند و در مكان خود رخ پنهان كنند، قسم به شب تار هنگامى كه روى جهان را تاریك گرداند، قسم به صبح روشن كه دم زند، كه همانا قرآن كلام رسول بزرگوار حق است كه فرشتهء با قوّت و قدرتست، و نزد خداى مقتدر عرش با جاه و منـزلت است، و فرمانده فرشتگان و أمین وحى خداست) .
صفت أول:
قدرت :
صفت اولی جبریل آمین قدرت بودن او است ، قرآن عظیم الشان می فرماید :« ذى قوة عند ذى العرش» . ( سوره التكویر 20) . [او داراى نیرو و قدرتى است كه توانائى حمل قرآن و آنچه به او أمر شود را دارد، و او نزد پروردگار صاحب عرش داراى منـزلت و مكانت است)، «ذى العرش» (صاحب عرش و آنهم خداوند عز وجل مىباشد)، )ذى قوة( (فرشتهء نیرومند و با قدرت است) .
صفت دوم:
منـزلت )مكین( : ( نزد پروردگار صاحب عرش داراى منـزلت و مكانت است) .
یعنى صاحب منـزلت و مكانت نزد خداوند كه كسى غیر از او به چنین مقام و منـزلتى نمىرسد .
صفت سوم:
طاعت )مطاع( . ( در بین فرشتگان فرمانروا (فرمانده) است). تمامى فرشتگان به أمر و فرمان خداوند از جبریل اطاعت می کند .
صفت چهارم:
أمانت )أمین( . ( در حمل قـرآن و تبلیغ آن به رسول الله صلی الله علیه وسلم و آنچه به او أمر شود امین است) .
یعنى بر وحى أمین است، هیچ چیزى از آنرا كم و زیاد نمىكند بلكه آنرا همچنانكه خداوند نازل كرده مىرساند .
محمد صلی الله علیه وسلم جبریل را مشاهده نمود: باریتعالى می فرماید: )وما صاحبكم بمجنون( . (سوره التكویر 22) . (دوست و هم صحبت شما كه در میان شما بزرگ شده و او را شناخته و ستوده اید (رسول اكرم صلی الله علیه وسلم ) دیوانه نیست و هرگز امكان دیوانگى براى او نیست) .وايمردم) همنشينشما (محمد ) ديوانهنيست)طوریکه شما میپندارید ای کفار.
چنانكه كفار مى گفتند: محمد صلی الله علیه وسلم دیوانه است .« ولقد رءاه بالأفق المبین» (سوره التكویر 23) . (به یقین محمد صلی الله علیه وسلم جبریل را به صورتى آشكار در بالاترین أفق دید) .
سایر فرشتگان :
1 ـ میكائیل مأمور است به نزول باران از آسمان كه آنرا سوق میدهد در حالیكه خداوند سبحانه به او فرمان داده است .
2 ـ إسرافیل كه مأمور به دمیدن در شیپور است وقتى خداى تعالى بخواهد مردم را از قبرهایشان برانگیزد و جسدها از قبرها می رویند و كامل مى شوند و چیزى بجز روح باقى نمى ماند، در این وقت إسرافیل به فرمان خداوند در شیپور می دمد و أرواح به أجسادى داخل می شود كه از قبرها روئیده بود و بلند شده بودند، سپس به جائى كه خداوند به آنان فرمان داده می راند .
خداوند تعالى می فرماید: )یوم یخرجون من الأجداث سراعاً كأنَّهم إلى نصب یوفضون( . (سوره المعارج 43) .(آن روزى كه بسرعت و شتابان از قبرهایشان بیرون می آیند، گویا آنان بسوى بتهائى كه می پرستیدند می شتابند) .
- فرشتگانى هستند كه مأمورند به نطفه در شكم مادر چنانكه در حدیث عبدالله بن مسعود آمده كه گفت: حدثنا رسول الله وهو الصادق المصدوق: «إنَّ أحدكم یجمع خلقه فى بطن أمه أربعین یوماً نطفة ثم یكون علقة مثل ذلك ثم یكون مضغة مثل ذلك ثم یرسل إلیه الملك فینفخ فیه الروح ویؤمر بأربع كلمات بكتب رزقه وأجله وعمله وشقى أو سعید» (متفق علیه) . فرستاده الله بما فرمود و اوست پیغمبر راستگو و تصدیق شده: محققاً خلقت یكى از شما در شكم مادرش چنین انجام مىگیرد:
چهل روز بحالت نطفه است، پس از آن لخته اى از خون میشود در چهل روز، پس از آن تكه گوشتى می شود در چنین مدتى، پس از سه چهل روز (كه جمعاً صد و بیست روز خواهد بود) خدایتعالى فرشته اى بسوى او می فرستد تا در آن روح بدمد، و فرشته مأمور است به نوشتن چهار كلمه: نوشتن روزیش، مدت عمرش، كردارش، واینكه بدبخت یا نیكبخت است .خداوند سبحانه و تعالى این فرشته را به این امر مهم و بزرگ به طرف او می فرستد .
- فرشتگانى هستند كه به قبض و گرفتن روح و جانها مأمورند تا اینكه عمر او پایان یابد، و در اینجا (ملك الموت) فرشتهء مرگ است، چنانكه خدا می فرماید : )قل یتوفاكم ملك الموت( . ( سوره السجدة 11) . (اى رسول ما بگو: فرشتهء مرگ جان شما را میگیرد) . و فرشتهء مرگ (ملك الموت) با خود همراهانى دارد.
- فرشتگانى هستند كه به حفظ و نگهدارى اعمال و كردار بنى آدم مأمورند، چنانكه در حدیث آمده: « یتعاقبون فیكم ملائكة باللیل وملائكة بالنهار» . ( متفق علیه) .
فرشتگانى پى در پى بر شما وارد می شوند، گروهى شب می آیند و گروهى روز می آیند.
صدق الله العظیم و صدق رسوله نبی الکریم.
فهرست موضعات :
معلومات مؤجز
آشنایی باسوره
وجه تسمیه
فضیلت آن
فضیلت تلاوت این سوره
ترجمه مؤجز
محتوا سوره
سیاق های سوره تکویر
نکات اخلاقی و اجتماعی سوره تکویر
تفسیر سوره تکویر
فضیلت دختران
بهانهٔزنده به گور کردن دختران
اصطلاح دوران جاهلیت
حشر حیوانات درروز قیامت
جبریل آمین حامل قرآن وسایر کتب آسمانی
چگونگی قصاص حیوانات درروز حشر
قصاص میان حیوانات چگونه واقع میشود؟
منابع و مأخذ های عمده:
- تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم (تالیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول علامه جلال الدین سیوطی ترجمه از عبد الکریم ارشد فاریابی
- تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤ ف مخلص هروی
-فیض الباری شرح صیح البخاری داکتر عبد الرحیم فیروز هروی
- تفسیر طبری - امام المفسرین
- تفسیر المیزان
- تفسیر پرتوی از قران
- تفسیر القرآن الکریم - ابن کثیر (متوفی سال 774 هـ)
- مفردات الفاظ القرآن،از راغب اصفانی
- جلوه های از اسرار قرآن حکمتیار
- تفسیر معارف القران مولف حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور
- تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب (متوفی سال 1387 هـ)
- تفسير نور تألیف دکتر مصطفی خرّم دل
- تفسیر کابلی (تالیف :شیخ محمود الحسن دیوبندی مترجم : هیاتی از علمای افغانستان )
- صحیح مسلم
- صحیح البخاری
برای مشاهده دیگر تفاسیر بر روی سوره های زیر کلیک کنید.
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .