تفسيراحمد سوره قارعه
تتبع و نگارش : الحاج امين الدين «سعيدي – سعيد افغاني»
مهتمم و ديزاين: الحاج سليم عابد «پيمان»
سوره القارعه
اين سوره در « مكه » نازل شده و داراى 11 آيه است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْقَارِعَةُ ﴿١﴾ مَا الْقَارِعَةُ ﴿٢﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ ﴿٣﴾ یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ﴿٤﴾ وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ ﴿٥﴾ فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ ﴿٦﴾ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ﴿٧﴾ وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ ﴿٨﴾فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ ﴿٩﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا هِیَهْ ﴿١٠﴾ نَارٌ حَامِیَةٌ ﴿١١﴾
برای دانلود نسخه pdf اینجا کلیک کنید.
معلومات مؤجز:
(سورهٔ القارعه )مکی است ، دارای (1) رکوع ، (11) یازده آیت ، (35) سی وپنج کلمه، (160 ) یکصدو وشصت حرف، و(88) هشتادوهشت نقطه است.
آشنایی با سوره :
از مضمون ومحتوی واسلوب ادبی این سوره به وضاحت معلوم می شود که از جمله سوره های دوران ابتدایی مکه می باشد، در این سوره مراحل ابتدایی وبعدی قیامت را با الفاظ کوته ولی جامع وآهنگدار خود به نحوی بیان میدارد که همه صحنه های هیبتناک آن در برابر دیده ها مجسم می شوند، قیامت را بنام « القارعه » یاد می کند که کوبیده شدن همه چیز و تصادم میان آنها، توام با صدای هیبتناک را می کند، در روزیکه نظام موجود هستی متلاشی می شود، اجرام سماوی از مدار های خود فرار نموده با هم دیگر تصادم می کند، کوه ها از جا می جنبند، با همدیگر کوبیده می شوند، چون پشم حلاجی شده رنگین وپا شان در فضا پراگنده می شوند.
صدای هیبتناک ورعب آور تصادم اجرام واجسام بزرگ فضا وروی زمین، در همه جا طنین انداز بوده، انسا نها در آن روز چون پرونه هاویاملخ های ریز بهر سوی هیبت زده وهراسان پرگنده شوند، سپس مر حله بعدی قیامت ترسیم می کند که در آن سر نوشت هر کسی با توجه به « ثقل » و « وزن » عملش رقم می خورد، اگر عملش ار جمند بود ، وزن سنگینی داشت ، شایستگی در آن سراغ شد ، گرانمایه وارزشی بود ، به زندگی رضایت بخشی نایل می شود ، ولی اگر عملش سبک ، پوچ وپوک ، بی ارزش وبی محتوی بود ، آتش گرم دوزخ او را در آغوش خود بگیرد وپاداش عملش گودال آتشین دوزخ باشد.
سوره مبارکه قارعه با یادآوری ویژگی در هم کوبندگی روز قیامت به این حقیقت مهم اشاره میکند که با وقوع قیامت، همه روابط موجود در نظامهای دنیوی در هم میریزد و همان گونه که نظام طبیعت به هم میخورد و کوهها متلاشی میشوند، نظام روابط انسانی هم از بین میرود.
با فرا رسیدن روز رستاخیز، نظام دیگری بر پا خواهد شد. در این نظام جدید، ارزش و جایگاه انسانها بر اساس موقعیت اجتماعی و دارایی اقتصادی تعیین نمیشود، بلکه تنها معیار ارزشیابی انسانها، اعمال خالص و عقاید درست آنهاست. در آن روز نامه عمل هر کس که از اعمال نیک سنگینتر باشد، عاقبت و سرانجام او نیکوتر است و کسی که عمل نیکی در نامه اعمالش نیست، فرجامی جز دچار شدن به عذاب دوزخ ندارد.
وجه تسمیه:
این سوره به سبب افتتاح با كلمه »قارعه» كه ایجادگر هول و هراس است، «قارعه» نام گرفت. شایان ذكر است كه قارعه یكی از نامهای روز قیامت است، مانند «الحاقه»، «الصافه»، «الغاشیه» و مانند اینها.
ترجمهٔ مختصر:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام الله بخشنده مهربان
« الْقَارِعَةُ » (1)(همان کوبنده )« أَلْقَارِعَةُ » : كوبنده . مصیبت سخت و بزرگ را میگویند ( که ذکر آن در سوره رعد / 31 بیان شده است .)
« مَا الْقَارِعَةُ » (2) (بلای بزرگ چیست و چگونه است ؟ !)
« مَا » : چیست ؟ چگونه است ؟ !
« وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ »(3 )(تو چه میدانی بلای بزرگ چیست وچگونه است؟ !)
« یوْمَ یكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ »(4) (روزی است كه مردمان ، همچو پروانگانِ پراكنده ( در اینجا و آنجا حیران و سرگردان ) میگردند .
« یوْمَ » : قیامت ، مدّت زمانی است كه با نفخه صور اوّل شروع و با داوری در میان مردم پایان میگیرد . « الْفَرَاشِ » : پروانه . اسم جنس است . مراد پروانههائی است كه شبها دیوانهوار و حیران پیرامون نور چراغ میگردند و میسوزند و میافتند . عربها ، در سرگشتگی و نادانی و بیخبری از عاقبت كار ، به پروانه ضربالمثل میزنند . « الْمَبْثُوثِ » : پراكنده .
« وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ »(5)(و كوهها ، همسان پشمِ رنگارنگِ حلاّجی شده میشوند.« الْعِهْنِ » : پشم . پشم رنگ شده . « الْمَنفُوشِ » : زده شده . حلاّجی شده .
« فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ »(6) (كسی كه ترازوی ( حسنات و نیكیهای ) او سنگین باشد .
« ثَقُلَتْ » : سنگین گردید . « مَوَازِینُ » : جمع میزان ، ترازوها . جمع بستن آن برای تعظیم است. یا جمع موزون ، كشیدهها و سنجیدهها . یعنی اعمال انسان ( ملاحظه شودسوره : اعراف / 8 ) .
« فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ »(7) (او در زندگی رضایت بخشی بسر میبرد .)
« عِیشَةٍ » : زندگی . « رَاضِیةٍ » : رضایت بخش . یعنی زندگیی كه صاحب آن بدان راضی و از آن خوشنود است ( ملاحظه شود سوره : سوره حاقّه / 21 ) .
«وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ »(8)(و امّا كسی كه ترازوی (حسنات و نیكیهای ) او سبك شود .) « خَفَّتْ » : سبك گردید . مراد سبك شدن حسنات ، یا به عبارت دیگر ، كمتر بودن حسنات از سیئات است .
« فَأُمُّهُ هَاوِیةٌ » (9 ) ( پس باشد درآغوش گیرنده اش گودالی )
« هَاوِیةٌ » : پرتگاه و محلّ سقوط اشیاء بدان . اسمی از اسماء دوزخ است .
«وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِیهْ »(10) (تو چه میدانی ، گودال دوزخ چیست و چگونه است ؟ ! )
« مَاهِیهْ » : مركب است از ( مَا ) استفهام و ( هِی ) ضمیر و ( هْ ) سكته ( ملاحظه : حاقّه / 19 ) .
« نَارٌ حَامِیةٌ » (11 )(آتش بزرگ بسیار گرم و سوزانی است .)
« حَامِیةٌ » : بسیار گرم و سوزان ( ملاحظه شودسوره : غاشیه / 4 ) .
تفسیر سوره:
« الْقَارِعَةُ » (1) «قارعه» یعنی: درهمكوب دلها با هول و هراس و بیقراری خویش، یا كوبنده دشمنان خدا جلّ جلاله با عذاب روز قیامت.
« القارعه » یکی از نام های قیامت بوده ماننده : حاقّه ( ملاحظه شود در سوره : حاقّه / 1 ) ،سوره طامّه (النفخه الثانیه :تفسیر جلالین )( ملاحظه شود در سوره : نازعات / 34 ) ، صاخّه ( ملاحظه شود در سوره : عبس / 33 ) . طوریکه در فوق متذکر شدیم که در این سوره ، بخصوص « القارعه » سرآغاز قیامت را بیان داشته ، سر آغازی قیامت که : جهان را در هم میكوبد و هول و هراس آن ، دلها را به تپش میاندازد . البتّه چنین خوف و فزع و وحشت و هراسی ، كافران و منافقان و مشركان و فاجران را در بر میگیرد ، و مؤمنان در شادی و شادخواری بوده و دور از شدائد و مصائب میباشند ( تفصیل آن در سوره : بقره / 262 ، سوره مائده / 69 ، سوره یونس / 62 ، سوره زخرف / 68 ،سوره احقاف / 13 ملاحظه فرماید .)
« مَا الْقَارِعَةُ » (2) «چیست قارعه؟» این سؤال برای بزرگداشت و تفخیم شأن آن است، یعنی: این درهمكوب واویلا برانگیز سخت و سهمگین چیست؟.
« وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ » (3)«و تو چه دانی كه درهمكوب چیست؟» این تكرار نیز تأكیدی بر شدت هول و هراس و فزونی وحشت و دهشت روز قیامت است. یعنی: تو چه دانی كه آن درهمكوب چه قدر عظیم و سهمگین است؟
سپس خود در تفسیر آن میفرماید:
«یوْمَ یكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ »(4)«روزی كه مردم چون پروانههای پراكنده گردند»
فراش: همان حشره پرنده احمق معروفی است كه خود را بر قلب آتش میزند. بهقولی: تمام حشرات پرنده در معنی آن داخلاند، مانند پشه و ملخ .
مبثوث: یعنی متفرق و پراكنده. این تشبیهی برای حال مردم در هنگام بیرون آمدنشان از قبرهاست كه از شدت هول و هراس و دهشت، دست و پای خود را گم كرده و حیران و پریشان به هر سویی میدوند تا آنكه همه آنها در موقف حساب گردآورده میشوند.
« وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ »(5) «و روزی كه كوهها مانند پشم زده شده رنگین شود» یعنی: مانند پشمی كه به رنگهای مختلف رنگآمیزی شده و بهوسیله حلاجی، زده و محلوج گردیده است بدان جهت كه كوهها خرد و درهمتكیده و پاشان گشته و ذرات آنها به هوا پراكنده میشود چنان كه در این فرموده حق تعالی آمده است: وَإِذَا الْجِبَالُ سُیرَتْ «تكویر/3» و نیز در این فرموده وی: وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِیباً مَّهِیلاً «مزمل/14» كه ترجمه و تفسیر آنها گذشت.
«فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ » (6) سپس حق تعالی احوال مردم و متفرقشدنشان به دو گروه را به اجمال بیان نموده و میفرماید: «اما هر كس پلههای او سنگین شود» یعنی: پله نیكیهای او آنچنان سنگین شود كه بر گناهانش بچربد.
« فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ » (7) «پس او در زندگی پسندیدهای خواهد بود» یعنی: او در زندگی قرار خواهد داشت كه برایش سخت دلپسند و گواراست. عیشه: كلمه است كه جامع تمام نعمتهای بهشتی میباشد. ابوبكر صدیق رضی الله عنه میگوید: «جز این نیست كهسنگین شدن پله نیكیهای ایشان بهوسیله پیرویشان از حق در دنیا و سنگینی و عزت حق در نگاه و باورشان است و به راستی شایسته ترازویی كه جز حق در آن نهاده نمیشود، این است كه سنگین باشد و شایسته ترازویی كه باطل در آن نهاده میشود، این است كه سبك باشد». مقاتل نیز میگوید: «حق سنگین است و باطل سبك».
« وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ » (8) «و اما هر كس پلههای او سبك برآید» یعنی: گناهان و بدیهایش بر حسناتش ترجیح پیدا كند، یا حسنات قابل توجهی نداشته باشد.
« فَأُمُّهُ هَاوِیةٌ » (9)«پس مسكن او هاویه» یعنی: جهنم «باشد» جایگاهش در دوزخ «ام» نامیده شد زیرا او بهسوی آن چنان جای میگیرد كه طفل بهسوی مادرش؛ و جهنم هاویه نامیده شد زیرا شخص دوزخی با درنظرداشت گودی و عمق بسیار آن در آن فروافگنده میشود.
« وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِیهْ » (10)«و تو چه دانی كه هاویه چیست؟» این استفهام برای برانگیختن هراس و افگندن هول و وحشت با ایجاد این تصور است كه دوزخ از حد معهود و متعارف خارج میباشد بهگونهای كه بشر كنه و حقیقت آن را در نمییابد.
سپس حق تعالی خود در تفسیر آن میفرماید:
« نَارٌ حَامِیةٌ » (11)«آتشی است بسسوزان» در نهایت سوزندگی و داغی كه گرما و سوزشی فراتر از آن حد قابل تصور نیست.
در حدیث شریف آمده است: «نار بنی آدم التی توقدون جزء من سبعین جزءا من نار جهنم...: آتش فرزندان آدم كه آن را برمیافروزید، جزئی از هفتاد جزء از آتش جهنم است...».
همچنین در حدیث شریف آمده است: «إن أهون أهل النار عذابا: من له نعلان، یغلی منها دماغه: بیگمان آسانترین اهلدوزخ از نظر عذاب، كسی است كه دارای دو كفش از آتش است، «و سوزشآن به حدی است» كه دماغش براثر آن میجوشد».
محتواو فضیلت سوره قارعه:
این سوره با بیانی تکان دهنده وهشدارهایی روشن، از معاد و مقدمات آن سخن می گوید و فرجام انسانهای نیکوکار و بدکار را شرح می دهد.
اگر به محتوی کلی واساسی سوره قارعه بطوركلى نظر انداخته شود ، دراین سوره از روز قیامت و مقدمات روز قیامت آن بحث بعمل آمده است ، البته با تعبیراتى كوبنده و بیانى تكان دهنده ، و انذار های هشداردهند ه صریح و روشن .ولى جانب تهدیدش بر بشارتش می چربد.
محتوا سوره قارعه انسانها را به دوگروپ اساسی تقسیم نموده اند:
گـروهـى كـه اعـمـالـشـان در مـیـزان عـدل الـهى سنگین است ، و پاداششان زندگانى سراسر رضـایـتـبخش در جوار رحمت حق ، و گروهى كه اعمالشان سبك و كم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم.
حادثه کوبنده. آن حادثه کوبنده چیست؟ و تو چه دانى آن حادثه کوبنده چیست؟ روزى که مردم مانند پروانهها پراکنده باشند. و کوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده. پس هر کس کفّههاى (عمل خیرش در) ترازویش سنگین باشد، پس او در زندگى رضایت بخشى است. ولى هر کس کفّههاى (کار خیرش در) ترازویش سبک باشد، پس در آغوش آتش است. و تو چه دانى آن چیست؟ آتشى سوزان.
نکتهها:
« قارعة » از « قرع » به معناى کوبیدن چیزى بر چیزى است. یکى از نامهاى قیامت، «قارعة» است، زیرا با صیحهى کوبنده آغاز مىشود و عذاب آن کوبنده است.
شاید دلیل آنکه کلمه «موازین» به صورت جمع آمده، این باشد که کارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجیده مىشود و هر کار، میزان مخصوص به خود را دارد.
«موازین» جمع «میزان» به معناى وسیله سنجش است و روشن است که اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نیست که با ترازوهاى معمولى سنجیده شود، بلکه هر دسته از اعمال انسان، معیار سنجش مخصوص به خود دارد.
مادر براى همه فرزندان، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسانها دوزخ است.
«هاویة» از «هَوى» به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است.
«حامیة» از « حَمى » به معناى شدّت حرارت است.
کوههاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاک شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مىشوند. «کالعهن المنفوش» «منفوش» از «نفش» به معناى باز کردن و کشیدن پشم است تا آنجا که اجزاى آن از هم بگسلد.
سبک و سنگینى مخصوص مادیات نیست. لذا به سخنان بىمحتوى مىگویند: سخن سبک. شاید مراد از «ثقلت موازینه» و «خفّت موازینه» ارزش و کیفیّت عمل باشد و شاید هم مراد، قلّت و کثرت آن باشد.
پیامها:
1-قیامت، کوبنده مستکبران و روحیههاى متکبّرانه است. «القارعة ما القارعة»
2-قیامت فراتر از فکر بشر است. حتى پیامبر بدون بیان الهى از آن خبر ندارد. «و ماادراک ما القارعة»
3- قیامت روز تحیّر و سرگردانى بشر است. «کالفراش المبثوث»
4- جنت را به بها دهند نه بهانه. «من ثقلت موازینه فهو فى عیشة راضیة»
5- زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قیامت است. زیرا در دنیا در کنار کامیابىها، دغدغه مریضی، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. «عیشة راضیة»
6- رضایت از زندگى، از نشانههاى جامعه بهشتى است. «فهو فى عیشة راضیة»
7- مبناى کیفر و پاداش، عمل است که با ترازوى عدل سنجیده مىشود. «ثقلت موازینه... خفّت موازینه»
قیامت ونشانه های آن:
قرآن عظیم الشان دربیشتر از ( 1500 آیه ) در مورد قیامت ونشانه های آن بحث مفصلی بعمل اورده است ، اگر مجموع آیات ذکر شده در مورد قیامت ، مورد تفسیر وتحلیل قرار گیرد ، میتوان این آیات رادر چند کتگوری تقسیم نمود.
دسته اول از این آیات به جواب آنعده از اشخاصی می پردازد که وقوع روز قیامت را منحیث کل انکار می نمایند .
دسته دوم از این آیات در جواب کسانی است که در وقوع قیامت در شک وشکاکیت بسر می برند وبه اصطلاح با حالت تعجّب سئوال میکنند: که چگونه انسان زمانیکه میمیرد ، وجسمش به خاک مبدل می گردد ، دوباره زنده می شود و دوباره پوست و گوشت و چشم و ابرو و ... اش به حالت اولیه بر میگردند؟ طوریکه پروردگار با عظمت ما در جواب آن می فرماید : «قل یحییها الذی انشأها اول مره»( سوره مبارکه روم آیه 43 )( همانگونه که اولین بار شما را خلق کردیم و هیچ نبودید، خلقت دوباره شما آسان تر از اول است.)
دسته سوم این آیات موضعات به نعمت های اعطاء شده برای جنتیان را مورد بحث قرار می دهد از جمله زندگی در بهشت ،موضعات حور و غلمان و نهرهای عسل و ... است و سایر نعمات آن دنیا را مورد بحث قرار داده است .
هکذا دسته چهارم از این آیات ، دورنمای جهنم، مظهر قهر الهی و آتش جهنم و غل و زنجیر، طعام دوزخیان و صراط ، میزان و عالم برزخ را به تصویر میکشند.
همچنان عدهای از آیات که غیر مستقیم بحث قیامت را مطرح می سازد، اما مستقیماً سخنی از قبر، عذاب، بهشت و جهنم ندارد. مانند «فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره» ( سوره مباركه هود/ آیه 98 ) ( هر کس به اندازه یک ذره کار نیک انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس به قدر یک ذره کار زشتی مرتکب شده آن هم به کیفرش خواهد رسید. )
خواننده محترم!
در مورد قیامت ونشانه ها وعلایم آن احادیث وروایات متعددی وجود دارد، وپروردگار با عظمت ما توسط پیامبرش به ما انسانها از نشانه هایی و وقوع قیامت خبر داده اند که به آنها نشانه های صغری و کبری گفته می شوند.
در احادیثی متذکر ه وارد گردیده است از جمله حدیثی مشهوری داریم از : عمر بن خطاب رضی الله عنه که چنین روایت نموده است :
«بَیْنَمَا نَحْنُ جُلُوسٌ عِنْدَ رَسُولِ الله صلی الله علیه وسلم ذَاتَ یَوْمٍ، إذْ طَلَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ شَدِیدُ بَیَاضِ الثِّیَابِ، شَدِیدُ سَوَادِ الشَّعْرِ، لا یُرَی عَلَیْهِ أَثَرُ السَّفَرِ، وَلا یَعْرِفُهُ مِنَّا أحَدٌ، حَتَّی جَلَسَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم، فَأَسْنَدَ رُکْبَتَیْهِ إلَی رُکْبَتَیْهِ، وَوَضَعَ کَفَّیْهِ عَلَی فَخِذَیْهِ، وَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، أخْبِرْنِی عَنْ الإسْلاَمِ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ رضی الله عنه: (الإِسْلاَمُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَ اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَتُقِیمَ الصَّلاَةَ، وَتُؤْتِیَ الزَّکَاةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَیتَ إِن اسْتَطَعْتَ إِلَیْهِ سَبِیلاً). قَالَ: صَدَقْتَ، فَعَجِبْنَا لَهُ یَسْأَلُهُ وَیُصَدِّقُهُ. قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الإِیْمَانِ، قَالَ: (أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلاَئِکَتِهِ، وَکُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْیَوْمِ الآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ). قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الإِحْسَانِ. قَالَ: (أَنْ تَعْبُدَ اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ). قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ السَّاعَةِ، قَالَ: مَا الْمَسْؤُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ). قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنْ أَمَارَاتِهَا، قَالَ: (أَنْ تَلِدَ الأَمَةُ رَبَّتَهَا، وَأَنْ تَرَی الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ الْعَالَةَ رِعَاءَ الشَّاءِ یَتَطَاوَلُونَ فِی الْبُنْیَانِ). ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِیًّا ثُمَّ قَالَ: (یَا عُمَرُ أَتَدْرِی مَنِ السَّائِلُ؟ قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: (فَإِنَّهُ جِبْرِیْلُ أَتَاکُمْ یُعَلِّمُکُمْ دِیْنَکُمْ).رَوَاهُ مُسْلِمٌ).(روزی ما نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نشسته بودیم، مردی بر ما وارد شد که جامه او بسیار سفید بود، و موهای سرش بسیار سیاه، و کسی از ما او را نمیشناخت، و هیچ اثر سفر بر او نبود که بگوییم از جایی دور آمده است، تا این که نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم نشست، و دو زانوی خود را به دو زانوی پیامبر صلی الله علیه وسلم چسباند، و دو دستش را بر دو ران آن حضرت صلی الله علیه وسلم نهاد، وگفت: ای محمد! مرا از اسلام خبر ده.
پیامبر صلی الله علیه وسلم در جواب فرمود: اسلام عبارت است از این که گواهی دهی و یقین داشته باشی، معبودی به حق جز خدای یکتا نیست، و آن که محمد فرستاده خداست، و بر پا بداری نماز را، و زکات بدهی، و روزه (ماه مبارک) رمضان بگیری، و حج خانه خـدا ادا نمایی ، اگر توانایی بدنی و مالی و توشه راه و وسیله ای برای سفر داشته باشی.
آن مرد گفت: راست گفتی.
ما متعجب شدیم که از رسول اکرم سؤال میکند (در حالی که سؤال، علامت ندانستن است) و تصدیق مینماید (در حالی که تصدیق نشانه دانستن است). گفت: پس مرا از ایمان خبر ده، حضرت فرمود: ایمان عبارت است از این که ایمان بیاوری به یگانگی خدا (در ذات و صفات و افعالش که هیچ شریکی ندارد)، و ایمان بیاوری به فرشتگان خدا (که پیام رسانان میان خدا و پیامبران هستند)، وایمان بیاوری به پیامـبران خـدا (که برای راهنمایی بشـر فرستاده شده اند)، وایمان بیاوری به روز قیامت(و آن چه شامل آن میشود از جزای اعمال و حساب و بهشت و دوزخ)، و ایمان بیاوری به سرنوشت؛ (یعنی تقدیر)، و ایمان بیاوری به خیر و شر آن.
آن مرد گفت: راست گفتی.
گفت: مرا از احسان و نیکوکاری خبر ده، فرمود: نیکوکاری عبارتست از اینکه چنان خدا را بندگی کنی گویا اورا میبینی، واگر تو او را نمیبینی، یقین بدار که او تو را میبیند.
گفت مرا از روز قیامت خبر ده، فرمود: پرسیده شده (در این مسأله) داناتر از پرسنده نیست، آن مرد گفت: پس مرا از نشانه های قیامت باخبر ساز، فرمود: آنکه کنیز آقایش را بزاید، (یعنی مادران را خوار و حقیر شمارند و خود را آقای مادر بدانند). و آنکه پا و تن برهنگان بینوا، و چوپان گوسفندان را ببینی که به برافراشتن کاخ (و زیاده روی در ساختمان) بپردازند.
پس آن مرد رفت، و من چندی نشستم، و آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: ای عمر! میدانی که سؤال کننده چه کسی بود؟ گفتم : الله و رسول خدا بهتر دانند، فرمود: او جبریل بود، که آمده بود (تا با پرسش و پاسخ کردنش) دینتان را به شما بیاموزد.
خواننده محترم!
در مورد اینکه زمان وقوع قیامت چه وخت است ویا قیامت چه وخت شروع می شود حکم شرع اسلامی همین است که از زمان وقوع قیامت به جز الله تعالی ، کسی دیگر زمان آنرا نمی فهمد ، الله تعالی می فرماید:« وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» (سوره زخرف 85.) یعنی: «و علم قیامت نزد اوست»
ولی گفته می توانیم که برپا شدن قیامت نشانه هایی دارد که بر اساس وقوع آن نشانه ها می توان پی به نزدیک بودن زمان وقوع قیامت برد. این نشانه ها را در اصطلاح شرع « أشراط الساعة » یعنی نشانه ها و علامتهایی قیامت که قبل از برپایی آن واقع می شوند، مسمی نمود .
نشانه های قیامت:
علماء نشانه های قیامت را به سه کتگوری تقسیمبندی نموده اند :
دستهٔ اول :
در کتگوری دسته اول نشانه هاوعلایم شامل نشانه ها وعلایم دور که آمده و پایان یافته اند. که از آن جمله بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم می باشد.
بر اساس آنچه در صحیحین از حدیث انس بن مالک رحمه الله که از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود:«بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَةَ کَهَاتَیْنِ. وضم السبابة والوسطی» (بخاری (6504) ، وصحیح مسلم (2951)) . «بعثت من و قیامت مانند این دو انگشت است و دو انگشت سبابه و وسطی را به هم چسپاند» و از آن جمله نصف شدن ماه بر اساس آنچه خداوند در کتابش به آن خبر داده است. الله تعالی می فرماید : « اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» ( سوره قمر 1 ) «قیامت نزدیک و ماه دو نصف میگردد» و از آن جمله خارج شدن آتش از سرزمین حجاز که بخاطر آن گردن شترها در بصری روشن می گردد. شیخین از ابوهریر روایت می کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی تَخْرُجَ نَارٌ مِنْ أَرْضِ الْحِجَازِ تُضِیءُ أَعْنَاقَ الْإِبِلِ بِبُصْرَی» (بخاری (7118) ، وصحیح مسلم (2902) . «قیامت برپا نمیشود تا آتشی در حجاز برافروخته شود و گردن شتران را در بصری روشن گرداند» (بُصری):
از شهری معروف که در سوریه فعلی موقعیت دارد وبه آن حوران گفته میشود که تا دمشق سه مرحله فاصله دارد.«معجم البلدان»(1/441) و«شرح نووی بر صحیح مسلم»(18/30)و«فتح الباری» (13/80).
و این آتش بر اساس آنچه پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر داده بود در جمادی الثانی سال654 ه که خروج آن در قسمت شرقی مدینه بود، ظاهر شد و به سبب آن دره ای از آتش جاری شد و جماعتی از مردم آنجا و مردم شام نور آن را دیدند و مردم بصری گردن شتران در روشنایی آن همانگونه که پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر داده بود دیدند.
دسته دوم :
کتگوری دوم ، نشانه های وسطی و آن عبارتند از نشانه هایی که ظاهر شده و پایان نیافته اند بلکه زیاد شده و به شدت منتشر شدهاند. که از آن جمله جاریه آقای خود را به دنیا آورد و انسانهای پا برهنه، لخت، نیازمند و چوپان را میبینی ساختمانهای چند طبقه و بلند میسازند. بر اساس آنچه در حدیث جبریل در فوق گذشت : « گفت مرا از روز قیامت خبر ده، فرمود: پرسیده شده (در این مسأله) داناتر از سؤال کننده نیست، آن مرد گفت: پس مرا از نشانه های قیامت باخبر ساز، فرمود: آنکه کنیز آقایش را بزاید، و آنکه پا و تن برهنگان بینوا، و چوپان گوسفندان را ببینی که به برافراشتن کاخ (و زیاده روی در ساختمان) بپردازند.»
و از آن جمله خارج شدن سی دجال که همگی ادعای نبوت می کنند همانگونه که در حدیث ابوهریرهس روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یُبْعَثَ دَجَّالُونَ کَذَّابُونَ قَرِیبًا مِنْ ثَلَاثِینَ کُلُّهُمْ یَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ» بخاری (3609) . «قیامت بر پا نمیشود مگر اینکه دجالهای کذابی حدود سی نفر که همه آنان ادعای نبوت میکنند، ظاهر شوند»
و در سنن ابوداود و ترمذی از ثوبان روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «وَإِنَّهُ سَیَکُونُ فِی أُمَّتِی کَذَّابُونَ ثَلَاثُونَ کُلُّهُمْ یَزْعُمُ أَنَّهُ نَبِیٌّ وَأَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ لَا نَبِیَّ بَعْدِی» سنن أبی داود (4252) «همانا در امت من سی نفر مدعی نبوت دروغین ظاهر میشوند و هر یک از آنان گمان میکند پیامبر خدا است در حالی که من خاتم انبیاء هستم و پیامبری بعد از من نخواهد آمد».
از آن جمله ظاهر شدن کوهی از طلا در فرات که مردم بخاطر آن با همدیگر می جنگند. ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمودند:
«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَحْسِرَ الْفُرَاتُ عَنْ جَبَلٍ مِنْ ذَهَبٍ یَقْتَتِلُ النَّاسُ عَلَیْهِ فَیُقْتَلُ مِنْ کُلِّ مِائَةٍ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ وَیَقُولُ کُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ لَعَلِّی أَکُونُ أَنَا الَّذِی أَنْجُو» مسلم (2894) ، بخاری (7119) «قیامت بر پا نمیشود تا اینکه رود فرات کوهی از طلا را کشف (ظاهر) کند. مردم بر سر آن بجنگند و نود و نه در صد آنان کشته میشوند و همه میگویند شاید من زنده بمانم» و این علامتی است که فاصله واقع شدن آن زیاد نیست.
نشانه های بزرگ قیامت که تا هنوز نرسیده اند:
علامت نشانه های بزرگ که تا هنوز نرسیده اند ، عبارتند از :
علامت اول: خروج مهدی:
مفسرین می نویسند که مهدی مردی از اهل بیت است و در حالیکه زمین پر از ظلم و ستم است ،از عدل و داد پر می نماید. اسمش موافق اسم پیامبر صلی الله علیه وسلم و اسم پدرش موافق اسم پدر پیامبر صلی الله علیه وسلم است. ابوداود و ترمذی از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت می کنند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:«لَا تَذْهَبُ الدُّنْیَا حَتَّی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أَبِیهِ اسْمُ أَبِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا» (سنن أبی داود 4 / 306 (4282)
«دنیا به پایان نمیرسد تا اینکه مردی از اهل بیتم که هم اسم من و اسم پدرش هم اسم پدر من است حکومت عرب را بدست گیرد و زمین را همانگونه که پر از ظلم و ستم شده پر از عدل و داد می کند.».
نشانه دوم : ظهور مسیح دجال :
مسیح دجال مردی از فرزندان آدم است که در آخرالزمان خارج می شود و به وسیله او بسیاری از مردم دچار فتنه می گردند.
خداوند بر دست او بعضی از اعمال خارق العاده را جاری می سازد. ادعای خدایی می کند باطل او بر مؤمن اثر ندارد و داخل تمام شهرها جز مکه و مدینه می شود و با او آتش و بهشت است. آتش او بهشت، و بهشت او آتش است.
احادیثی صحیح بر خروج او دلالت دارند. از آن جمله حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص است که مسلم در صحیحش از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می کند که می فرماید:«یَخْرُجُ الدَّجَّالُ فِی أُمَّتِی فَیَمْکُثُ أَرْبَعِینَ لَا أَدْرِی أَرْبَعِینَ یَوْمًا أَوْ أَرْبَعِینَ شَهْرًا أَوْ أَرْبَعِینَ عَامًا فَیَبْعَثُ اللَّهُ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ کَأَنَّهُ عُرْوَةُ بْنُ مَسْعُودٍ فَیَطْلُبُهُ فَیُهْلِکُهُ» مسلم (2940) . «دجال در امت من خارج می شود و در زمین چهل می ماند نمی دانم چهل روز یا چهل ماه، یا چهل سال پس خداوند عیسی بن مریم را میفرستد که او مانند عروه بن مسعود است او را می خواند و به هلاکت می رساند».
و در صحیحین از عبدالله بن عمر روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان مردم بلند شد و خداوند را بر آنچه شایسته او بود حمد و ثنا گفت سپس دجال را ذکر نمود و فرمود:«إِنِّی أُنْذِرُکُمُوهُ وَمَا مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا قَدْ أَنْذَرَهُ قَوْمَهُ لَقَدْ أَنْذَرَهُ نُوحٌ قَوْمَهُ وَلَکِنْ سَأَقُولُ لَکُمْ فِیهِ قَوْلًا لَمْ یَقُلْهُ نَبِیٌّ لِقَوْمِهِ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ أَعْوَرُ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِأَعْوَرَ» بخاری (3057) ، وصحیح مسلم (169)
«من شما را از او بر حذر می دارم. و هیچ پیامبری نیامده مگر اینکه قوم اش را از او برحذر داشته است. از آن جمله، نوح نیز قوم اش را برحذر داشته است. اما من دربارة او سخنی می گویم که هیچ پیامبری برای قومش نگفته است. دجال، یک چشم و احول است. ولی خداوند، چنین نیست».
علامت سوم: نزول عیسی؛ از آسمان به زمین:
او در زمین به عدالت حکم می کند، صلیب را می شکند، خوک را می کشد و کار دجال را تمام می کند. همانگونه که نصوص از کتاب و سنت بر آن دلالت دارند.
الله تعالی در کتابش می فرماید: « وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ» (سوره زخرف 61.) «و همانا آن، نشانه ای برای رستاخیز است».
بیشتر مفسرین به این آیه بر نزول عیسی استدلال می کنند و این روایت از ابن عباس نقل شده است. امام احمد در مسندش از ابن عباسم در تفسیر این آیه روایت می کند که می گوید:«هو خروج عیسی ابن مریم علیه السلام قبل یوم القیامة» (المسند : 1 / 318 .) «آن خروج عیسی بن مریم؛ قبل از روز قیامت است». همانگونه که احادیث صحیح بر نزول عیسی؛ دلالت می کنند. در صحیحین از ابوهریرهس روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَیُوشِکَنَّ أَنْ یَنْزِلَ فِیکُمْ ابْنُ مَرْیَمَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَکَمًا عَادِلًا فَیَکْسِرَ الصَّلِیبَ وَیَقْتُلَ الْخِنْزِیرَ وَیَضَعَ الْجِزْیَةَ وَیَفِیضُ الْمَالُ حَتَّی لَا یَقْبَلَهُ أَحَدٌ وَحَتَّی تَکُونَ السَّجْدَةُ الْوَاحِدَةُ خَیْرًا مِنْ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا» بخاری (2222) ، وصحیح مسلم (155) «قسم به ذاتی که جان من در دست اوست، بزودی عیسی بن مریم نزول خواهد کرد. او حاکم عادلی خواهد بود، صلیب را خواهد شکست و خوک را از بین خواهد برد و جزیه را برمی دارد و (در زمان ایشان ) ثروت و دارایی بحدی زیاد می شود که کسی حاضر به پذیرفتن مال، نخواهد شد».
علامت و نشانه چهارم: خروج یأجوج و مأجوج:
یأجوج ومأجوج مخلوقات بسیاری هستند کسی نمی تواند آنها را بکشد. گفته شده آنها از نواسه یافث که از فرزندان نوح علیه السلام؛ است، میباشند و کتاب و سنت بر خروج آنها دلالت دارد.
پروردگار با عظمت در آیات ( 96 و 97 سوره انبیاء ) می فرماید : «حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ**وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا» «تا زمانی که یاجوج و مأجوج رها میگردند و آنان از هر بلندی و ارتفاعی میگذرند. (در این هنگام) وعدة راستین (روز قیامت) نزدیک است پس ناگهان چشمان کفار خیره میشوند (و از حرکت باز میایستند)». شیخین از زینب بنت جحش روایت می کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم روزی با حالت هراسان بر او داخل شد و فرمود:«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَیْلٌ لِلْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدْ اقْتَرَبَ فُتِحَ الْیَوْمَ مِنْ رَدْمِ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مِثْلُ هَذِهِ وَحَلَّقَ بِإِصْبَعِهِ الْإِبْهَامِ وَالَّتِی تَلِیهَا». .) بخاری (3346) ، وصحیح مسلم (2880). « لا اله الا الله» وای بر عرب از شری که امروز نزدیک شد. امروز سد یاجوج و ماجوج اینطور (دو انگشت ابهام و مجاورش را حلقه کرد) باز شد».
نشانهٔ پنجم: انهدام کعبه و ربودن زیور آلات آن:
محدثین در مورد ،انهدام کعبه ودزدیدن زویوارت آلات آن که از علامه بزرگ قیامت است می نویسند که : مردی دارای ساق پاهای کوچک و دراز از حبشه کعبه را ویران و زیور آلات آن را با خود می برد .در حدیثی ، شیخین از ابوهریره روایت می کنند که پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «یُخَرِّبُ الْکَعْبَةَ ذُو السُّوَیْقَتَیْنِ مِنْ الْحَبَشَةِ» بخاری (1591) ، وصحیح مسلم (2909) .
«مردی دارای ساق پای کوچک و باریک از حبشه کعبه را خراب میکند» و امام احمد با سند صحیح از عبدالله بن عمرو روایت می کند که او از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که فرمود:«یُخَرِّبُ الْکَعْبَةَ ذُو السُّوَیْقَتَیْنِ مِنْ الْحَبَشَةِ وَیَسْلُبُهَا حِلْیَتَهَا وَیُجَرِّدُهَا مِنْ کِسْوَتِهَا وَلَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ أُصَیْلِعَ أُفَیْدِعَ یَضْرِبُ عَلَیْهَا بِمِسْحَاتِهِ وَمِعْوَلِهِ» المسند : 2 / 220 .« مردی دارای ساق پای باریک و کوچک از حبشه کعبه را خراب میکند و کسوت و زینت آلات را از آن جدا میسازد مثل اینکه اکنون من او را میبینم با سری طاس و مفاصل کج با بیل و کلنگش به کعبه میکوبد».
علامت ششم: دخان:
علامت ششم عبارت از دود بزرگی است که از آسمان جاری می شود و مردم را می پوشاند و آنها را در برمی گیرید :قرآن عظیم الشان می فرماید : « فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِینٍ**یَغْشَی النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِیمٌ» ( سوره دخان 10-11)
«منتظر باش تا روزی آسمان دودی واضح و آشکار ظاهر کند و همه مردم را در بر گیرد این عذاب دردناکی است» .
همچنان در حدیثی از حذیفه بن اسید روایت است که : «إِنَّهَا لَنْ تَقُومَ حَتَّی تَرَوْنَ قَبْلَهَا عَشْرَ آیَاتٍ فَذَکَرَ الدُّخَانَ وَالدَّجَّالَ وَالدَّابَّةَ» مسلم (2901) .«قیامت برپا نمی گردد تا ده نشانه آن نیاید که دخان، دجال و دابه را ذکر نمود».
نشانهٔ هفتم: بلند شدن قرآن از زمین به سوی آسمان:
نشانه هفتم از نشانه های بزرگ قیام بلند شدن قرآن از زمین به سوی آسمان است .از قرآن عظیم الشان ، آیه بصورت نوشته یا در قلب باقی نمی ماند. و دلیل بر آن حدیث حذیفه است که از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود:«یَدْرُسُ الْإِسْلَامُ کَمَا یَدْرُسُ وَشْیُ الثَّوْبِ حَتَّی لَا یُدْرَی مَا صِیَامٌ وَلَا صَلَاةٌ وَلَا نُسُکٌ وَلَا صَدَقَةٌ وَلَیُسْرَی عَلَی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِی لَیْلَةٍ فَلَا یَبْقَی فِی الْأَرْضِ مِنْهُ آیَةٌ . . .»( سنن ابن ماجه 2 / 1344 ) «اسلام همانند نقش و نگار لباس پاک می شود تا آنجا که کسی روزه، نماز، قربانی و زکات را نمی داد. و بر کتاب خداوند عزوجل در شبی می گذرد در حالیکه در زمین از آن آیه ای باقی نمانده است».
نشانهٔ هشتم: طلوع نمودن آفتاب از مغرب:
در مورد طلوع نمودن آفتاب از مغرب قرآن عظیم الشان می فرماید :« یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا» ( سوره انعام 158)«روزی که بعضی از آیات پروردگارت بیایند کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا در ایمان خویش عمل خیری را کسب نکرده ایمان آوردنش برای او هیچ نفعی ندارد» تعدادی از مفسرین بر این رأی هستند که منظور از بعضی آیات پروردگار، طلوع نمودن آفتاب از مغرب آن است.
طبری بعد از ذکر سخنان مفسرین در باره این آیه می گوید:(وأولی الأقوال بالصواب فی ذلک ما تظاهرت به الأخبار عن رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلِّم أنه قال ذلک حین تطلع الشمس من مغربها) «اولی ترین سخنان به صواب و درستی در این باره اخباری است که از رسول الله صلی الله علیه وسلم در باره طلوع نمودن آفتاب از مغرب می باشد».
( تفسیر ابن جریر جلد 8 / 97 .)
شیخین از ابوهریره روایت می کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَإِذَا طَلَعَتْ فَرَآهَا النَّاسُ آمَنُوا أَجْمَعُونَ فَذَلِکَ حِینَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا» بخاری (4636) ، و مسلم (157) .«قیامت برپا نمی گردد تا اینکه آفتاب از مغرب طلوع می کند پس هنگامی که مردم آن را دیدند همگی ایمان می آورند در آن هنگام کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا در ایمان خویش عمل نیکویی را کسب ننموده ایمانش برای او سودمند نمی باشد.»
نشانهٔ نهم: خروج دابه:
و آن مخلوق بزرگی است. گفته شده طول آن شصت ذراع است و دارای دست و پا و پشمالو ( دارای موهای زیاد در صورت وبدن ) می باشد و گفته شده خلقت او شبیه تعدادی از حیوانات است. قرآن و سنت بر خروج آن قبل از برپایی قیامت دلالت دارند. الله تعالی می فرماید:« وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ» (سوره نمل 82)
«هنگامی که فرمان وقوع قیامت فرا میرسد. دابه را از زمین برای مردم بیرون می آوریم که با ایشان سخن میگوید. براستی مردم به آیات ما ایمان نمیآوردند». ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمودند:« ثَلَاثٌ إِذَا خَرَجْنَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَالدَّجَّالُ وَدَابَّةُ الْأَرْضِ» مسلم (158).«هنگام وقوع سه حادثه ، انسانی که قبلاً ایمان نداشته یا از ایمان خود خیری کسب نکرده است اگر ایمان بیاورد برای او سودی نخواهد داشت:
1. طلوع نمودن آفتاب از مغرب
2. ظهور دجال
3. خروج دابة الارض».
امام احمد از ابو امامه رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:«تَخْرُجُ الدَّابَّةُ فَتَسِمُ النَّاسَ عَلَی خَرَاطِیمِهِمْ ثُمَّ یَغْمُرُونَ فِیکُمْ حَتَّی یَشْتَرِیَ الرَّجُلُ الْبَعِیرَ فَیَقُولُ مِمَّنْ اشْتَرَیْتَهُ فَیَقُولُ اشْتَرَیْتُهُ مِنْ أَحَدِ الْمُخَطَّمِینَ»( المسند: 5 / 268 .)
«دابة الارض خارج میشود و بر بینی مردم نشانه میگذارد تا اینکه آنقدر تعدادشان زیاد میشود. که یک نفر شتری را میخرد به او میگویند این شتر را از چه کسی خریدهای او در جواب میگوید: از یکی از نشانهدارها (کسانی که دابة الارض روی بینی آنها نشانه گذاشته است)».
نشانه دهم: خارج شدن آتش بزرگ:
این آتش از عدن(بندری در یمن است) خارج می شود و مردم را به سوی محل تجمع شان می راند. و این آخرین نشانه بزرگ قیامت است. و دلیل بر این نشانه حدیث حذیفه بن اسید است که قبلاً گذشت و مسلم آن را بیان کرده که در آن پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید:«وَآخِرُ ذَلِکَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ الْیَمَنِ تَطْرُدُ النَّاسَ إِلَی مَحْشَرِهِمْ» مسلم (2901) .
«و آخر آن آتشی است که از یمن خارج می شود و مردم را به سوی مکان قیامت فراری می دهد» و در روایتی از حدیث حذیفه آمده:«وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قُعْرَةِ عَدَنٍ تَرْحَلُ النَّاسَ» «و آتشی از عمق عدن خارج می شود که مردم را کوچ می دهد».
این نشانه ها بزرگترین نشانه های قیامت بودند که قبل از برپایی آن واقع می گردند هنگامی که این نشانه ها آمدند قیامت به اذن الله تعالی برپا می گردد و روایت شده که این نشانه ها به دنبال هم همانند مهره های ستون فقرات پشت سرهم می آیند هنگامی که یکی از آنها آشکار شود به دنبال آن دیگری می آید.
طبرانی در اوسط از ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمودند:«خروج الآیات بعضها علی إثر بعض، یتتابعن کما تتابع الخرز فی النظام»( المعجم الوسیط : 5 / 148 ، (4283))
حکمت پنهان داشتن تاریخ دقیق قیامت:
بسیاری اوقات انسان از خود می پرسد که علت نامشخص بودن زمان قوع قیامت در چیست وچه حکمت در آن نهفته است که تاریخی آن برای ما انسانها نا مشخص است .
مفسرین در جواب این پرسش فرموده اند که : پنهان ماندن تاریخ دقیق فرا رسیدن قیامت تعلق اساسی به اصلاح نفوس انسانها دارد.
تاریخ دقیق وقوع قیامت پنهان است، معاملهی بسیار مهمیکه انسان از وقوع آن مطمئن باشد اما نمیداند که چه لحظهای به سراغ او میآید و او را احاطه میکند، انسان را همواره در انتظار خود نگاه میدارد.
صاحب کتاب « فی ظلال القرآن» در این باره میگوید: مجهول در زندگی بشر در ساختار روانی او یک عنصر و عامل اساسی است، لذا لازم است که انسانها در زندگی خود مجهولی که در انتظار آن بنشینند، داشته باشند و اگر هر چیز برای بشر پیدا میبود و حال آنکه او دارای چنین فطرتی است. نشاط، شادابی و سعی و تلاش او متوقف میشد و زندگی دچار رکود و انجماد میگردید.
آری انسانها در پس پرده مجهولات حرکت میکنند، در پرتو مجهولات بر حذر بوده و از هوشیاری لازم استفاده میکنند، امید را میبینند، در بوته تجربه قرار میگیرند، می آموزند، پنهانیهای توان و استعداد خود و جهان گرداگرد را کشف میکنند. گره دادن دلها و احساسات به قیامت مجهول و وعده داده شده، آنها را از سر کشی و طغیان محافظت میکند. آنها نمیدانند که قیامت در چه روزی و در چه تاریخی به وقوع می پیوندد و لذا آنها همواره در انتظار وقوع آن مینشینند، همواره برای آن آماده می شوند، البته مجهول بودن قیامت این گونه ثمرات مثبت را در حق کسانی به ارمغان می آورد که دارای فطرت سالم و مستقیم باشند، اما کسانی که فطرتشان فاسد شده و از هوا و نفس تبعیت میکنند، موجب غفلت و نادانی میشوند و در نهایت به اقیانوس نابودی سقوط میکنند.
( روز قیامت در تفسیر فی ظلال القرآن جمع و اعداد احمد فائز: صفحه 98. )
حکم پیشگوی در مورد وقوع قیامت:
مردم درباره زمان فرا رسیدن قیامت به کثرت سوال میکردند و اغلب از شخص رسول الله صلی الله علیه وسلم میپرسیدند. پاسخ این سوال از جانب خداوند متعال چنین آمده که: » یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبًا» (سوره الأحزاب:63 ) (ای پیغمبر! ) مردم از تو درباره فرا رسیدن قیامت میپرسند، بگو: آگاهیِ از آن، اختصاص به خدا دارد و بس. (و کسی جز او از این موضوع مطّلع نیست). تو چه میدانی، شاید هم فرا رسیدن قیامت نزدیک باشد. )
« یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا * فِیمَ أَنتَ مِن ذِکْرَاهَا * إِلَی رَبِّکَ مُنتَهَاهَا» (النازعات: 42 – 44) (از تو درباره قیامت میپرسند که در چه زمانی واقع میشود؟ تو را چه آگهی و خبر از آن؟! (تو چیزی از آن نمیدانی) آگاهیِ از زمان قیامت، به پروردگارت واگذار میگردد (و اطّلاع از وقوع آن کار پروردگار تو است ؛ نه تو ). )
خداوند این علم را به هیچ فرشته مقرب یا نبی مرسل نداده است، به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه وسلم در پاسخ به سوال جبرئیل مبنی بر تاریخ وقوع قیامت فرمود: در این مورد مسئول از سائل آگاه تر نیست.
بنابراین هرگونه بحث و گفتگو در این خصوص و هر سخنی دایر بر اینکه قیامت در فلان سال به وقوع میپیوندد، نوعی دروغ پردازی بر خداوند متعال است و کسانی که در این زمینه به نظریه پردازی و مباحثه میپردازند، در واقع با منهج قرآنی و منش نبوی که مردم را به ترک اینگونه مطالب هدایت میکنند، مخالفت میورزند و خدا و پیامبر با ایمان و عمل صالح انسان را برای آمادگی به چنین روزی فقط دعوت میکنند و بس.
کسانی که در این زمینه سخن میگویند، فکر میکنند میتوانند آنچه را که رسول الله صلی الله علیه وسلم و جبرئیل ندانستهاند، درک کنند!. برای کسانی که قلب سلیم دارند و حرفهای خداوند را گوش میکنند، باید از این سخن عبرت بیاموزند و از سخن گفتن در زمینه تعیین تاریخ وقوع قیامت دست بردارند و ما هم از سر خیر خواهی و نصیحت خطاب به آنها میگوییم: باید به اندازه پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحاب و بزرگان دین در این مورد بحث و گفتگو کنیم، اگر در شناختن تاریخ وقوع قیامت نفع و سودی برای بشر وجود میداشت، قطعاً خداوند بشر را از آن آگاه میساخت، اما خداوند این علم را به خاطر مصلحتی که در نظر دارد، از بشر پنهان کرده است.
باید دنبالهروان به پیشینیان اقتدا کنند و از حال و وضعیت آنها عبرت بگیرند، بعضی از گذشتگان در این زمینه بحث نمودهاند و برای وقوع قیامت مدت یا علامات قریب الوقوعی را بیان کردهاند، اما اجل مشخص شده فرا رسیده، ولی هیچگونه حادثهای به وقوع نپیوسته است، از جمله این آقایان علامه طبری است، خداوند ایشان را بیامرزد. علامه طبری از برخی نصوص چنین برداشت نموده است که دنیا بعد از پانصد سال از بعثت نبوی پایان میپذیرد.( مقدمه ابن خلدون، صفحه : 59.)
و اینک حدود هزار و اندی سال از ضرب الاجل طبری میگذرد ولی هنوز موعد او تحقق نیافته است.
از جمله دیگر این افراد علامه سیوطی است :اوکتاب خویش بنام «الکشف» میگوید: قیامت در آغاز قرن پنجم بعد از هزاره اول از بعثت برپا میشود و اینک چند سال از موعدی که مشخص کرده است، میگذرد ولی قیامت برپا نشده است حتی بسیاری از علامات آن نیز تحقق نیافته است. لوامع انوار البهیة: (2/66).
سهیلی حروف مقطعه در اوائل سور را با حذف مکررات جمع کرده و بر اساس حساب جمل (ابجد) ضرب الاجلی را از چند صد سال پیش نسبت به وقوع قیامت مشخص کرده است. (مقدمه ابن خلدون: 591.)
بسیاری از فرزندان آدم در این خصوص نظر داده و بدون دلیل به بیراهه رفتهاند، همه دیدگاهها حدس و گمان هستند و حقیقتی در درون خود ندارند. آخرین اطلاعی که در این باره دارم از این قرار است که شخصی به نام دکتر بهائی با استفاده از آمار و ارقام ریاضی برگرفته از حروف مقطعات در اوایل سور، میگوید: قیامت در سال 1710هجری بر پا میشود. اما برای بی اساس بودن این نظریه باید بگویم که خطا و اشتباه این گونه محاسبات و ضرب الاجلها ثابت شده است، همه آنها همین روش را اتخاذ نمودهاند تنها در بیان علامت و مدت تعین شده اختلاف دارند، بنا بر این هر حسابی بر همان معیار اشتباه باشد در نهایت غلط از آب در میآید.
علامه شیخ الاسلام ابن تیمیه کسانی را که درباره تاریخ وقوع قیامت اظهار نظر کردهاند، مورد انتقاد قرار داده و میفرماید: کلیه کسانی که درباره تاریخ وقوع قیامت سخن گفتهاند، مانند کسی که کتابی بنام «الدرالمنظم فی معرفة الاعظم» نگاشته است و با بیان ده دلیل به تاریخ دقیق برپایی قیامت اشاره نموده است یا کسانی که بر اساس حروف مقطعات و حساب ابجد، سخن گفتهاند یا کسی که درباره «عنقاء مغرب» سخن بر لب آورده است، همه اینها و امثالشان هرچند که نزد پیروان شان ارزش و اعتباری دارند، اما اغلب آنها کاذب و بدور از صداقت هستند و به دلایل متعددی برای آنها ثابت شده است که آنها بدون علم سخن گفته و میگویند، هرچند مدعی کشف و شناخت اسرار و رموز بودهاند. گفتیم اغلب، زیرا بعضی از آنان اشتباهاَ وارد این بحث شدهاند و قصد تضلیل دیگران را نداشتهاند. مانند: طبری و سیوطی.
خداوند میفرماید: « قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِکُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»( سوره الأعراف: 33) (بگو: خداوند حرام کرده است کارهای نابهنجار (چون زنا) را، خواه آن چیزی که آشکارا انجام پذیرد و ظاهر گردد، و خواه آن چیزی که پوشیده انجام گیرد و پنهان ماند، و (هر نوع) بزهکاری را و ستمگری (بر مردم) را که به هیچ وجه درست نیست، و این که چیزی را شریک خدا کنید بدون دلیل و برهانی که از سوی خدا مبنی بر حقّانیّت آن خبر در دست باشد، و این که به دروغ از زبان خدا چیزی را (درباره تحلیل و تحریم و غیره) بیان دارید که (صحّت و سقم آن را) نمیدانید)قطعاً ادعای شناخت تاریخ وقوع قیامت ادعای بدون علم است. مجموع الفتاوی، شیخ الاسلام: (4/342).
قیامت ونشانه بی برکتی روز وشب:
امام بخاری در حدیث شماره 1036 از ابوهریره روایت می كند، كه رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید:«لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى یقْبَضَ الْعِلْمُ ، وَتَكْثُرَ الزَّلازِلُ ، وَیتَقَارَبَ الزَّمَانُ ، وَتَظْهَرَ الْفِتَنُ ، وَیكْثُرَ الْهَرْجُ وَهُوَ الْقَتْلُ الْقَتْلُ ، وحَتَّى یكْثُرَ فِیكُمْ الْمَالُ فَیفِیضَ».
(قیامت برپا نمی شود تا اینكه این علامات پدیدار گردند: از بین رفتن علم، زیاد شدن زلزله، نزدیك شدن زمان، ظاهر شدن فتنه، زیاد شدن آشوب و فتنه كه همان قتل می باشد و زیاد شدن بیش از اندازه مالهایتان.)
و امام احمد در حدیث شماره 10260 از ابوهریره روایت نموده كه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:« لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى یتَقَارَبَ الزَّمَانُ ، فَتَكُونَ السَّنَةُ كَالشَّهْرِ ، وَیكُونَ الشَّهْرُ كَالْجُمُعَةِ ، وَتَكُونَ الْجُمُعَةُ كَالْیوْمِ ، وَیكُونَ الْیوْمُ كَالسَّاعَةِ ، وَتَكُونَ السَّاعَةُ كَاحْتِرَاقِ السَّعَفَةِ» (تا زمان نزدیك نگردد و سال مانند ماه، ماه مانند هفته، هفته مانند روز، روز مانند ساعت و ساعت مانند آتش گرفتن شاخه های درخت خرما نگردد، قیامت برپا نمی شود.) ابن كثیر- رحمه الله- می فرماید:( اسناد آن به شرط مسلم صحیح است. البانی در صحیح الجامع شماره 7432 آن را صحیح دانسته است.)
این دو حدیث دلالت می كنند بر اینكه از نشانه های قیامت نزدیك شدن زمان است. علماء در معنی نزدیكی زمان اختلاف داردند و در این مورد سخن بسیار است. از بهترین این سخنان این سخن است كه: نزدیك شدن زمان را بر نزدیكی حسی و نزدیكی معنوی حمل می كنند.
نزدیكی معنوی:
منظور از نزدیكی معنوی این است كه بركت زمان از بین می رود. و این در دورانهای آینده واقع می شود.
این قول را قاضی عیاض، نووی و حافض ابن حجر- رحمهم الله- اختیار كرده اند.
نووی می گوید: مراد از كوتاه شدن روز، عدم بركت در آن است. مثلاً روز می گذرد در حالیكه از آن به اندازه یك ساعت فایده می برند.
حافظ می گوید: و حق این است كه مراد از بین رفتن بركت از تمام چیزها و حتی زمان است كه از نشانه های نزدیك شدن قیامت می باشد.
از نزدیكی معنوی همچنین می توان به آسانی ارتباط بین مكانهای دور و سرعت رفت و آمد بین این مسافتها كه از آن به نزدیكی زمان تفسیر می شود، اشاره كرد. فاصله هایی كه در گذشته در چندین ماه طی می شدند اغراق نیست اگر بگوییم حالا در بیشتر از چند ساعت طول نمی كشد.
شیخ بن باز در تعلیق فتح الباری (2/522) می گوید: نزدیكی كه در حدیث ذكر شده به نزدیكی بین شهرها و قاره ها و كمی مسافت به آنها به سبب اختراع هواپیماها و ماشینها و تمام چیزهایی كه مانند آن هستند، تفسیر می شود.
نزدیكی حسی :
منظور از نزدیكی حسی این است كه زمان به صورت محسوس كوتاه می شود. ساعات شب و روز به سرعت می گذرند و بین گذشت این ساعت ها فاصله پیدا نمی شود، و واقع شدن آن امری غیر ممكن نیست. برای تأیید آن به زمان دجال می توان اشاره كرد كه در آن روز به اندازه سال، ماه و هفته طول می كشد. در نتیجه همانگونه كه ایام طولانی می گردند، كوتاه نیز می شوند كه آن به خاطر اختلال در نظام عالم و نزدیك شدن پایان دنیا است.
حافظ در الفتح از ابن ابی جمره نقل می كند كه گفت:« مراد از نزدیك شدن زمان در حدیث « لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَكُونَ السَّنَةُ كَالشَّهْرِ» ، به كوتاه شدن آن اشاره دارد. با این حساب پس كوتاه شدن باید حسی باشد و بر معنای معنوی نیز حمل می گردد.
اما در حسی فاصله منظور نمی باشد. و شاید آن از اموری باشد كه باعث نزدیك شدن قیامت می گردد. اما از نظر معنوی پس برای آن مدت و فاصله منظور می باشد كه علماء دینی آن را می دانند. و اهل دنیوی نیز اگر زیرك و عاقل باشند آن را خواهند دانست كه ایشان نمی توانند مانند گذشته كارهای بزرگی را كه انجام می دادند، انجام دهند. به خاطر آن دچار شك و تردید می شوند ولی علت آن را نمی توانند درك كنند. شاید علت آن به سبب ضعف ایمان باشد كه به آشكار نمودن بیش از حد كارهای خلاف شرع می پردازند. و شدیدتر از آن خوراكیهایی است كه در آن شكی و شبهه ای وجود ندارد كه حرام می باشند و بسیاری از مردم كاری به حلال و حرم آن ندارند و در بدست آوردن آن تمام تلاش خود را به كار می گیرند و عقل خویش را به كار نمی گیرند. نتیجه و ماحصل بحث این می شود كه بركت در زمان ، روزی و در گیاهان به خاطر ایمان قوی و تبعیت از اوامر خداوند و دوری از نواهی او می باشد. و دلیل بر این مدعا قول الله تعالی می باشد:«وَلَوْ أَنَّ أَهْل الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَكَات مِنْ السَّمَاء وَالأَرْض»«اگر اهل قریه ای ایمان بیاورند و تقو ی خدا داشته باشند بركات آسمان و زمین را بر ایشان می گشاییم)
و سیوطی در الحاوی للفتاوی(1/44) در باره معنی این حدیث كه ذكر شد این طور گفته است:« گفته شده منظور از آن كوتاه شدن به صورت حسی می باشد. ساعات شب و روز نزدیك برپا شدن قیامت كوتاه می شوند. و گفته شده به صورت معنوی می باشد كه مراد از آن به سرعت گذر كردن زمان و از بین رفتن بركت از تمام چیزها حتی زمان است...و قولهای دیگری نیز در این باره وجود دارد. و الله اعلم».
این سه قول از بین رفتن بركت، سهولت ارتباط و نزدیك شدن به صورت حسی، بینشان تعارضی نیست و مانعی بر اینكه حدیث بر همه آنها دلالت كند، وجود ندارد. سخنان دیگری نیز در باره زمان گفته اند كه درجه قوت آنها به مانند آنچه ذكر شد، نیست.
از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:
خطابی گفته كه منظور از آن لذت بردن از زندگی است. حافظ از زبان او نقل می كند كه می گوید: می خواهد آن را زمان خروج مهدی- الله اعلم- كه راستی در زمین پدیدار می شود، عدل پیروز می گردد و مردم از زندگی لذت می برند و مدت آن كوتاه می باشد، پدید آورد. و ایام خوش مردم در زمان كوتاهی سپری می شود كه اگر مدت آن به درازا كشد و طولانی شود، مكروه و ناپسند می گردد در نتیجه مدت آن كوتاه می باشد. سپس حافظ می گوید: می گویم كه خطابی در آنچه ذكر كرده به سوی تأویل رفته است. زیرا در زمان نقصان پدید نمی آید. و گر نه كسی كه حدیث را ضمانت كرده آن را در زمان ما به وجود می آورد. در نتیجه ما از این حدیث به جای نقصان در زمان، زودگذری ایام را درك می كنیم. زیرا كه زمان ما با زمان قبل از ما هیچ فرقی ندارد. و منظور از این حدیث لذت بخش بودن زندگی نیست. و حق آن است كه مراد از آن از بین رفتن بركت می باشد.
ابن بطال می گوید: مراد نزدیك شدن عمر انسانها به خاطر كمی عبادت می باشد تا اینكه به خاطر غالب بودن فسق و گناه و ظاهر شدن انسان های فاسد، كسی نیست كه امر به معروف و یا نهی از منكر كند. (مراجعه شود به: فتح الباری (13/21) شرح حدیث رقم (7061) ، (إتحاف الجماعة للتویجری(1/497) ، (السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها) لأبی عمرو عثمان الدانی ، تحقیق د/ رضاء الله المباركفوری . (أشراط الساعة) للوابل (صفحه 120)
و این تأویل خلاف ظاهر حدیث است و این جمله به وسیله حدیث دیگری از رسول الله صلی الله علیه و سلم رد می شود كه فرمودند:»السَّاعَةُ حَتَّى یتَقَارَبَ الزَّمَانُ،فَتَكُونَ السَّنَةُ كَالشَّهْر..الخ» از ظاهر آن فهمیده می شود كه مراد نزدیك شدن خود زمان است نه نزدیك شدن مدت عمر انسانها.
صدق الله العظیم و صدق رسوله نبی الکریم.
فهرست مطالب:
معلومات موجز
آشنایی با سوره
وجه تسمیه
ترجمعه مختصر
تفسیر سوره
محتوای وفضیلت سوره قارعه
پيام ها
قیامت ونشانه های آن
نشانه های قیامت
نشانه های بزرگ قیامت که تا هنوز نرسیده اند
حکمت پنهان داشتن تاریخ دقیق قیامت
حکم پیشگوی در مورد وقوع قیامت
قیامت ونشانه بی برکتی روز وشب
منابع و مأخذ های عمده:
- تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم (تالیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول علامه جلال الدین سیوطی ترجمه از عبد الکریم ارشد فاریابی
- تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤ ف مخلص هروی
-فیض الباری شرح صیح البخاری داکتر عبد الرحیم فیروز هروی
- تفسیر طبری - امام المفسرین
- تفسیر المیزان
- تفسیر پرتوی از قران
- تفسیر القرآن الکریم - ابن کثیر (متوفی سال 774 هـ)
- مفردات الفاظ القرآن،از راغب اصفانی
- جلوه های از اسرار قرآن حکمتیار
- تفسیر معارف القران مولف حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور
- تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب (متوفی سال 1387 هـ)
- تفسير نور تألیف دکتر مصطفی خرّم دل
- تفسیر کابلی (تالیف :شیخ محمود الحسن دیوبندی مترجم : هیاتی از علمای افغانستان )
- صحیح مسلم
- صحیح البخاری
برای مشاهده دیگر تفاسیر بر روی سوره های زیر کلیک کنید.
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .